وب گردی

از داعشی‌های فریب‌خورده تا توبه‌نامه تتلو

بازپرس وحید ناصری، با گذشت بیش ازهفت سال کار قضاوت به پرونده‌های مهمی ازجمله جنایت‌های خانوادگی و هولناک، پرونده تتلو و گروه تروریستی داعش و… رسیدگی کرده‌است. پرونده‌هایی که در زمان خود مهم و گاهی جنجالی بوده است. به همین خاطر رودرروی این قاضی جوان دادسرای تهران نشستیم و او از نحوه ورودش به دستگاه قضا و خاطرات این سال‌ها گفت که در ادامه می‌خوانید.

از خودتان بگویید؟

۴۱ ساله‌ام. زمان جنگ ایران و عراق و موقع موشک‌باران در یکی از محله‌های جنوبی تهران به دنیا آمدم و بزرگ شدم. سال ۸۱ ازدواج کردم و ثمره زندگی مشترک‌مان چهار فرزند است. در نوجوانی دوست داشتم مهندس شوم، اما شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورد. شرایط زندگی‌ام در یک مقطعی باعث شد که نتوانم دانشگاه را ادامه بدهم و نزد یک تراشکار رفته و آنجا کار می‌کردم، چون پسر درسخوانی بودم تصمیم گرفتم که به درسم ادامه بدهم. اهل مسجد بودم و همین باعث شد که به حوزه علمیه بروم. یک‌سال در حوزه علمیه تهران درس خواندم، چند سالی به جنوب کشور و چند سال هم در شهر قم درس طلبگی خواندم. خانواده‌ام دوست داشتند من قاضی شوم. تا سطح چهار حوزه را خواندم. به خاطر علاقه به روان‌شناسی در این رشته تا مقطع کارشناسی درس خواندم. در نهایت هم سراغ رشته حقوق رفته و در حال نوشتن رساله‌ام در رشته حقوق هستم.

چطور وارد حرفه قضاوت شدید؟

سال ۹۳ به مدت ۱۸ماه دوره کارآموزی راگذراندم که توأم با گذراندن دروس تئوری در این رابطه بود. سال ۹۵ در تهران به‌طور رسمی حرفه قضاوت را شروع کردم. ابتدا به‌عنوان دادیار در دادسرای ناحیه ۱۴ تهران مشغول به کار شدم. بعد رفتم دادسرای دیگری که بخش ویژه رسیدگی به جرائم چک بود. آن زمان برنامه‌ای درباره قوانین چک در شبکه یک تلویزیون پخش می‌شد که به‌عنوان کارشناس در مباحث قضایی آن برنامه حضور داشتم. در ادامه در دادسرا‌های مختلف از جمله دادسرای جنایی و امنیت حضور داشتم.

مهریه همسرتان چقدر است؟

 ۱۱۴سکه بود. علاوه برآن، چون همسرم جنوبی بود درطایفه‌شان رسم است که عروس خانم در کنار مهریه باید دو چمدان قند هم از داماد دریافت کند. این شرط را هم قبول کردم. یک روز رفتم بازار و دو چمدان پر از کله قند خریده و به خانه‌ام رفتم و آن را به‌عنوان بخشی از مهریه به همسرم دادم که او قبول کرد. بعد ازآن همسرم به خاطر علاقه‌ای که به من وبه زندگی‌مان داشت مهریه ۱۱۴ سکه‌ای را به من حلال کرد.

تلخ و شیرین‌ترین پرونده‌ای که به آن رسیدگی کردید؟

شاید تلخ‌ترین پرونده‌ای که به آن رسیدگی کردم پرونده دختری ۲۲ ساله بود که با همدستی برادر معلولش نقشه قتل پدرشان را در جریان اختلاف خانوادگی اجرا کرد. شالوده زندگی آنها با این اقدام از بین رفته بود. این دختر دو ماه نقشه قتل پدرش را طراحی کرده و حتی در هشت صفحه در دفترچه یادداشت خود شیوه آن را از ابتدا تا انتها نوشته بود و با داستان‌های خیالی سعی کرده بود که پرونده را به سمت و سوی امنیتی‌شدن پیش ببرد که خدا خواست و او موفق نشد و وقتی مقابل ادله‌های قضایی قرار گرفت اعتراف کرد و راز این قتل بعد از ۱۳ ساعت فاش شد. 

