بازگشت به سوی خدا سرآغازی برای زندگی دیگر
۱۴:۵۴ – ۲۴ آبان ۱۴۰۳
یکی از مهمترین آموزههای قرآن، مسئله معاد یا بازگشت به سوی «مبداء» است. به سخن دیگر، اصول اساسی دین چیزی جز مبداء و معاد نیست؛ زیرا مسئله نبوت یا امامت در ساختار مبداء و معاد تعریف میشود. از همین رو همه مباحث کلی و اساسی قرآن حول محور مبداء و معاد میگردد.
حقیقت معاد
واژه معاد از ریشه عود یعود در اصل مَعوَد بوده که به معنای مکانی برای عود و بازگشت است. در اصطلاح و فرهنگ قرآنی و اسلامی، منظور از معاد بازگشت به عالم آخرت است؛ زیرا عود به معنای بازگشت به جایی است که از آنجا آمده ایم؛ از همین رو خدا بصراحت میفرماید: کما بدآکم تعودون؛ همان گونه که شما را ابتدا کرد و آفرید، باز میگرداند. (اعراف، آیه ۲۹) یا میفرماید:
و هو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده؛ و او کسی است که خلق و آفرینش را آغاز میکند سپس او را اعاده میکند و باز میگرداند. (روم، آیه ۲۷) البته گاه از همین حقیقت به تعابیری دیگر یاد میکند؛ چنانکه میفرماید: بگو: «همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را آفرید.» (یس، آیه ۷۹) یا میفرماید: در حقیقت، هم اوست که قطعاً زندهکننده مردگان است.
(روم، آیه ۵۰) پس از نظر قرآن، مرگ، چیزی جز فرآیند عود نیست؛ زیرا وقتی شخص میمیرد با احیای دوباره خدا به جایی باز میگردد که از آنجا آغاز کرده بود.
خدا بر خلاف دیدگاه مخالفان معاد که میگویند: لایبعث الله من یموت؛ خدا کسی که مرده را برنمیانگیزد و رستاخیری برایش نیست (نحل، آیه ۳۸)، یا با تعجب و شک میگویند: أإنّا لمبعوثون؛ آیا ما بر انگیخته شدگان از قبر و مرگ هستیم. (صافات، آیه ۱۶) بر این نکته تاکید دارد که «یوم یبعثون»؛ روزی که در آن برانگیخته میشوید»
(شعرآء، آیه ۸۷) امری قطعی است. با این عود به عالم دیگر، نفس انسانی در حقیقت به سوی خدا بازمی گردد و «الیه ترجعون» (عنکبوت، آیه ۱۷) یا «الیه راجعون» (بقره، آیه ۱۵۶) تحقق مییابد. در حقیقت دو نشئه اصلی برای انسان است که یکی «النشأه الاولی»؛ جهان نخست (یس، آیه ۷۹) و دیگری «النشأه الاخری»؛ جهان دیگر (نجم، آیه ۴۷) است و انسان پس از مرگ دوباره در جهان دیگری زنده میشود (یس، آیات ۴۴ و ۴۷)؛ زیرا منتهای سیر انسان که از آن آغاز شده، به سوی اوست: انا لله و انا الیه راجعون (بقره، آیه ۱۵۶).
پس زندگی که با احیای الهی شروع میشود، با مرگ در دنیا پایان نمییابد تا گفته شود که فقط حیات دنیوی است که در آن زنده شده و میمیریم (جاثیه، آیه ۲۴)، بلکه پس از گرفتن جان از سوی خدا و کارگزاران الهی (زمر، آیه ۴۲)، دوباره احیا در نشئه دیگر رخ میدهد که از آن به معاد، بعث، احیای دوباره، رجعت و مانند آنها یاد میشود. به سخن دیگر، حقیقت انسانی که «نفس» یا همان «روح» الهی دمیده شده در کالبد انسانی است، با مرگ، به طور کامل گرفته میشود تا به نشئه دیگر برود. در آنجا دوباره با احیای الهی کالبدی دیگر میگیرد و به حیات اخروی خویش ادامه میدهد.
بنابراین، معاد، جسمانی است، هر چند که در مقطعی در عالم برزخ دارای حیات روحانی با کالبد مثالی و برزخی است، اما در عالم آخرت و پس از قیامت، دارای حیات جسمانی از نوع غیر مادی خواهد بود. پس همان گونه که در دنیا، انسان مانند گیاهی از زمین روییده و کالبدی مادی دنیوی گرفته (نوح، آیه ۱۷)
در آخرت نیز همچون گیاهی از زمین اخروی میروید؛ زیرا خدا میفرماید: و الله انبتکم من الارض نباتا ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا؛ و خدا شما را از زمین مانند گیاهی رویانید؛ سپس شما را در آن باز میگرداند و باز به صورتی ویژه بیرون میآورد. (نوح، آیات ۱۷ و ۱۸)
از نگاه قرآن، هیچ فرقی میان «خلقت ابتدائی» با «اعاده» نیست؛ زیرا خلقت الهی با «کن فیکون» و اراده است؛ یعنی هر گاه چیزی را اراده کند، بیدرنگ خلق میشود و هیچ ابزاری جز اراده نمیخواهد. (یس، آیه ۸۲) از همین رو میفرماید: آفرینش و برانگیختن (و زندگی دوباره) همه شما (در قیامت) همانند یک فرد بیش نیست. (لقمان، آیه ۲۸)
البته خدا در ساختار اقناعی گاه میفرماید: یعیده و هو اهون علیه؛ اعاده میکند و آن اعاده برایش آسانتر است (روم، آیه ۲۷)؛ زیرا از نظر مردم ساخت ابتدائی سختتر از ساخت دوباره چیزی است؛ پس کسی که یک بار خلق کرده دوباره میتواند بسازد و خلق کند؛ اما این تنها بر اساس ساختار فکری انسان بیان شده است؛ زیرا حقیقت همان است که خدا در جاهای دیگر بیان کرده و خلق و اعاده را به اراده خویش نسبت میدهد که هیچ سختی و آسانی در آن راه ندارد؛ چرا که تنها «کن فیکون» اراده است که تحقق بخش هر چیزی از جمله «خلق و اعاده» است. (نحل، آیات ۳۸ تا ۴۰؛ غافر، آیات ۶۷ و ۶۸؛ یس، آیات ۷۹ تا ۸۲) بنابراین، خدا هرگز ناتوان از بازگرداندن چیزی نیست، بلکه هر چیزی را بخواهد دوباره اعاده میکند و برمی انگیزد.
(احقاف، آیه ۳۳؛ ق، آیه ۱۵؛ تغابن، آیه ۷) در نشئات دیگر از جمله نشئه آخرت، همین انسان با همین کالبد مادی خاکی نیست؛ بلکه سخن از خلقت «مثلی» است؛ یعنی انسان همین نفس خویش را دارد، ولی با کالبدهای مثالی برزخی یا کالبدهای جسمانی که از عناصر زمین اخروی ساخته میشود. پس اگر عناصر زمین دنیوی متشکل از صد و اندی عنصر مانند آهن، مس، طلا، آهک، نمک، روی، هلیوم، اکسیژن و مانند آنها باشد که بدن دنیوی شامل آنها میشود، در آخرت بدن اخروی از عناصر زمین اخروی ساخته میشود. از همین رو در قرآن بارها از «مثل» و «امثال» یاد میشود. (یس، آیات ۷۹ تا ۸۲؛ واقعه، آیات ۶۰ تا ۷۳)
پس انسانها در قیامت با بدنی اخروی خواهند بود که دارای اعضا و جوارح، چون دست و پا و نیز پوست و گوشت است (فصلت، آیات ۲۰ تا ۲۲) که خدا بصراحت از بریان شدن و سوختن پوست و دوباره روییدن آن سخن گفته است. (نساء، آیه ۵۶)
لذتها و عذابهای اخروی شامل دو بخش اصلی مادی و معنوی است؛ بنابراین، همان گونه که بهشتیان از لذتهای مادی از خورد و خوراک و لذتهای جنسی بهره مند میشوند، از لذتهای معنوی در قالب «رضوان الله» برخوردار میشوند که بسیار ارزشمند است.
البته لذتهای بهشتی خواه مادی و خواه معنوی آن، چیزی فراتر از لذتهای مادی و معنوی است که در دنیا انسان تجربه میکند؛ زیرا خدا میفرماید: پس، هیچ کس نمىداند چه چیزى از آنچه که مایۀ روشنى دیدگان است براى آنان پنهان شده است تا پاداشى باشد براى آنچه که عمل مىکردند.
(سجده، آیه ۱۷) پیامبر (ص) از قول خدا میفرماید: أعْدَدْتُ لِعِبادیَ الصّالِحینَ ما لا عَینٌ رَأتْ، و لا اُذُنٌ سَمِعتْ، و لا خَطَرَ على قَلبِ بَشرٍ؛ براى بندگان نیک خود چیزهایى فراهم کردهام که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه به ذهن بشرى خطور کرده است. (کنز العمّال، حدیث ۴۳۰۶۹؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص ۱۹۱)
پس همان گونه که نعمتهای بهشتی فراتر از چیزهایی است که در دنیا است، همچنین عذابهای الهی سختتر و بدتر از چیزهایی است که بتوان در دنیا تصور کرد.
ایمان به معاد و آثار آن در زندگی دنیوی
از اهداف مهم معاد یا همان بازگشت انسان به سوی خدا کیفر و پاداش (بقره، آیه ۲۸) اعمال است. انسان در طول زندگی در نشئه دنیا و حتی نشئه برزخ یک حرکت تکاملی را در پیش میگیرد تا به کمالات خویش برسد. در حقیقت زندگی دنیوی، بخش اساسی و مهم برای کسب کمالات است و انسان در شرایط آزادی در چارچوب مشیت الهی میتواند خود دو مسیر بد و خوب را تجربه و انتخاب کند که بر اساس ایمان و عمل صالح یا کفر و عمل ناصالح است. پس اگر در مسیر صراط مستقیم عبودیت حرکت کند، به کمال میرسد و خدایی شده و خدا را به عنوان «نفس مطمئنه» در مقام «راضیه مرضیه»
(فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰) ملاقات میکند و انقلابی کامل در او رخ میدهد؛ اما اگر بر خلاف صراط مستقیم عبودیت حرکت کند، در شرایط «بئس المصیر» و بدترین فرجام با خدا ملاقات میکند که گرفتار ظلمات گوناگون به جای نور الله و نور اسمای الهی خواهد بود. اینگونه است که آیات قرآن از دو ملاقات متفاوت انسانها با خدا سخن به میان آورده است. (بقره، آیات ۲۸ و ۱۲۶؛ مائده، آیه ۱۸؛ عنکبوت، آیه ۲۱؛ زخرف، آیه ۱۴)
انسان با عقاید و اعمال خویش شاکله شخصیتیاش را میسازد که بر اساس آن وارد نشئات دیگر میشود؛ پس میتواند رنگ خدایی گرفته و خدایی شود (بقره، آیه ۱۳۸) یا سقوط کرده و در شاکله شخصیتیای قرار گیرد که «کالانعام بل هم اضل؛ چارپا یا پستتر از آن» (اعراف، ایه ۱۷۹) باشد.
کسی که معتقد به حقانیت و حیات مجدد انسان در آخرت و بازخواست و کیفر و پاداش بر اساس اعمال دنیوی است، تلاش میکند تا کاری را انجام دهد که مطابق پروردگاری الهی است.
ایمان به معاد پشتوانه و زمینهساز اموری چون: اخلاص و رعایت قسط (اعراف، آیه ۲۹)، استقامت در برابر سختیها و آزارها (اعراف، آیات ۱۲۰ تا ۱۲۵؛ طه، آیات ۷۰ تا ۷۴)، انفاق به دیگران (بقره، آیه ۲۴۵)، تزکیه و پرورش نفسانی (فاطر، آیه ۱۸)، توکل به خدا
(هود، آیه ۱۲۳؛ ممحتنه، آیه ۲)، خضوع و فروتنی (بقره، آیات ۴۵ و ۴۶)، شکر نعمت و یادکرد آن (زخرف، آیات ۱۳ و ۱۴)، شکیبایی (بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۶)، عبادت و بندگی خدا (هود، آیه ۱۲۳)، خودداری از افتراء (یونس، آیات ۶۹ و ۷۰)، اجتناب از تجاوزگری (یونس، آیه ۲۳)، شرک (انعام، آیه ۱۶۴)، کفرگرایی (بقره، آیه ۲۸)، کم فروشی (مطففین، آیات ۱ تا ۵)، وابستگی به مال (عادیات، آیات ۶ تا ۹)، وصول به مقام تقوا (بقره، آیه ۱۷۷)، وصول به مقام صدق (همان) و مانند آنها است.
بنابراین، ایمان به معاد است که رفتار انسانی را در دنیا تحت تاثیر قرار میدهد. در حالی که کفر نسبت به معاد یا شک و شبهه در آن، عامل رفتارهایی است که به تعبیر قرآن، خلاف تقوا یعنی فجور است؛ زیرا فجور به معنای دریدگی است و فجر به نخستین نوری گفته میشود که تاریکی شب را میدرد. پس کسی که نسبت به معاد کفر یا شک و شبهه دارد، اهل فجور و دریدگی نسبت به حدود الهی و تعدی نسبت به آن است.
از همین رو خدا بیان میکند که برخیها شبهه در قیامت میکنند تا لیفجر امامه؛ موانع پیش روی خود را بردارند و هر کاری را آزادانه بکنند و حدودی را مراعات ننمایند. (قیامت، آیات ۵ و ۶) روحیه و گرایش به تجاوزگری (مطففین، آیات ۱۱ و ۱۲)، جهل (نحل، آیه ۳۸)، عدم تفکر در حقیقت آفرینش (روم، آیات ۷ و ۸)، گرایش به برتری طلبی و گناه و فجور (قیامت، آیات ۱ تا ۶؛ نمل، آیات ۶۷ تا ۶۹) و مانند آنها انسان را به سوی انکار و کفر به معاد میکشاند و رفتارهای نابهنجار را موجب میشود.
بنابراین، کسانی که به سبب انکار معاد بر خلاف جریان سالم و هدایتی الهی حرکت میکنند و از صراط مستقیم الهی خارج میشوند، گرفتار پوچگرایی (مؤمنون، آیه ۱۵؛ دخان، آیات ۳۵ تا ۳۸)، اندوه (صافات، آیات ۱۵ تا ۲۰)، خسران (احقاف، آیات ۱۷ و ۱۸) و مانند آنها میشوند؛ زیرا آنان بهجای کسب نورانیت، همان نور فطرت را هم از دست میدهند و فاقد قدرت تشخیص حق و باطل میشوند. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
به هر حال، ایمان به معاد و کیفرهای الهی مربوط به رفتار انسان در دنیا مهمترین عامل در تغییر رفتار است به طوری که مؤمنان به معاد و حسابرسی، تلاش میکنند تا خدا را در حالتی ملاقات کنند که کمالات را برای خویش تحقق بخشیده و ملکات اخلاقی را در شاکله شخصیتیشان ایجاد کرده باشند؛ در حالی که کفار هیچ توجهی به امور اخلاقی و فضائل اخلاقی نداشته و به «فجور» و بیتقوایی میپردازند.
منبع: روزنامه کیهان