روزی که اسماعیل قربانی شد!
۲۱:۱۰ – ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
میگویند یک بار دیگر یک و بیست دقیقه تکرار شده است. یک بار دیگر وقتی عقربهها کشان کشان روی این وقتِ بیوقت نشستهاند با خود داغ جگرسوزی به سوغات آوردهاند. داغ مردی که در دل شب تنهایمان گذاشت و صبح فردایش…، امان از صبح فردایش که یک خبر ذره ذره جانمان را گرفت.
دوباره پای تلویزیون مات مان برده. زیرنویس تلویزیون را هر چه که میخوانیم بیشتر برایمان غیرقابل باور میشود. دوباره دلمان میخواهد یکی بیاید و شانههای ایرانمان را تکان بدهد تا یقین پیدا کنیم کلمات تلخی که از زبان گوینده تلویزیون میشنویم خواب نیست و بیداری است. تا باورمان شود چشمهای پف کرده و شوکه مان درست میبیند و این عکسهایی که پشت سر هم پخش میشود عکس لبخند مردی است که قلب ما و مقاومت را تسخیر کرده بود.
ما مهمان از دست دادهایم!
اما روایت شهادت اسماعیلهنیه خیلی بیشتر از عقربههای جفت روی ۱:۲۰ دقیقه به شهادت سردار سلیمانی شباهت دارد. هنیهی مقاومت هم مثل سردار ما کشته دور از وطن شد. ما همیشه میزبانان خوبی بودیم، اما اینبار چشم پلید دشمن طاقت این مهمانی را نداشت و خانهمان ایران، قتلگاه بزرگ مقاومت فلسطین شد. میان داغ بزرگ قلبمان برای شهادت اسماعیل هنیه کسی حرف قشنگی میزد میگفت حالا درد ما دوچندان است. حالا خوب درک میکنیم حال زار عراقیها را که مهمانشان و پاره تن ما پشت در فرودگاه بغداد در آتش سوخت.
ما مهمان از دست دادهایم و چقدر شرمنده توییم فلسطین! دق میکردیم از این شرمندگی اگر آقاجانمان مثل همیشه در مصیبتها به دادمان نمیرسید و با کلماتش تسکینمان نمیشد. فلسطین دل ما هم کنار دل تو و ملتت کمی آرام گرفت وقتی آقا در پیام تسلیتشان فرمودند: «رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، مهمان عزیز ما را در خانهی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینهی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت.»
دنیا باید از این خونهای شریکی بترسد!
راستش را بخواهی فلسطین دنیا باید از این خونهای شریکی بترسد از این که حاج قاسم ما در دل عراق شهید میشود و هنیه عزیز شما در دل ایران، از صدها جوان ایرانی، لبنانی، عراقی و… که دور از وطن جان میدهند. باید خیلی احمق باشد که فکر کند این ترورها کینه و کدورتی بین ما پیش میآورد و حتی او را یک قدم به پیروزی نزدیکتر خواهد کرد. این خونهای شریکی اتفاقا ترسناکاند، معنا و مفهومشان مقدس است. دشمن اگر عقل داشت میفهمید که این شهادتهای بی مرز یعنی مرزهای بزرگ اسلامی که میخواست حذفش کند، یعنی اتحاد مقاومت، یعنی مردان و زنانی با زبان و وطنهای مختلف که دور حلقه اسلام برای ریشهکنی او متحد شدهاند؛ آری فلسطین این خونهای شریکی نماد پیروزی ماست.
چه فرزندانی داری فلسطین!
غم سنگینی به جانت نشسته فلسطین! درک میکنیم ما هم روزی مرد مهربانی را از دست دادیم که اشدا علی الکفار بودنش ریشه تروریسم را خشکاند. اما چه باک داری و چه غم از این رفتن وقتی تو میان آوارهایت میان بمبهایی که هر روز بر سرت مینشست و زخمهایی که به جانت مینشست چنین فرزندانی را پرورش دادی! فرزندانی که کوچک تا بزرگشان سرباز مقاومت هستند و سردار مقاومت!
دیدی فلسطین وقتی دشمن بعد از شهادت اسماعیل هنیه عزیز قصد داشت تخم نفاق و کینه را بین ملتهایمان بکارد و ما را با صدحیله و نیرنگ از هم جدا کند دختر شهید هنیه چه غوغایی به پا کرد و با صحبتهایش چطور دشمن را به زمین کوبید! ما صلابت شهید هنیه را یکبار دیگر میان کلمات دخترش به نظاره نشستیم وقتی که میگفت: «میگوید دلیلش ایران است؟! شما اعراب در کشورهای خود از او پذیرایی نمیکنید شما از ایران به ما نزدیک ترید! اما ایران بهتر از شما پشتیبان ما بود و به همین دلیل حق ندارید در مورد ایران که از شما شرافتمندتر است به این معنا که پایتخت اسلام است، صحبت کنید!»
گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز!
یادت میآید فلسطین همین چندماه پیش و در جریان طوفان الاقصی بود که ۱۰ تن از فرزندان و نوههای هنیه در حمله رژیم صهیونیستی به خودرویشان در منطقه «الشاطی» غزه به شهادت رسیدند. وقتی خبر به گوش شهید رسید خم به ابرو نیاورد اگر چه داغ بزرگی بود، اما مثل همه فلسطینیان مدام تکرار کرد: الله سمیع العلیم.
یادت میآید که افتخار میکرد به اینکه فرزندانش را پای آزادی تو از دست داده و گفت: «خداوند را به خاطر این افتخاری که با شهادت سه فرزند و نوههایم نصیب ما کرد، شکر میکنم. با این دردها و خونها، ما برای ملت و مسأله فلسطین و امت خود امید، آینده و آزادی میآفرینیم. فرزندانم نزد مردم ما در نوار غزه مانده و این باریکه را ترک نکردهاند. تمامی فلسطینیان و همه ساکنان غزه با دادن خون فرزندان خود بهای سنگینی پرداخت کردهاند و من نیز جزو یکی از آنها هستم. حدود ۶۰ تن از اعضای خانواده خود به درجه شهادت نائل شدهاند.»
پس تو هم حق نداری خم به ابرو بیاوری فلسطین! درست مثل فرزندان هنیه که وقتی پدر را از دست دادند صلابت به ارث رسیده از پدرشان را حفظ کردند و در واکنش به داغی که به دلشان نشسته جملههای پدر را تکرار کردند. دیدی «عبدالسلام هنیه» با آن همه عشق به پدر چطور گفت: «خون پدرم باارزشتر از خون کوچکترین کودک فلسطینی نیست.» و دختر مصیبتزده او که گفت: «ترور پدرش نه تنها پیروزی را برای رژیم اشغالگر به همراه نخواهد داشت، بلکه پیروزی فلسطین و مقاومت را رقم خواهد زد.ای نتانیاهو اگر گمان میکنی که با این جنایت آسوده و پیروز شدی، نه تو پیروز نشدی.»
پس قوی باش فلسطین مثل همیشه و این صلابت اسماعیل را در دل خاکت ریشه بدوان برای آیندگان کشورت به ارث بگذار.
باید در این راه اسماعیلها داد!
غصهنخور فلسطین ما یک روز قاسمی را از دست دادیم و حالا تمام مردم و ملتمان قاسماند و قاسمپرور. هنوز هم شهید سلیمانی است که ما را به بهانههای مختلف دورهم جمع میکند و علیه دشمن فرماندهی! شهید سلیمانی همانقدر موثر است که قاسم سلیمانی موثر بود. او زنده است و در بین ماست.
تو از همیشه به پیروزی نزدیکتری فلسطین! باور کن. حالا تمام مردمت اسماعیل هنیه هستند و رهبر مقاومت، به کودکانی سوگند که روی آوارهای خانهشان عکس هنیه را روی دست گرفتهاند و چشمهایشان بسشتر از همیشه شوق نابودی اسرائیل را دارد. تو فقط پیکر آن مرد خسته را به آغوش بگیر تا خاکت اسماعیل پرور بشود. تا هنیه را در ید و قامت همهی کودکانت ببینی و با خود نجوا کنی هنیئا لک یا هنیه!
منبع: فارس