وب گردی

بازی که رضاخان از آن لذت می‌برد

معروف است که رضاخان شخصیت‌های سیاسی که وی را بر سر قدرت نشاندند را از میان برمی‌داشته است اما او یک خو و رفتار دیگری داشته که از آن بسیار لذت می‌برده است. جراید و روزنامه‌های زمان پهلوی اول به طور مشترک از این رفتار رضاخان گزارش کرده‌اند. 

پس از خلع رضاخان از قدرت و فرستادن وی به تبعیدگاه دادگاه‌ قتل‌های سیاسی وی برای بررسی علت مرگ افرادی چون «فیروز نصرت الدوله» و «عبدالحسین تیمورتاش» برگزار شد و یکی از مجرمان نامدار این جنایات که «پزشک احمدی» بود با رای دادگاه اعدام شد.

پزشک احمدی به علت مشارکت در قتل افرادی همچون «صولت قشقایی»، «عبدالحسین تیمورتاش»، «جعفرقلی‌خان سردار اسعد» و «محمد فرخی یزدی»، محاکمه و اعدام شد. 

جالب اینکه برخی از اعضای کابینه رضاخان از جمله «علی اکبر داور» که او هم از عوامل اصلی تحکیم قدرت رضاخان بود و به عنوان وزیر عدلیه کار می کرد از ترس در ۲۰ بهمن ۱۳۱۵ به دنبال اختلاف و توهین رضاخان و ترس از برخورد او خودکشی کرد.

اما خو و رفتاری که رضاخان از آن به عنوان یک بازی لذت می‌برده‌ است،‌ چه بود؟
روایت روزنامه‌های زمان پهلوی اول درباره این قتل‌های سیاسی خواندنی و حاوی نکاتی درباره خوی جالب رضاخان برای از بین بردن افراد کابینه خود بوده است.
روزنامه آشفته در این باره می‌نویسد: «رضاخان سعی می‌کرد طعمه‌های خود را غافلگیر نماید؛ زیرا می‌دانست در این صورت از فعالیت دفاعی دشمن خود، ایمن است. برای غافلگیری نیز اسلوب او، این بود که در نزدیکترین مواقع اجرای نقشه خود، نسبت به یکی از طعمه‌هایش، به قدری او را طرف محبت و نوازش قرار دهد، که سراپای او را مملو از احساسات پر از سرور و غفلت شده، نتواند نقشه پنهانی رضاشاه را درک کند. این اسلوب در مورد سلیمان میرزا، سردار اسعد، صولت الدوله و امثال آن‌ها همیشه به کار می‌رفت.» 

روزنامه ندای عدالت در گزارشی درباره روزگار «سید محمد تدین» که نقش مهمی در انقراض قاجاریه و روی کار آمدن سلسله پهلوی داشت، نوشت: «دوستان تدین هر قدر به او اصرار کردند که در کابینه شرکت نکند و از مجلس بیرون نیاید، موثر واقع نشد و سید بیرجندی بالاخره تحت تاثیر جاه و جلال و احراز یک مقام عالی‌تر قرار گرفته، وزیر معارف شد. از طرفی چون رضاشاه هم اخلاق مخصوصی داشت و همواره سعی می کرد، اطرافیان و کسانی که در بالا رفتن مقام خود، موثر می‌دانست یا از میان برداشته و یا طوری زمین بزند که تا آخر عمر گوشه نشین شوند، به این جهت تدین را مورد غضب قرار داد و بساط وزارت سید، زودتر از آنچه فکر می‌کرد بهم خورده و تدین در گوشه خانه عزلت اختیار کرد.»

این روزنامه می‌افزاید: « از بدی بخت او، مامورین تامینات نیز خانه تدین را احاطه و طبق دستور شاه کمترین حرکت و رفتار وزیر معارف سابق و رئیس مجلس ایران را سخت کنترل کردند. زندگی برای تدین بسیار سخت و ناگوار و رقت آور شد، و کسی که آن همه در راه بزرگ شدن و عظمت رضاشاه، به عقیده خود فداکاری کرده بود، خود را در وضعیت بسیار بد و اسیر سر پنجه مامورین از خود راضی اداره تامینات می‌د‌ید.»

این گزارش با اشاره به زبونی و خار شدن و اظهار عجز تدین در مقابل رضاخان می‌نویسد: «رضاشاه از زبونی و بیچارگی اطرافیان خود همیشه لذت می‌برد، لذا از طرز گفتار تدین بسیار خوشحال شده، خنده مفصلی می‌کند! بعد از این پیش آمد، تدین کمی جرات یافته و از شاه درخواست می کند که چند لحظه محرمانه صحبت کند.رضاشاه نگاه عجیبی به تدین کرده و می گوید: «من می‌دانم تو چه می‌خواهی بگویی! به موقعش حل می‌شود (قضیه نصرت‌الدوله و مقدمات کشه شدن او). 

روزنامه ندای عدالت همچنین درباره ماجرای دستگیری و مرگ سردار اسعد وزیر جنگ رضاخان می‌نویسد: «رضاشان خیلی خوب بلد بود که نقش خود را چگونه بازی کند، و از چندی پیش تصمیم بر این گرفته شده بود که سردار اسعد، نه تنها از سر کار، بلکه از سر راه شاه دور شود. برای اطرافیان چاپلوس و متملق و مقام دوست شاه که جز تکرار جملات بلی قربان، بلی قربان، کار دیگری نداشتند، چه اشکالی داشت که طبق دستور و میل شاه یک تلگراف رمز کاملا دور از حقیقت بر علیه سردار اسعد مرحوم تهیه و وسایل گرفتاری و نابودی او را در بابل فراهم سازند.»

این روزنامه می‌افزاید: درحالی که اتومبیل لاری، مرحوم سردار اسعد را در جاده مرگ خود می‌راند، رضاشاه با خوشحالی بسیار در قصر بابل مشغول قدم زدن بود، و به دکتر اعلم می گوید، بیا تخته بازی کنیم! دکتر متوجه می‌شود که در قصر، تخته نیست و عرض می‌کند، اگر می‌فرمایید، بفرستم از منزل وزیر جنگ سردار اسعد، تخته را بیاورند. شاه پوزخندی زده و می‌گوید: چه وزیر جنگی، ولمان کن، کار آن هم تمام شد.»

روزنامه ندای عدالت در پایان گزارش خود درباره سرنوشت وزیر جنگ رضاخان می‌نویسد: «به این ترتیب مقدمات قتل سردار اسعد فراهم شد. بدون اینکه مجرمیت او ثابت شود، تنها به میل و اراده دیکتاتور او را از بین بردند. در صورتی که رضاشاه در ظاهر امر نسبت به سردار به اندازه‌ای محبت و مهربانی می کرد که حد نداشت، و اغلب شب‌ها برای وزیر جنگ، قرقاول و ماست و سایر چیزهای خوراکی خوب می‌فرستاد، و چنان وانمود می‌کرد که برادروار اسعد را از صمیم قلب دوست دارد، ولی به زودی جریان حوادث، خلاف آن را ثابت کرد.»

منبع: فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا