بین الملل

داستان سیدحسن نصرالله ـ ۳۹| رقابت رژیم صهیونیستی و سوریه در لبنان

خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و محور مقاومت می‌پردازد. در این قسمت، به بحث «رقابت سرد رژیم صهیونیستی و سوریه در ابتدای جنگ داخلی لبنان» می‌پردازیم.

خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌یادداشت‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله، دبیرکل شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت سی‌ و نهم آن پیش روی شماست.

تاکنون سه فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر شده است. فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص داشت. علیرغم اهمیت موضوع، ما این فصل را بسیار سریع پشت‌سر گذاشتیم تا به بحث‌های بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشه‌یابی علل شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان» بود. هدف ما در این فصل چنین بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیده‌ای خلق‌الساعه نبود و ثانیاً باید ریشه‌های شکل‌گیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش داشت و هم به‌صورت مستقیم باعث شکل‌گیری «مقاومت اسلامی لبنان» شد، ضمن این‌که حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به‌صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهم‌ترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» بود. در فصل سوم، به‌جای تمرکز بر ریشه‌ها، به‌صورت خاص، وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم.

ورود گسترده ارتش سوریه به لبنان در سال ۱۹۷۶
بعد از این‌که گروه‌های نیابتی فلسطینی بستر را برای ورود ارتش سوریه فراهم کردند، ارتش سوریه در سال ۱۹۷۶ وارد لبنان شد تا خود را به عنوان طرف میانجی در جنگ نشان دهد. اما در عمل، وقایع به سمت و سوی دیگری رفت

فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده سیدحسن نصرالله به خاستگاه خانوادگی خود در حومه شهر صور خاتمه دادیم. از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم شدیم که به ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان اختصاص دارد. در فصل چهارم، طی چند قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور خواهیم کرد. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش نداشت؛ اما در شکل‌گیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار بوده است. به همین علت، به صورت کوتاه آن‌ها را مرور خواهیم کرد.

 

اسرائیل به دنبال جنگ داخلی لبنان با هدف اشغال بیروت

پیش‌تر در فصل دوم به تفصیل نشان دادیم که رژیم صهیونیستی پس‌از جنگ ۶ روزه به دنبال آن بود تا لبنان را به جنگ داخلی بکشاند و به این بهانه وارد خاک همسایه شمالی‌اش شود. در خلال جنگ ۶ روزه در سال ۱۹۶۷، اراضی اشغالی صهیونیست‌ها تقریباً سه برابر شد و حدود یک‌میلیون عرب به کنترل مستقیم اسرائیل درآمدند. صهیونیست‌ها که پیش از این جنگ در اراضی ۴۸ حکمرانی می‌کردند، بعد از این جنگ تقریباً کل فلسطین تاریخی را به تصرف خود درآوردند. نوار غزه که تحت کنترل مصری‌ها بود همراه با صحرای سینا که خاک مصر به شمار می‌رفت به اشغال اسرائیل درآمد. در بخش شرقی نیز بیت المقدس شرقی و کرانه باختری که تحت قیمومیت اردن هاشمی بود توسط اسرائیلی‌ها اشغال شد. در شمال شرق سرزمین‌های اشغالی و خاک سوریه نیز بلندی‌های جولان تحت سیطره صهیونیست‌ها قرار گرفت. به این ترتیب تنها همسایه‌ای که مرزهایش دست‌نخورده باقی ماند، لبنان بود.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
نقشه پیشروی صهیونیست‌ها در جنگ ۶ روزه
در این جنگ، تنها مرزهایی که بدون تغییر باقی ماند، مرزهای لبنان بود

مهم‌ترین علتی که باعث شد تا مرزهای لبنان تغییر نکند، اعلام رسمی بی‌طرفی دولت و ارتش لبنان در جنگ ۶ روزه بود. با این حال، صهیونیست‌ها بعد از اعلام آتش‌بس در جنوب لبنان دست به پیشروی زدند که مخالفت و واکنش دولت مرکزی را به دنبال داشت و رئیس جمهور وقت (شارل حلو) فوراً از آمریکا خواست تا وساطت کند. در نتیجه رایزنی و واسطه‌گری‌های ایالات متحده و فرانسه، صهیونیست‌ها حرکت به سمت بیروت را (موقتا؟) از دستور کار خارج کردند؛ اما بخش‌هایی از جنوب هم‌چنان جولانگاه ارتش اسرائیل باقی ماند!