صحنه‌های قتل تاثیری در روحیه شما نداشت؟

خوب گاهی در روحیه انسان تاثیرگذار است، چون در صحنه‌های مرگ افرادی می‌رفتیم که گاهی سر از بدن جدا شده بود یا جسد مثله شده و گاهی به آتش کشیده شده بود. بازپرس‌های قتل ۲۴ ساعته کشیک هستند و این شرایط سخت است. به‌درستی نمی‌توانی بخوابی، هر زمان ممکن بود تلفن کشیک به صدا در بیاید که باید پاسخ دهی. این اتفاقات فرد را از نظر روحی کمی خسته می‌کند، اما تجربه‌های خوبی به آدم می‌دهد که توأم با صبر وآرامش است. هر‌چند تا مدتی خاطرات برخی قتل‌ها که بسیار دردناک هستند در ذهن‌مان می‌ماند.

اهل کارکردن در خانه هستید؟

درست است که زمان کاری‌مان به‌عنوان بازپرس طولانی است، اما اگر فرصتی دست دهد، در کار‌های خانه کمک می‌کنم. فقط ظرف شستن را دوست ندارم.

قاضی جهادی یعنی چه؟

قاضی‌ای که علاوه بر این‌که به پرونده‌های شعبه خودش به‌خوبی رسیدگی می‌کند به‌عنوان کمک به قضات شعبه دیگر هم که ازدیاد پرونده دارند، کمک کند. خودم جزو همین قضات جهادی بودم. وقتی دادرس علی‌البدل در دادسرای ارشاد بودم علاوه براین‌که به پرونده‌های شعبه خودم رسیدگی می‌کردم از بعدازظهر تا ۱۰شب به قضات شعبه دیگر کمک می‌کردم. یادم می‌آید در یک پرونده‌ای مربوط به سال ۹۸، یک خانم جوانی در مجالس و مدارس می‌رفت و برنامه اجرا می‌کرد که آن بار به مدرسه پسرانه‌ای رفته بود. بعد از مراسم، دانش‌آموزان از او خواسته بودند ترانه یک خواننده ایرانی مقیم آمریکا را همخوانی کنند که او نیز با آنها همخوانی کرده بود تا دل بچه‌ها نشکند. فیلمی از این همخوانی منتشر شده و این خانم را به دردسر انداخته بود. از او تحقیق کردیم که معلوم شد سوء‌نیتی نداشته است. او پشیمان بود و حتی توبه‌نامه هم نوشته بود. وقتی متوجه شدیم او توبه‌نامه نوشته و برای اولین‌بار این اتفاق برایش رخ داده، توبه‌نامه‌اش را قبول کردیم و مجازاتی برایش در نظر نگرفتیم و از مجازات رها شد.

تا به حال خودتان قربانی جرم شده‌اید؟

نه.

یکی ازپرونده‌هایی که در دادسرای امنیت به آن رسیدگی کردید، دستگیرشدگان گروه تروریستی داعش بودند، با‌توجه به این تجربه درباره تفکرات آن توضیح می‌دهید؟

یکی از پرونده‌های گروه تروریستی داعش که رسیدگی کردم مربوط به پرونده ۱۶ زن و دختر جوان بودند که گرفتار داعش و عضو آن شده بودند. این افراد ۱۸ تا ۲۲ ساله بودند. آنها از مقر داعش گریخته و خود را به گروه حشدالشعبی تسلیم کرده و بعد تحویل ایران شده بودند. آن موقع من دادیار ناظر زندان اوین بودم که به پرونده آنها رسیدگی کردم. وقتی با آنها حرف زدم متوجه شدم که بیشتر این افراد فریب خورده بودند. شوهران‌شان به بهانه مسافرت آنها را از ایران به سوریه و عراق برده بودند. این زنان بعد از مدتی متوجه شدند که شوهران‌شان به آنها دروغ گفته‌اند و دیگر اجازه بازگشت به کشور را نداشتند. دائم در فضای وحشت و ترس از مرگ زندگی می‌کردند. وقتی شوهران‌شان در جنگ کشته می‌شدند برای ادامه زندگی مجبور بودند با افراد داعشی دیگر ازدواج کنند. گاهی برخی از زنان حتی چهار بار ازدواج کرده بودند. آنها ماهانه ۱۰۰ دلار دریافت می‌کردند که باید زندگی‌شان را با آن مقدار پول تامین می‌کردند؛ بعضی از آنها از مواضع خود کوتاه نمی‌آمدند و همچنان طرفدار این گروه بودند.

تا به حال دل‌تان برای قاتلی در پرونده قتل سوخته است؟

بله. یک پرونده‌ای که مربوط به سال گذشته بود. مردی جوان اختلاف خانوادگی شدیدی با همسرش پیدا کرده و شرایط زندگی‌شان طوری نبود که بتواند از همسرش جدا شود. از طرفی علاقه و وابستگی زیادی به او داشت. این درگیری و اختلاف‌ها آن‌قدر بالا گرفت که مرد جوان نتوانست برخشم خود غلبه کند و همسرش را در مشهد خفه کرد. جسد او را مثله کرده و داخل چمدان گذاشته و به تهران سفر کرده بود. در تهران به‌خاطر عذاب وجدان به مقر پلیس رفت و اعتراف کرد زنش را کشته و جسد او نیز در چمدان است. شرایط زندگی او باعث شد دلم به حال او و زندگی‌اش بسوزد.

شما بازپرس رسیدگی به پرونده امیر‌حسین مقصودلو معروف به تتلو بودید، کمی از این پرونده بگویید.

این پرونده ابعاد مختلفی داشت که من به آن رسیدگی کردم و بعد با توجه به اتهاماتی که در پرونده‌اش داشت برای محاکمه و صدور رأی به دادگاه ارسال شد. وقتی در جلسات تحقیقات با او حرف می‌زدم برایم تعریف کرد که از بلاتکلیفی و ماندن در ترکیه خسته شده و از طرفی دلتنگ خانواده‌اش بود که در ایران زندگی می‌کردند. همین باعث شده بود که بخواهد با میل خود به ایران بازگردد. نزد پلیس ترکیه رفته و از آنها خواسته بود او را اخراج کنند تا به ایران برگردد. حتی توبه‌نامه نوشته و پشیمان از اعمال و رفتارش بود. می‌گفت دوست دارد بعد از پایان مجازات قانونی‌اش و آزادی از زندان مثل خیلی از جوان‌های دیگر ازدواج کند، تشکیل خانواده بدهد، فرزندی بیاورد و پدر شود. علاوه بر آن موسیقی را به‌درستی پیش ببرد.

بازپرس جنایی بودن سخته یا بازپرس امنیت؟

خوب هرکدام در فضا و جایگاه خود فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد. من به هردو علاقه دارم البته به بازپرس امنیت بودن بیشتر؛ چراکه شما با رسیدگی به یک پرونده یک تاثیر بزرگ در جامعه می‌گذاری و احساس رضایت و امنیت را برای مردم فراهم می‌کنی که این امنیت می‌تواند در سطح کلان کشور باشد.

تا به‌حال شده متهمی داشته باشید که بیرون دادسرا او را ببینید؟ 

 فقط یک مورد بود. زمانی که دردادسرای جنایی تهران بودم متهمی داشتم که مرتبط با پرونده آدم‌ربایی بود. با وثیقه تا روزدادگاه آزاد شده بودکه به‌طور اتفاقی او مرا درخیابان دید. جلوآمد واحوالپرسی کردکه من هم بااواحوالپرسی کردم؛ مثل یک شهروندو رفت.

پیش آمده در روزی که کشیک قتل بودید، چند صحنه قتل در یک روز بروید؟

یک روز ۱۰صبح کشیک قتل بودم که ماموری به من زنگ زد که جسد مردی در بوستان ولایت کشف شده است. به آن محل رفته و با بررسی صحنه رد پای برادرش را در قتل پیدا کرده، دستور بازداشتش را دادم. درگیر این پرونده بودم که یک ساعت بعد وقوع قتل دیگری به من اطلاع داده شد. در حال تحقیق در محل قتل دوم بودم که دوباره قتل فرد دیگری گزارش شد. ساعت پنج صبح روز بعد به خانه بازگشتم.

شده تلاش کرده باشید برای قاتلی رضایت بگیرید؟

بله در سه پرونده. دریک پرونده زنی در تعقیب سارق تلفن‌همراهش با ماشین به او زده و باعث مرگش شده بود. در پرونده دوم، دو زن که با هم دوست بودند به خاطر یک اختلاف با هم درگیر شده ویکی، دیگری را کشته بود. سومین پرونده هم مربوط به دعوای مرگبار دو دستفروش بود. بعد از صحبت با اولیای‌دم مقتولان توانستم رضایت آنها را قبل از ارسال پرونده به دادگاه جلب کنم.

بررسی صحنه‌های قتل سخت‌تر است یا خودکشی؟

به نظرم صحنه‌های خودکشی، چراکه برخی مواقع؛ فردی که خودکشی کرده انگیزه مشخصی برای این کار ندارد و باورش برای خانواده‌ها سخت می‌شود. بازپرس در خودکشی همه ادله‌ها را بررسی می‌کند و وقتی متوجه می‌شود مرگ فرد خودکشی است، آن را اعلام می‌کند. به‌طور مثال مردی کارخانه‌دار یک روز از خانه‌اش بیرون آمد و بعدازظهر برای ورزش به بوستانی در نزدیکی خانه‌شان در تهران رفته بود، اما چند ساعت بعد جسد حلق‌آویز شده او در بوستان پیدا شد. طناب دور گردنش بالا رونده نبود و انگیزه‌ای هم برای خودکشی نداشت. مرگ او مشکوک بود به همین خاطر دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کردم. بعد از مدتی پزشکی قانونی نظر داد که او خودکشی کرده و قتلی در کار نیست. در یک پرونده هم در کیانشهر تهران، کشف جسد زنی را به پلیس گزارش کردند. وقتی سر صحنه رفتم، دیدم مرگ او با شلیک گلوله رخ داده است. شوهرش می‌گفت در خانه نبوده و او خودکشی کرده است. از خانواده متوفی درباره شرایط و زندگی او تحقیق کردیم که معلوم شد او انگیزه برای خودکشی نداشته، او راست دست بود، اما جهت شلیک از چپ به راست بود. انگار فرد شلیک‌کننده چپ دست بوده. فرد اگر قصد خودکشی داشت باید به سر خود شلیک می‌کرد نه به سینه. این زن برای خودکشی لازم نبود از متکا به‌عنوان صدا خفه‌کن استفاده کند. درحالی که متکایی در کنار جسد بود که برای صدا خفه‌کن از آن استفاده شده بود. با این سرنخ‌ها شوهر او به‌عنوان متهم به قتل بازداشت شد و پرونده به دادگاه رفت.

چقدر احساسات در کارتان دخیل است؟

چون درمقطعی روان‌شناس خانواده بودم همین باعث شده که ازطریق کنترل احساساتم بتوانم تصمیم‌های درست بگیرم. مثلا در همان پرونده قتل مرد میانسال که دختر ۲۲ساله‌اش او را کشته بود. این دختر مدعی بود فردی از بیرون آمده و او را کشته است. مدام داستانسرایی می‌کرد. موقع تحقیقات به چشمانم نگاه نمی‌کرد ومدام دروغ می‌گفت. همین حسم به کمک آمد که او دروغ می‌گوید و خودش می‌تواند قاتل باشد که بعد از تحقیقات جامع او سرانجام به قتل پدرش اعتراف کرد.

منبع: جام جم آنلاین 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا