سستتر از لانه عنکبوت!
رژیم صهیونیستی طی۷۵سال حیات خود با مشکلات عمومی ناشی از مهاجرت یهودیان از نقاط مختلف جهان با فرهنگها، سرنوشتها، خواستهها و سلایق مختلف دستوپنجه نرم میکند. این مشکلات عدیده در ایجاد شکافهایی که عموما به بیثباتی و آشوبهای درونی رژیم منتهی میشوند، نقش داشته و دارند. علاوه بر اینها ایدئولوژی کلونیک و آپارتاید یهود، همچنین نگاههای رمانتیک قومیت یهود به خود حتی در درون گروههای مختلف یهودی اسرائیل اثر گذاشته و باعث عمقبخشیدن به شکافها شده است. این شکافها میتوانند در نقش اهرم فشار یا پاشنهآشیل رژیم صهیونیستی عمل کرده و در میانمدت و بلندمدت بقای رژیم را هدف قرار دهند.
سالها دولتها و ارتشهای مقتدر بهدنبال آن بودند که با حملات پیاپی نظامی، اسرائیل را از صحنه وجود محو کنند، اما پس از پایان عصر پانعربیسم و قدرتیافتن گروههای اسلامگرا در مبارزه با اسرائیل مشخص شد راههای نرمتر و کاراتر میتوانند رژیم صهیونیستی را تضعیف کنند؛ همچون درختی که از درون خود دچار اضمحلال میشود. شکافها و مشکلات درونی رژیم، از اجتماعی و فرهنگی تا سیاسی همه میتوانند با سرمایهگذاری و برنامهریزی دقیق اسرائیل را تضعیف کنند. چندی است رژیم صهیونیستی با آشوبها و اعتراضات داخلی و بیثباتیهای سیاسی دستوپنجه نرم میکند.
کنست، دستخوش تغییرات غیرمنتظره و بعضا بنیادینی میشود که به این بیثباتیها دامن میزند. مدتی است کف خیابانهای فلسطین اشغالی، شاهد شنبههای داغ معترضان و اپوزیسیون است. این بیثباتیهای سیاسی، با گذشت زمان افزایش یافته و باعث شده تا روزبهروز دولت مستقر در اسرائیل تضعیف شود. از طرفی حجم وسیعی از شکافها و گسستهای سیاسی ــ اجتماعی طی سالیانی که از اعلام موجودیت رژیم میگذرد، بر سر ساکنان فلسطین اشغالی و روح جمعی آنان سنگینی میکند. شکافها و گسستهایی که نهفقط با گذشت زمان کاهش نیافته، بلکه همچنان سایهبهسایه در تعقیب جماعت صهیونیست است تا روزی که یا بالاخره رژیم تصمیم بگیرد این فضای آشفته اجتماعی ــ فرهنگی خود را ترمیم کند یا آنکه روزگاری، تمامیت رژیم به دست فراموشی سپرده شود.
مواردی را که در بالا ذکر شد، میتوان پاشنهآشیل رژیم توصیف کرد. رژیم مدتهاست که با بیثباتی سیاسی مواجه شده؛ سرعت تغییر دولت و مدتزمان کوتاه حضور دولتها در اسرائیل گواه همین مدعاست. از طرفی نهادهای فرهنگ و آموزش در رژیم با خلأها و نواقص جدی روبهرو هستند و این دو نهاد نتوانستهاند تاکنون تصویر روشن و دقیقی از هویت اسرائیلی ــ عبرانی ارائه دهند تا بدینصورت رژیم با آتش زیر خاکستری مواجه شود که میتواند در آینده تهدیدکننده موجودیت اسرائیل باشد؛ همان چیزی که اخیرا موجب شکلگرفتن موجهای اولیه مهاجرت معکوس ساکنان سرزمینهای اشغالی به سرزمین آبا و اجدادیشان و ترک همیشگی فلسطین شده است.
از سوی دیگر، آیتا… خامنهای درباره فروپاشی رژیم صهیونیستی تبیین کردهاند که منظور از فروپاشی رژیم بهراهانداختن جنگ و خونریزیهای بزرگ علیه اسرائیل و ساکنان یهودی آنجا نیست، بلکه منظور فروپاشی دولت مستقر در آنجا و بازگشت فلسطینیان اعم از یهودی و مسلمان و مسیحی و … به سرزمین اجدادیشان است. ایشان در سخنانی راهبردی در سال ۱۳۹۸ فرمودند: مکرر در بیانات امام راحل (رضوانا… تعالیعلیه) و بیانات مسئولان جمهوری اسلامی، محو دولت اسرائیل مطرح شده است؛ دشمنان این را بد معنا میکنند؛ محو دولت اسرائیل به معنای محو مردم یهودی نیست. ما با آنها هیچ کاری نداریم.
[منظور]محو آن حکومت است، محو آن رژیم تحمیلی است. «محو اسرائیل یعنی مردم فلسطین که صاحبان واقعی آن سرزمینند چه مسلمانشان، چه مسیحیشان، چه یهودیشان خود صاحبان اصلی دولت خودشان را انتخاب کنند؛ بیگانهها و اراذل و اوباشی مثل نتانیاهو و … را که واقعا اراذلند، از میان خودشان ازاله کنند، بیرون کنند، کشور را خودشان اداره کنند؛ محو اسرائیل یعنی این و این اتفاق خواهد افتاد.» همچنین در دیدار رمضانی سال ۱۴۰۲ در واقع برای سخنان فوقالذکر خود، شاهد مثال آوردند و رژیم را نزدیک به فروپاشی دانستند: «اعلام شده که بهزودی تعداد کسانی که از اسرائیل دارند خارج میشوند، یهودیهایی که خارج میشوند به دو میلیون [نفر]میرسد. این را اعلان کردند؛ یعنی گفتهاند در آینده نزدیک، حدود دو میلیون از [مناطق اشغالی]رژیمصهیونیستی خارج میشوند.مقامات خودشان بهطور مرتب و پیدرپی هشدار میدهند که فروپاشی نزدیک است؛ رئیسجمهورشان میگوید، نخستوزیر سابقشان میگوید، رئیس امنیت [ملی]شان میگوید، وزیر دفاعشان [میگوید]؛ همه آنها میگویند که فروپاشی ما نزدیک است؛ ما به ۸۰سالگی نمیرسیم.» پس از عملیات طوفانالاقصی و شروع جنگ اسرائیل علیه غزه اعتراضات در رژیم تا حد زیادی فروکش کرد و جنگ علیه غزه توانست ساکنین رژیم را کنار یکدیگر متحد کند؛ اما این به معنای پایان اعتراضات یا نبودن شنبههای اعتراضی در سرزمینهای اشغالی نیست.
پس از عملیات طوفانالاقصی، شنبههای اعتراضی بهصورت جسته و گریخته ادامه یافته است، اما پیشبینی میشود با ادامه جنگ علیه غزه و فرسایشی شدن جنگ و همچنین بالارفتن تلفات اسرائیل در جنگ زمینه برای بروز اعتراضات و نارضایتیهای جدید نیز شکل بگیرد. ضمن آنکه عملیات طوفانالاقصی و ازبینرفتن هیمنه رژیم، بهانه خوبی برای اپوزیسیون نتانیاهو بود تا او را به آن محکوم کنند. علاوه بر آنکه اقبال عمومی ساکنان فلسطین اشغالی نیز به نتانیاهو کاهش یافت و افکارعمومی در اسرائیل دولت نتانیاهو را عامل این شکست میدانستند.
به همین جهت پیشبینی میشود که فرسایشیشدن جنگ بتواند زمینه خوبی برای پایاندادن به دولت نتانیاهو باشد. از موارد ذکرشده درابتداوسپس سخنان رهبرمعظم انقلاب میتوان دریافت که راهکارما درمبارزه با رژیمصهیونیستی، میبایست حول محور فروپاشی رژیم از درون باشد و بهواسطه این امر، کسانی که در فلسطین اشغالی ساکن هستند از سرزمینهای غصبشده خارج شده و به اراضی آبا و اجدادی خویش بازگردند. ضمن آنکه با زمینههای مطرحشده پس از عملیات طوفانالاقصی، بهتر میتوان مسیر فروپاشی رژیم را ترسیم کرد. متن پیشرو، مسیرهایی که میتوانند به فروپاشی رژیم از شاهراه سیاست و اجتماع منجر شود را بررسی خواهد کرد.
شکافهای قومیتی -مذهبی
عامل اساسی در شکلگیری این شکافها به لحاظ نظری مدرنیسم بوده است. مدرنیسم از دو جهت تأثیر بسزایی بر جامعه اسرائیل گذاشته است. اول آنکه مدرنیسم با سکولاریسم همراه بوده و رژیمصهیونیستی نیز رژیمی سکولار قلمداد میشود. دوم آنکه مدرنیسم، نگاه غیریتساز مثل مرکز پیرامون را همراه داشته است که این نگاه مرکز پیرامونی در رژیم میان یهود به عنوان مرکز، عرب بهعنوان پیرامون یا اشکنازی در مرکز و سفاردی بهعنوان پیرامون کاملا مشهود است.
هندسه قومیتی رژیمصهیونیستی، واجد پیچیدگیها و مختصاتی است که میتوان این نوع شکاف را دستکم یکی از جدیترین شکافها میان ساکنان فلسطین اشغالی دانست. رژیمصهیونیستی در دوره پس از جنگ جهانی دوم که نیاز به ملتسازی بیش از گذشته احساس میشد، اعلام موجودیت کرد. این درحالیاست که فرآیند ملتسازی در رژیمصهیونیستی با ناهمواریهای مخصوص به خود همراه بوده و هست. ویژگی خودبرتربینی و آپارتایدی رژیمصهیونیستی، مهمترین عامل در ناتوانی رژیم در ملتسازی است.
حضور اتباع کشورهای مختلف تحت عنوان کشور جدید نیازمند هویتسازی است تا شهروندان خود را با هویت جدید وفق دهند. مبلغان یهودی در اسرائیل همواره تلاش کردهاند تا بهعنوان هویتی تاریخی از آنچه یهود در گذشته و در منطقه فلسطین داشته، هویتی عبرانی و اسرائیلی به مهاجران ارائه کنند؛ اما نه تلاشهای مبلغان یهود و نه تلاشهای سیستم آموزشی در اسرائیل، نتوانستهاند بهخوبی از پس هویتسازی برآیند و این چنددستگی هویتی میان اتباع مهاجر همچنان ادامه دارد تا جایی که هیچگاه منطقه و جهان شاهد هویت مستقلی که مختص یهودیان صهیونیسم ساکن فلسطین اشغالی باشد نبوده است.
میان همه شکافهای اجتماعی در اسرائیل، شکاف عرب ــ یهود پررنگتر است؛ اعرابی که طی اشغال سرزمین فلسطین پذیرفتهاند تا تحت حاکمیت رژیمصهیونیستی باشند و در کنار یهودیان صهیونیست منطقه به زندگی عادی خود بپردازند، اما بهدلیل ماهیت نژادپرستانه و آپارتاید رژیمصهیونیستی، به اعراب ساکن فلسطین اشغالی همواره به چشم شهروندان درجه دوم نگاه شده است؛ ضمن آنکه سیاست رژیم بر این بوده است تا ترکیب جمعیتی خود را بهگونهای حفظ کند تا اعراب همواره در حداقل باشند.
سیاستهای تبعیضآمیز رژیم علیه اعراب نیز باعث نارضایتی اعراب شده تا این شکاف تا حد بسیار زیادی بتواند بهعنوان پاشنهآشیل رژیم عمل کند، بهخصوص که در سالهای اخیر، میزان زادوولد اعراب نسبت به یهودیان بیشتر بوده است که این خود بهتنهایی میتواند عامل خطرآفرین موجودیت رژیمصهیونیستی در درازمدت باشد. شکاف دوم در رژیمصهیونیستی، شکاف یهودیان اشکنازی و سفاردی است. اشکنازیها، مهاجران غربی و سفاردیها نیز مهاجران شرقی و اروپایی رژیم هستند. اشکنازیها بهخاطر موقعیت غربی خود از میزان سواد ثروت و جایگاه اجتماعی برتری نسبت به سفاردیها برخوردار هستند.
این خودبرتربینی به گونهای است که اشکنازیها تلاش میکنند تا برتری هویت غربی خود را به سفاردیها بقبولانند یا تحمیل کنند تا سفاردیها را به پذیرش هویت خود وادار کنند. بروز و جلوه این شکاف در کادربندی و تصمیمگیریهای سیاسی در رژیم صهیونیستی وجود دارد که تفوقخواهی اشکنازیها در قبضهکردن قدرت و سیاستگذاریها کاملا مشهود است. شکاف سوم، شکاف میان یهودیان سکولار و مذهبی است. یکی از مهمترین خصلتهای یهودیت، خصلت آپارتایدی و خودبرتربینی آنهاست که این در میان مذهبیها بالاخص مذهبیهای افراطی در سرزمینهای اشغالی، شدت بیشتری دارد. نمود این شکاف، در دو شهر قدس و تلآویو قابل مشاهده است؛ قدس شهری با بافت جمعیتی غالبا مذهبی و تلآویو با بافت جمعیتی غالبا سکولار است.
منبع: جام جم