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
رهبران جناح راست افراطی در یک نگاه؛
جلو: پی‌یر جمیل؛ عقب: ریمون اده و کمیل شمعون

به نظر می‌رسد از همان زمان، صهیونیست‌ها طرح «جنگ داخلی در لبنان» را روی میز گذاشتند تا از این طریق، ظرفیت و بهانه کافی برای پیشروی تا بیروت فراهم شود. در قسمت دهم این سلسله‌یادداشت با عنوان «نقشه اسرائیل برای جنگ داخلی لبنان» جناح «شهابی‌ها» و هم‌چنین جناح راست افراطی به نام «پیمان سه‌جانبه» را معرفی کردیم. جناح راست افراطی (پیمان سه‌جانبه) به محوریت «حزب کتائب» به رهبری پی‌یر جمیل و با حضور «حزب ملی͏‌گرایان آزادی͏خواه» (الوطنیین الأحرار) به‌رهبری کمیل شمعون و «حزب مجمع ملی» (الکتله الوطنیه) به‌رهبری «ریمون اده» را باید مهم‌ترین هم‌پیمان و متحد اسرائیل در فضای داخلی لبنان خواند. مهم‌ترین ویژگی جناح راست افراطی، مخالفت تمام‌عیار با فعالیت سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان بود. جناح راست افراطی (پیمان سه‌جانبه) در ماه مارس ۱۹۶۷ به صورت پنهانی شکل گرفته بود؛ اما رونمایی از آن به روز نخست جنگ شش روزه موکول شد که یکی از قرینه‌های ارتباط آن‌ها با صهیونیست‌ها محسوب می‌شود.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
«بشیر جمیل» فرزند پی‌یر جمیل و فرمانده شاخه نظامی حزب کتائب در حال دست دادن با «رافائل ایتان» رئیس وقت ستاد کل ارتش اسرائیل

در قسمت یازدهم با عنوان «جنگ داخلی لبنان؛ سفارش صهیونیست‌ها» مسئله طراحی جنگ داخلی لبنان توسط صهیونیست‌ها را بیش‌تر شرح دادیم. در این قسمت به ماجرای «پیمان قاهره» پرداختیم که بر اساس آن، سازمان آزادیبخش فلسطین رسماً در خاک لبنان می‌توانست مراکز نظامی و آموزشی برای فدائیان فلسطین راه‌اندازی کند. هدف کلی این توافقنامه، حمایت از گشوده شدن یک جبهه عملیاتی علیه اسرائیل توسط آوارگان فلسطینی در لبنان بود. طبیعی است که اسرائیل این توافقنامه را به زیان منافع خود تشخیص دهد و تلاش کند آن را ملغی سازد. جناح موسوم به «پیمان سه͏‌گانه» تلاش گسترده͏‌ای کرد تا این توافق را به شکست بکشاند؛ اما نهایتاً کار به جایی رسید که گویا گزینه͏‌ای جز «جنگ داخلی» بر روی میز نماند.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
سامی خویری در کنار بشیر جمیل
سامی الخویری نخستین کسی بود که در رأس یک هیئت نمایندگی رسمی از طرف حزب کتائب به تل‌آویو رفت تا ارتش اسرائیل به حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی از فالانژها بپردازد

در قسمت دوازدهم با عنوان «آمریکا و تشکیل شبه‌نظامیان لبنان» با استفاده از منابع مارونی نزدیک به پی‌یر جمیل و کمیل شمعون نشان دادیم شاخه نظامی حزب کتائب و «نمور الاحرار» از سال ۱۹۶۸ یعنی حتی پیش از انعقاد پیمان قاهره تأسیس شده بودند. در قسمت جمع‌بندی، در این مورد نوشتیم: «حتی پیش از شروع جنگ داخلی لبنان، حزب کتائب شاخه نظامی خود را تأسیس کرد. حال باید پرسید که هدف از تأسیس شاخه نظامی چه بود؟ این در حالی است که – حد فاصل سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ – حتی یک مورد تعرض نظامی به آنان در تاریخ ثبت نشده بود و نمی‌توان «دفاع از خود» را بهانه تأسیس این شاخه نظامی دانست. از طرف دیگر، اگر این‌ها از پشتیبانی خارجی برخوردار نبودند، باید در همان مرحله تأسیس با فشار نهادهای نظامی و امنیتی لبنان یا دست کم از طریق مذاکرات و توافق سیاسی منحل می‌شدند؛ اما این اتفاق هم نیفتاد و همین موضوع نشان می‌دهد تأسیس واحدهای نظامی، یک پروژه خارجی بود.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
روایت کتاب «حرب الألف سنه حتى آخر مسیحی» نوشته «جاناتان راندل» از ماجرای قرآن‌سوزی در شهرک الکحاله

تلاش‌های این جناح و شاخه نظامی آن‌ها برای کشاندن لبنان به جنگ داخلی از ابتدای دهه هفتاد وارد مرحله جدیدی شد، اما به سرانجام نرسید! با این حال، در سال ۱۹۷۵ وضعیت اسرائیل در دو عرصه داخلی و خارجی به جایی رسید که نیاز داشت فوراً پرونده سازمان آزادیبخش فلسطین را ببندد. این نکته را در قسمت بیست و پنجم با عنوان «قرآن‌سوزی برای تحریک مسلمانان» شرح دادیم. در این خصوص در بخش جمع‌بندی این قسمت نوشتیم: «جمع‌بندی مقامات رژیم بر این بود که در هر دو مورد، پشتوانه اصلی این اقدامات سازمان آزادیبخش فلسطین است و باید آنان را داخل لبنان دچار مشکل حاد کرد. از طرف دیگر، تصور مقامات رژیم بر این بود که با پیشروی در لبنان و اشغال بیروت، نه‌تنها مسئله سازمان آزادیبخش را حل می‌کنند؛ بلکه قلمروی خود را گسترش می‌دهند و عرب‌ها را بیش از پیش تحت فشار قرار می‌دهند. تجربه تغییر رفتار مصر بعد از جنگ ۱۹۷۳ در این زمینه برای مقامات تل‌آویو تجربه موفق و ارزنده‌ای محسوب می‌شد.» به این ترتیب، صهیونیست‌ها دستور دادند تا به سرعت پروژه جنگ داخلی لبنان کلید بخورد. طبعاً در این راه، اصلی‌ترین ابزاری که در اختیار داشتند، نیروهای هم پیمان داخلی آن‌ها یعنی گروه‌های شبه‌نظامی راست افراطی مارونی و تابع جناح پیمان سه‌جانبه بودند.

به این ترتیب، به صورت کوتاه باید گفت صهیونیست‌ها اصرار داشتند تا هر چه سریع‌تر لبنان وارد جنگ داخلی شود تا در این فضا وارد کشور لبنان شده و علاوه بر گسترش متصرفات خود، کار سازمان آزادیبخش فلسطین را یکسره سازند.

 

حافظ اسد به دنبال سیادت و قیمومیت بر لبنان

همزمان، طی قسمت‌های اخیر نشان دادیم که حافظ اسد نیز در سوریه به دنبال آن بود تا قیمومیت خود را بر لبنان تحمیل و تثبیت کرده و به پشتوانه آن وزن خود را در معادلات منطقه‌ای بالا ببرد و به رهبری جهان عرب برسد. در قسمت سی و ششم با عنوان «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» ماجرای بازیگردانی سوریه برای ایجاد آتش‌بس در نبرد هتل‌ها و در ادامه سفر «ژنرال حکمت الشهابی» رئیس ستاد مشترک ارتش سوریه به بیروت در ۱۸ دسامبر ۱۹۷۵ را شرح دادیم که نقطه عطف ورود سوریه به پرونده جنگ داخلی لبنان محسوب می‌شود. در همان قسمت، در بخش جمع‌بندی نوشتیم: «نخستین و مهم‌ترین نکته این بود که دور دوم نبردها باعث شد سوریه خود را “بازیگر بزرگ‌تر” یا “قدرتی که ـ در لبنان ـ اراده خود را تحمیل می‌کند” نشان دهد. به‌تعبیری می‌توان این ماجرا را نقطه عطفی دانست که برخی در دمشق خود را در حد “پدرخوانده لبنان” بپندارند.»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
حکمت الشهابی در کنار حافظ اسد
حکمت الشهابی را باید یکی از اصلی‌ترین مهره‌های حافظ اسد برای حکمرانی در سوریه و بازیگردانی در لبنان دانست. پیوند صمیمانه آن‌ها تا آخرین روز عمر حافظ اسد ادامه داشت

بر همین پایه در قسمت سی و هفتم با عنوان «سوریه و سودای سیادت بر لبنان» به واکاوی طرح و برنامه سوریه در قبال لبنان پرداختیم. سوریه در لبنان به دنبال آن بود که این نکته را به همه طرف‌های داخلی و خارجی بقبولاند که «در لبنان، حرف آخر یا “کلمه الفصل” با سوریه است.» حافظ اسد در این زمینه صراحتاً می‌گفت: «سوریه و لبنان، یک ملت واحد هستند در دو کشور.» به این تعبیر، او تأکید داشت که لبنان حوزه نفوذ ملی و مردمی سوریه است و کسی نمی‌تواند خارج از اراده دولت مقتدر مرکزی در دمشق، نسخه‌ای را به لبنان تحمیل کند! دمشق در این راه با وزارت خارجه ایالات متحده نیز به توافق رسید؛ هرچند سازمان جاسوسی آمریکا موافق این ایده نبود و هم‌چنان تقویت پراکسی‌های اسرائیل در لبنان را دنبال می‌کرد.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
حافظ اسد در کنار هنری کیسینجر

در قسمت پیشین با عنوان «فلسطینی‌های تحت حمایت حافظ اسد در لبنان» به صورت مشخص نشان دادیم که سوریه چه نیروهای نیابتی در میان گروه‌های فلسطینی در اختیار داشت و از طریق آنان (پراکسی‌های فلسطینی سوریه) تلاش کرد زمینه را برای ورود مستقیم به لبنان فراهم کند. در همین راستا سه هدف حافظ اسد در لبنان را در بخش جمع‌بندی شرح دادیم که عناوین آن‌ها به ترتیب عبارت بودند از «به انقیاد درآوردن سازمان آزادیبخش فلسطین»، «تعریف جبهه جدید تقابل با رژیم صهیونیستی» و «تلاش برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری جهان عرب».

جمع‌بندی

سوریه و رژیم صهیونیستی هر کدام از زاویه خود سودای حضور در بیروت را در سر داشتند. گرچه هر کدام زاویه و منظر دید خود را داشته و طرح مجزایی را دنبال می‌کردند؛ اما بستر پیشبرد این طرح مشابه بود و همین موضوع ناگزیر سطحی از «اصطکاک» و «مواجهه» را ناگزیر می‌کرد. این در حالی بود که نه تل‌آویو و نه دمشق تمایلی به رویارویی مستقیم نداشتند و حتی ایده مذاکرات مخفیانه و توافق محدود برای مهار سطح تنش نیز روی میز طرفین قرار داشت!

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
بلندپروازی‌های دمشق و تل‌آویو، لبنان را به عرصه رویارویی غیرمستقیم سوریه و اسرائیل تبدیل کرد

صهیونیست‌ها امیدوار بودند از طریق اشغال بیروت، اولاً کار سازمان آزادیبخش فلسطین را یکسره ساخته و سیطره خود بر سرتاسر سرزمین تاریخی فلسطین (به شمول مناطق اشغالی ۱۹۶۷) را تثبیت و هر گونه تهدید امنیتی و سیاسی – از جانب فلسطینی‌ها – را رفع کنند؛ ثانیاً در لبنان طرحی مشابه صحرای سینا و مذاکرات کمپ‌دیوید را دنبال کرده و علاوه بر مصر، دیگر کشورهای عربی – مشخصاً لبنان و حتی سوریه – را وادار به عادی‌سازی کنند. در آن زمان این گفتمان در سرزمین‌های اشغالی مطرح بود که از طریق ایده «زمین در برابر صلح» بتوانند به امنیت پایدار و صلح ماندگار دست پیدا کنند و از این منظر، فتوحات بیش‌تر می‌توانست به گسترش عادی‌سازی بینجامد. آن‌ها در این زمینه بر روی پراکسی‌های خود در لبنان نیز حساب ویژه‌ای کرده بودند و به نظر می‌رسد در این زمینه هماهنگی‌های قبلی صورت گرفته بود.

در مقابل سوری‌ها می‌خواستند سیادت و قیمومیت غیرمستقیم در لبنان ایجاد کرده و به طرف‌های خارجی بقبولانند که در لبنان هیچ بازیگر خارجی نمی‌تواند طرحی را به دمشق تحمیل کند و نهایتاً همه کشورها باید در طرح‌های خود جایگاه بالاتر دمشق در بیروت را بپذیرند. از همین مجرا، سه هدف جزئی‌تر نیز دنبال می‌شد که در انتهای بند پیشین به آن اشاره‌ کردیم: «به انقیاد درآوردن سازمان آزادیبخش فلسطین»، «تعریف جبهه جدید تقابل با رژیم صهیونیستی» و «تلاش برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری جهان عرب»

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
یکی از ابعاد مهم جنگ داخلی لبنان، رویارویی راهبردی سوریه و رژیم صهیونیستی بود؛ در حالی که هیچ کدام نمی‌خواستند توافق «رفع تخاصم» (۱۹۷۴) را نقض کنند!

در توضیح هدف سوم باید گفت سوریه بعد از توافق رفع تخاصم با اسرائیل بر سر جولان در سال ۱۹۷۴، از هرگونه تنش مستقیم در مواجهه با صهیونیست‌ها خودداری می‌کرد. اما همزمان خواستار تضعیف آنان بود تا بتواند در زمان مناسب جولان را آزاد کند. از این منظر، دمشق گرچه به «رفع تخاصم» تن داده بود تا هزینه‌های مواجهه با صهیونیست‌ها را کاهش دهد؛ اما به دنبال عادی‌سازی روابط نبود و می‌خواست اسرائیل دچار استهلاک و فرسایش شود تا در زمان مناسب برای آزادسازی جولان اقدام کند.

در چنین بستری، مهم‌ترین ابزار سوریه پراکسی‌های خود بود. در مقابل اسرائیل انگیزه چندانی برای تنش نظامی علیه سوریه نداشت، اما آن‌ها هم برای خنثی‌سازی طرح‌های سوریه ابزاری جز پراکسی‌ها نداشتند؛ زیرا تل‌آویو نیز نمی‌خواست توافقنامه رفع تخاصم را نقض کند و وارد رویارویی مستقیم شود. ضمن این‌که اسرائیلی‌ها می‌دانستند که سوریه زیر بار اشغال بلندمدت بیروت توسط تل‌آویو نمی‌رود و در نتیجه مواجهه با سوریه در خاک لبنان را اجتناب‌ناپذیر می‌دانستند.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , لبنان , حزب الله , سید حسن نصرالله ,
اسرائیل برای کشاندن نیروهای نیابتی خود به مبارزه با سوریه، باید ایده «اشغال لبنان توسط سوریه» را در میان ناسیونالیست‌های لبنانی جا می‌انداخت

به این ترتیب نهایتاً جنگ نیابتی میان سوریه و رژیم صهیونیستی در لبنان شکل گرفت که آن را در قسمت بعد شرح خواهیم داد. در پایان ذکر این نکته ضروری است که بخش مهمی از پراکسی‌های سوریه، گروه‌های فلسطینی بودند که نه‌تنها انگیزه زیادی برای جنگیدن علیه اسرائیل داشتند؛ بلکه فراتر از آن هویت ‌آن‌ها و اقبال جامعه بستر (دیاسپورای فلسطینی در کشورهای همجوار) به آن‌ها، منوط و مشروط به مبارزه آنان با اسرائیل بود. اما در مقابل پراکسی‌های اسرائیل در لبنان، انگیزه مبارزه مستقیم با سوریه را نداشتند؛ مگر این‌که بحث «اشغال لبنان توسط سوریه» مطرح شود. از این منظر نیز اسرائیل باید لبنان را به باتلاقی برای ارتش سوریه تبدیل می‌کرn.

پایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا