وب گردی

خرمشهر را خدا آزاد کرد

سوم خرداد فقط یک روز در تقویم نیست؛ فریادی از جنسِ آسمان است؛ فریادی که از پشتِ دیوارهای غربت، از زیرِ آوارِ خمپاره‌ها و از لابه‌لایِ نخل‌های سوخته برخاست تا بگوید: «آزادی، همیشه بوی خونِ عاشقان را می‌دهد.» خرمشهر آزاد شد؛ شهری که نامش با اشک و افتخار آمیخته است.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، تو با خونِ ستاره‌ها زنده شدی خرمشهر، تو قصه ما نیستی، تو حماسه‌ای هستی که با نبض زمین می‌تپد.

خرمشهر! تو را چگونه وصف کنم؟ وقتی هر خشتِ تو روایتی است از مردانی که با دستانِ خالی، آسمان را با عشق و زمین را با ایمانِ خود رنگین ساختند. تو را با کوچه‌هایی می‌شناسم که هنوز عرقِ کارگرانِ بندرگاه در آن‌ها جاریست، با نخل‌هایی که ریشه‌هایشان در اشک مادران داغدار گره خورد و با کارونی که تشنه‌تر از ما، اما جاری از تابِ عشق بود.

میدانی خرمشهر! آزادی تو، هدیه نبود؛ دستمزدِ ۵۷۵ روز ناله مادران، ۶ هزار شهید گمنام و مردانی بود که حتی در آخرین نفس، نام حسین (ع) را زمزمه کردند.

خرمشهر! تو معبرِ آسمانیِ مردانِ خدایی… مردانی همچون محمد جهان آرا که با نگاه آهنینش گفت: «اگر شهر سقوط کند، دوباره پس می‌گیریم؛ اما ایمانتان سقوط نکند!»

تو را با مسجد جامعت می‌شناسم، سنگری که زن‌ها در آن نان می‌پختند و مردان به صف شهادت می‌پیوستند.

امروز… خرمشهر! تو آزادی، اما هنوز زخمی. نخل‌هایت با تنِ سوخته، قصه محنت می‌گویند و خاکِ تو، هنوز بوی خون شهدا را می‌دهد. با این همه، تو ایستاده‌ای، چون خرمیِ تو، از قامتِ سروهای ایستاده‌ای است که هرگز خم نشدند.

خرمشهر! تو شعله‌ای از آتشِ عشقِ الهی هستی… ستاره‌هایت از خونِ شهدا درخشان‌تر است و خاکِ تو، گهواره لاله‌های سرخی است که هرگز نمی‌میرند.

تو را به قیصر امین‌پور واگذار می‌کنم که گفت: «تو همچون غنچه‌های چیده بودی / که در پرپر شدن خندیده بودی» آری! خرمشهر، تو خندیدی… خندیدی تا دنیا بداند که پیروزی همیشه از دلِ شکستن‌ها می‌روید.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

خرمشهر آزاد شد

این سه کلمه ساده نیست؛ سه واژه‌ای است که پشت آن هزاران بغض، خون، صبر و ایمان خوابیده است. سوم خرداد ۱۳۶۱، روزی است که قلب ایران دوباره تپید، زخم جنوب التیام گرفت و لبخند به چهره خاکی خرمشهر برگشت. خرمشهر شهری که روزی نگین خاورمیانه بود، در آتش جنگ سوخت، اما خاکش ماند. خانه‌هایش فروریخت، اما غیرتش نه و مردمش با همان دستانی که خاک را در دست می‌فشردند، دوباره شهر را ساختند.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

روایت مادران چشم‌به‌راه عملیات بیت‌المقدس

سوم خرداد برای خیلی‌ها تنها یک پیروزی نیست. برای مادرانی که فرزندشان را در عملیات بیت‌المقدس بدرقه کردند، سوم خرداد یعنی آخرین بوسه بر پیشانی خاکی یک قهرمان، یعنی قاب عکسی که دیگر هیچ‌وقت از دیوار خانه پایین نیامد. برای این مادرها، هر سوم خرداد، تکرار یک لحظه است: لحظه‌ای که از رادیو شنیدند «خرمشهر آزاد شد» و میان اشک و لبخند، دستشان لرزید، دلشان فروریخت، اما چشمشان روشن شد.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

وقتی خاک، شعر شد…

خرمشهر را خدا آزاد کرد، این جمله معروف امام خمینی (ره) نه از جنس شعار، بلکه از جنس حقیقت بود. اگر ایمان، اگر اتحاد، اگر ایثار در قاموس یک ملت معنا داشته باشد، خرمشهر تجلی همه این‌هاست. در کوچه‌های خرمشهر، هنوز بوی باروت با بوی نخل‌ها آمیخته است. هنوز دیوارها، خاطره فریادهای «یا زهرا» را در دل دارند و هنوز سنگرهایی هست که خاکشان مقدس‌تر از فرش کاخ‌هاست.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

خرمشهر، نماد مقاومت ملی

خرمشهر یک جغرافیای کوچک نیست، نماد یک ملت است که ایستاد، جنگید و پیروز شد. سوم خرداد یادمان می‌اندازد که اگر بخواهیم و اگر کنار هم باشیم، غیرممکن‌ها ممکن می‌شود. ایران در سوم خرداد نشان داد که فرزندانش هنوز هم می‌توانند تاریخ را ورق بزنند. نه با قدرت نظامی صرف، بلکه با ایمان، با غیرت، با عشق به سرزمین.

خرمشهر را خدا آزاد کرد

چرا سوم خرداد فراموش نمی‌شود؟

آزادسازی خرمشهر نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس است. چون عملیات بیت‌المقدس، به ما آموخت که پیروزی نه در عدد است و نه در سلاح، بلکه در باور است. آزادی خرمشهر فراموش نخواهد شد چون سوم خرداد هنوز هم برای ما یک کلاس درس است؛ کلاسی که باید هر سال آن را مرور کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا