خاطراتی از دهه فجر در مدارس دهه ۶۰ + عکس
– بوی گل سوسن و یاسمن آید، عطر بهاران کنون از وطن آید… دیو چو بیرون رود فرشته درآید، دیو چو بیرون رود فرشته درآید…
– خمینیای امام، خمینیای امام…ای مجاهدای مظهر شرف…
– ایران ایران ایران! رگبار مسلسلها… ایران ایران ایران مشته شده بر ایوان!
– هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید؛ پرستو به بازگشت زد نغمه امید… به جوش آمدهست خون درون رگ گیاه… بهار خجسته باز، خرامان رسد ز راه!…
– آمده موسمِ فتح و ایمان … شعله زد؛ از افق، نور قرآن… در دل بهمن سرد تاریخ؛ لاله سر زد، ز خون شهیدان…
این شعرها برای نسلهای اول و دوم انقلاب غریب نیست. نسلی که از ابتدای بهمن با دهه فجر گره میخورد. جشنهای دهه فجر دهه شصتیها و پنجاهیها شاید با هیچ دوره دیگری قابل قیاس نباشد. از ماهها قبل در مدرسه برای آمدن دهه فجر برنامهریزی میکردیم. هر سال کلاس به کلاس مسابقه برگزار میشد. هر کلاسی که به شیوه مشارکت با حداقل هزینه تزئینات دهه فجری بهتری داشت، برنده اعلام میشد. اینطور نبود که این حجم از امکانات وجود داشته باشد. یک بخش از زمان بچهها صرف درستکردن روزنامه دیواری میشد. یک بخش هم صرف تزئین کلاس. از هفتهها قبل برنامه میریختیم که چه ایدهای برای تزئین کلاس داشته باشیم. خاطرم است یک سال به پیشنهاد خودم با پونزهای رنگی طرح میدان آزادی روی دیوار کلاس در آوردیم و آن سال برنده اعلام شدیم. یک سال دیگر به پیشنهاد یکی دیگر از دوستان با نیهای نوشابه که قدیمترها بلند و رنگی و ساده بود توانستیم پرچم ایران را در ورودی کلاس درست کنیم که بسیار جذاب و دیدنی بود و آن سال هم برنده اعلام شدیم.
از ذوق و شوق درست کردن روزنامه دیواری ننویسم که هنوز هم چند تایی از عکسهای قدیم را که در روزنامه دیواری استفاده میکردیم نگه داشتهام. هر کس از یک سمتی مشغول بود. از یک طرف جمعآوری شعر و مطلب تازه از یک طرف خرید تجهیزات با حداقل هزینه و از طرف دیگر رقابت برای اینکه بین گروه خط کی بهتر است تا مطالب را بنویسد. هر چند بخشی از این تلاشها برای کمتر سر کلاس رفتن و دور همی لذتبخش با همکلاسیها بود، اما خاطرات خوبی برای نسل ما از انقلاب باقی ماند.
دهه فجر که میرسید، کاغذهای رنگی، پرچم ایران، بادکنک، ریسههای رنگی برای چراغانی و… از انبارها بیرون کشیده میشد، زیرا در گذشته عادت به دور ریختن وسایل نداشتیم و از داشتههایمان به نحو احسن استفاده میکردیم، در عرض چند روز چهره رنگ و رو رفته مدارس با دستهای هنرمند دانشآموزان جلوه دیگری به خود میگرفت و شور و شوق در چهره تک تکمان هویدا بود.
تهیه روزنامه دیواری جزو لاینفک برنامههای مدارس برای دهه فجر در آن دوران بود، گروههای چند نفره تشکیل میدادیم و با ذوقی وصفناشدی به لوازمالتحریر فروشی کنار مدرسه میرفتیم تا از پیرمرد مهربان فروشنده، مقوا، چسب رنگی، ماژیک، کاغذ رنگی و خودکار اکلیلی بخریم. گاهی تمام سرمایه اندکمان برای این کار هزینه میشد. گام بعدی پیدا کردن یک فرد خوشخط برای نوشتن آیه «بسمالله الرحمن رحیم» بود و همیشه در هر فامیل یک فرد با این ویژگی یافت میشد، در آن دوران اینترنت نبود و برای پیداکردن شعر و مطلب برای درج در روزنامه دیواریمان باید کل کتابخانه مدرسه را زیر و رو میکردیم و چقدر این کار سرگرمکننده بود و در نهایت با جدا کردن چند عکس از شاه معدوم از روزنامههای قدیمی و چسباندن آن در روزنامه دیواری با یک ضربدر قرمز روی آن عکسها کار به اتمام میرسید. تشکیل گروه سرود و تئاتر مدارس از چند هفته قبل در دستور کار قرار داشت، برای عضویت در این گروه رقابت سنگینی بین خوش صداها و هنرمندان شکل میگرفت، البته شاید یکی از دلایل آن دورشدن از فضای خشک کلاس درس برای ساعتی هر چند کوتاه بود. هر چند که همه دانشآموزان شانس حضور در گروههایی مانند گروه سرود، تواشیح، گارد پرچم و تئاتر مدرسه را نداشتند.
شور و حال مدارس در ایامالله دهه فجر در دهههای ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ وصفناشدنی بود، از روزهای قبل از ۱۲بهمنماه مربیان پرورشی برنامههای فرهنگی متعددی را در مدارس پیش بینی میکردند و عمده مسئولیتها نیز به دانشآموزان سپرده میشد و حتی دانشآموزان ابتدایی نیز در برگزاری جشنهای این ایام از تزئین کلاسها گرفته تا اجرای سرود و تهیه روزنامه دیواری مشارکت داشتند.
مسابقههایی در انواع مختلف برگزار میشد. از برنامههای شاد و مفرح گرفته تا مسابقاتی که مرور تاریخ انقلاب بود. جالب اینجاست برسر اینکه انگشتان و کف دست چه کسی میهمان رنگ شود و بعد هم به در و دیوار کلاس بکوبیم دعوا میشد.
اینها برای ما نسلهای اول انقلاب پر از شور و لذت و البته مرور تاریخ بود و هنوز هم بیآنکه کسی بگوید و یادآوری کند، همزمان با شروع دهه فجر زمزمه میکنیم: بهمن خونین جاویدان تا ابد زنده یاد شهیدان…
منبع: روزنامه جوان