آرزوی پدر و دختری یک فرمانده لشکر
همسر شهید کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا میگوید: ۴۰ روز قبل از شهادت حاج کاظم، دخترمان به دنیا آمد. او خیلی وقتها بالای سر محدثه میایستاد و خدا را شکر میکرد.
دخترمان محدثه، تنها یادگار حاج کاظم، بهمن ۱۳۶۳ به دنیا آمد. یادم میآید آن زمان هنوز موهای محدثه کامل در نیامده بود، وقتی به خانه مادرم میرفتیم، یک مغازه سر کوچهشان بود که گلِ سر میفروخت. حاجکاظم وقتی جلوی آن مغازه میرسید آهی میکشید و میگفت: خدایا! یعنی من میتوانم بمانم تا آن روز که یک گلِ سر برای دخترم بخرم؟
حاجکاظم ۱۰ روز قبل از رفتنش، وقتی میخواست قربان صدقه محدثه برود، میگفت: انیس و مونس مادر. یک روز به همسرم اعتراض کردم که این دختر انیس و مونس تو هم هست. این را که گفتم، جواب داد: دختر انیس و مونس مادر است، دوتایی با هم دست به یکی میشوید، علیه من!.. باهم خندیدیم. حاج کاظم میخواست حواس من را از موضوع پرت کرد، اما با رفتارهایش احساس میکردم بار سفر را بسته است و شهید خواهد شد.
بالاخره آخرین روزها بود که ما ۳ نفر کنار هم بودیم. حاج کاظم عازم جبهه شد و ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ خبر شهادت او را آوردند، اما پیکر او ۱۳ سال طول کشید تا به خانه برسد.
منبع: فارس