وب گردی

فیلم هایی ترسناک اما کمتر شناخته شده

این فهرست به برخی از فیلم‌های به شدت ترسناکی می‌پردازد که شایسته‌ی توجه بیشتری هستند. برخی از آن‌ها تبدیل به آثار کالت کلاسیک شده‌اند، برخی دیگر تقریباً ناشناخته باقی مانده‌اند. چه فیلم‌هایی باشند که حس‌وحال مخاطب را تغییر داده و خیلی آرام‌سوز پیش می‌روند، چه تریلرهای روان‌شناختی تاریک یا داستان‌های ماوراءالطبیعه عجیبی که از قواعد پیروی نمی‌کنند، هرکدام چیزی به‌یادماندنی برای ارائه دارند. همه این فیلم‌های ترسناک کمتر شناخته شده هستند اما تضمین می‌کنیم که شما را زهره ترک خواهند کرد.

فیلم‌های ترسناک گمنامی که زهره‌ترکتان خواهند کرد

۱۰ – Deathdream (۱۹۷۴)
۹ – The Empty Man (۲۰۲۰)
۸ – The Blackcoat’s Daughter (۲۰۱۵)
۷ – Let’s Scare Jessica to Death (۱۹۷۱)
۶ – Session 9 (۲۰۰۱)
۵ – The Addiction (۱۹۹۵)
۴ – The Invitation (۲۰۱۵)
۳ – The Keep (۱۹۸۳)
۲ – The Autopsy of Jane Doe (۲۰۱۶)
۱ – Lake Mungo (۲۰۰۸)

رویای مرگ ۱۹۷۴

۱۰. Deathdream (۱۹۷۴)

رویای مرگ که با نام Dead of Night نیز شناخته می‌شود یکی از آن فیلم‌های ترسناک کم‌هزینه‌ی دهه ۷۰ است که بی‌سروصدا سراغ‌تان می‌آید. در ظاهر، داستانی ساده با موضوع زامبی‌هاست: یک سرباز جوان که در جنگ ویتنام کشته شده، ناگهان زنده به خانه بازمی‌گردد. اما این سرباز، اندی (با بازی ریچارد بَکاس)، کاملاً همان آدم قبلی نیست. او سرد، ساکت و متفاوت است. مادرش با چنگ و دندان به او چسبیده؛ پدرش به‌تدریج نسبت به او وحشت زده می‌شود. آنچه در ادامه رخ می‌دهد بیشتر از آنکه یک فیلم هیولامحور باشد، تمثیلی ویرانگر از اختلال استرس پس از حادثه (PTSD) و ویرانی احساسی ناشی از جنگ است.

این مضامین در سال ۱۹۷۴، زمانی که جنگ ویتنام هنوز ادامه داشت، به‌شکلی ویژه تأثیرگذار بود. کارگردان باب کلارک (که فیلم محبوب و کالت کریسمس سیاه را نیز ساخته) وحشت را در فضاهای داخل خانه نگه می‌دارد. به‌جای سردابه‌ها و گورستان‌ها، آشپزخانه، اتاق‌خواب و حیاط خانه را می‌بینیم که ترس را القا می‌کنند. این محیط‌های ظاهراً بی‌خطر باعث می‌شوند عناصر مرموز داستان بسیار مزاحم‌تر و تهدیدآمیزتر به نظر برسند. اما عنصری کلیدی‌ که همه‌چیز را به هم پیوند می‌دهد، بازی به‌طرز ترسناکی فروخورده و کنترل‌شده‌ی بکاس است.

مرد توخالی

۹. The Empty Man (۲۰۲۰)

فیلم ترسناک مرد توخالی کمی آشفته و بهم‌ریخته اما پیچیده و درگیر کننده است. یک پیش‌درآمد ۲۰ دقیقه‌ای در کوه‌های هیمالیا، مانند کابوسی خزنده در یک روایت ترسناک فولکور باز می‌شود، و سپس کاملاً تغییر مسیر می‌دهد. باقی فیلم فرورفتنی ترسناک، گیج‌کننده و روان‌پریشانه است در افسانه‌های شهری، جنون فرقه‌ای، ترس کیهانی و از دست دادن عزیزان. در مرکز همه‌ی این‌ها جیمز بج دیل قرار دارد که نقش یک پلیس سابق سوگوار را بازی می‌کند؛ کسی که درگیر تحقیقاتی می‌شود که به ورطه وحشتی متافیزیکی فرو می‌رود.

از نظر زیبایی‌شناسی، کارگردان فیلم، دیوید پرایِر با سبک و سلیقه خاص خود، احساس وحشت را خلق می‌کند: برداشت‌های بلند، طراحی صدای ویرانگر، و نمادگرایی‌ که با چند بار تماشا جذابیت آن بیشتر می‌شود. با وجود این همه خلاقیت، فیلم ضرر مالی شدیدی کرد و بیشتر طرفداران ژانر ترسناک آن را ندیدند. با این حال، در سال‌های پس از اکران، مرد توخالی به فیلمی کالت تبدیل شده و جایگاه این فیلم در این ژانر احتمالاً در طول زمان رشد خواهد کرد. طرفداران وحشت الدریچ (ترس با منشأ کیهانی) حتماً باید این فیلم را ببینند.

دختری با کت مشکی ۲۰۱۵

۸. The Blackcoat’s Daughter (۲۰۱۵)

دختری با پالتو مشکی کند، سرد، لبریز از اتمسفر ترسناک و به‌شکل غیرقابل‌انکاری تاریک است. این فیلم به کارگردانی آز پرکینز (پسر آنتونی پرکینز، ستاره فیلم روانی و خالق فیلم پاهای بلند) دو خط زمانی را در یک مدرسه شبانه‌روزی دخترانه در دل زمستان به‌هم می‌بافد. آنچه در ابتدا داستانی درباره‌ی تنهایی و رهاشدگی به نظر می‌رسد، به‌آرامی به چیزی تاریک‌تر، آیینی، شیطانی و عمیقاً غم‌انگیز بدل می‌شود. ترس در اینجا هم هستی‌شناختی است و هم ماورایی. این روایت، دردِ خواستنِ تعلق داشتن به چیزی است—حتی اگر آن چیز شر باشد.

کیرنان شیپکا و اما رابرتز بازی‌هایی ساکت و باورپذیر ارائه می‌دهند، و انزوای برفی لوکیشن روایت داستان، احساس درماندگی را تشدید می‌کند. در فیلم از کلیشه‌های تسخیر روح استفاده شده، بله، اما تا حد زیادی از کلیشه‌ها دوری کرده، به درون برگشته‌، و به شدت شخصی و محسوس هستند. در حالی که این فیلم در حد آثار بزرگی چون موروثی نیست، اما قطعاً بهتر از نمره ۵٫۹ فعلی‌اش در IMDb است.

بیا جسیکا را تا سرحد مرگ بترسانیم ۱۹۷۱

۷. Let’s Scare Jessica to Death (۱۹۷۱)

در فیلم بیا جسیکا را تا سرحد مرگ بترسانیم، جسیکا (با بازی زورا لمپرت) زنی است که به‌تازگی از یک آسایشگاه روانی مرخص شده و تلاش دارد در حومه‌ شهر، همراه با همسر و دوستش، زندگی تازه‌ای را آغاز کند. اما وقتی نجواهای در سراسر محیط شنیده و سایه‌ها یکی پس از دیگری خود را به او نشان می‌دهند، او شروع می‌کند به زیر سؤال بردن واقعیت. تماشاگر هم همین‌طور. فیلم ترسناک بیا جسیکا را تا سرحد مرگ بترسانیم پرتره‌ای از پارانویای خزنده است، با تصاویری مبهم، یک موسیقی تسخیرکننده، و حسی دائمی‌ که شاید جسیکا هیچ‌کدام از این‌ها را توهم نمی‌بیند.

درخشش این فیلم در ابهام آن نهفته است. هرگز به‌طور کامل آشکار نمی‌شود که آیا داریم داستانی در مورد ارواح را تماشا می‌کنیم، یا یک فروپاشی روانی، یا چیزی حتی عجیب‌تر. در دل اندوه تاریک و مبهم خود، فیلم بیا جسیکا را تا سرحد مرگ بترسانیم ترس از ناآگاهی از ذهن خود و وحشتی را که ممکن است در آن نهفته باشد، به تصویر می‌کشد. اگرچه هنگام اکران شکست خورد، اما این فیلم به‌درستی جایگاه یک فیلم کالت را پیدا کرده است.

جلسه ۹ ۲۰۰۱

۶. Session 9 (۲۰۰۱)

فیلم جلسه ۹ در یک تیمارستان متروکه روایت شده و تمام صحنه‌ها واقعاً در خرابه‌های آن مکان فیلمبرداری شده‌اند. این فیلم بدون نیاز به خونریزی یا ترفندهای تصویری، به‌طرز خزنده‌ای به زیر پوست‌تان نفوذ می‌کند. گروهی از کارگران متخصص پاکسازی آزبست چند روزی را صرف تمیز کردن این ساختمان فرسوده از این ماده خطرناک می‌کنند اما به‌تدریج از نظر جسمی و روانی فرو می‌پاشند. چیزی شیطانی و ترسناک در دیوارهای آسایشگاه وجود دارد؛ چیزی که از ترس، احساس گناه و شکنندگی روانی تغذیه می‌کند.

پیتر مولان در نقش اصلی فیلم، نمایشی با وحشتی مهار‌شده ارائه می‌دهد، و طراحی صدای فیلم (به‌ویژه نوارهای صوتی عجیب یک بیمار دارای چند شخصیت) حس تحلیل روانی را تشدید می‌کند. در مجموع، جلسه ۹ فیلمی واقعاً ترسناک است بدون هیولا و بدون خونریزی. در عوض، قدرت این فیلم ترسناک از این حس خزنده می‌آید که بدترین چیزها، همین حالا درون خودمان هستند. فیلم همچنین بسیار جمع‌وجور و کم عمق است و همه چیز را در ۱۰۰ دقیقه روایت می‌کند.

اعتیاد ۱۹۹۵

۵. The Addiction (۱۹۹۵)

اعتیاد یک فیلم خون‌آشامی است که در دود سیگار، فلسفه و خشونت سیاه‌وسفید غرق شده است. لی‌لی تیلور نقش دانشجوی کارشناسی ارشدی را بازی می‌کند که در یکی از کوچه‌های نیویورک توسط یک خون آشام گزیده می‌شود. او خیلی زود درمی‌یابد که خون‌آشام بودن تنها درباره‌ی عطش خون نیست، بلکه با فروپاشی اخلاقی نیز ارتباط دارد. به کارگردانی استاد تاریکی، آبل فرارا، این فیلم داستانی است درباره‌ی شر، به‌مثابه یک بیماری که در طول تاریخ گسترش یافته، با ایدئولوژی توجیه شده، و زیر لایه‌های انکار پنهان شده است. اعتیاد کمی ادایی است، بله، اما این بخشی از ماجراست. این فیلم قرار است مثالی پست‌مدرن و مملو از خونریزی از گناه و تقصیر باشد.

تغییر شخصیت تیلور کند و درونی است، آمیخته با گرسنگی، غرور و ناامیدی. او بین قتل‌ها، بوروز و نیچه می‌خواند. در مقابل او، کریستوفر واکنِ همواره درخشان در نقش یک خون‌آشام مسن‌تر که آموخته چگونه این میل را سرکوب کند، ظاهر می‌شود. از طریق این دو شخصیت، فیلم اعتیاد درباره‌ی بیهودگی تلاش برای پاک‌ ماندن در جهانی که از پیش محکوم شده، اظهارنظر می‌کند.

دعوت ۲۰۱۵

۴. The Invitation (۲۰۱۵)

وحشت در مهمانی شام هیچ‌گاه به‌اندازه‌ی فیلم دعوت خفه‌کننده نبوده است. در این فیلم، یک شب عجیب در میان دوستان قدیمی به‌آرامی به چیزی عمیقاً نگران‌کننده تبدیل می‌شود. مردی (با بازی لوگان مارشال-گرین) به خانه‌ی همسر سابقش در تپه‌های هالیوود می‌رود، اما رفته رفته در می‌یابد اندوه و ترومایی که روزی آن‌ها را از هم جدا کرده بود، اکنون ماهیتی فرقه‌ای و مرگبار پیدا کرده است. در این خانه، نوشیدنی هست، لبخند هست، موسیقی ملایم هست، و البته این حس دائمی که چیزی سرجایش نیست و بزودی اتفاقی ناخوشایند خواهد افتاد.

کارگردان، کارین کوزاما، تنش را مانند کشی نازک تا سرحد ممکن کشیده و بیننده را به چالش می‌کشد تا حدس بزند چه زمانی این کش پاره خواهد شد. بازیگران همه به‌خوبی از پس نقش‌های چندلایه و مبهم خود برمی‌آیند. آیا شخصیت اصلی صرفاً دچار پارانویاست؟ یا تنها کسی است که واقعیت را درست می‌بیند؟ فیلم دعوت از مؤدب‌بودن، انکار و فشار برای «عادی رفتار کردن» به‌عنوان سلاح استفاده می‌کند. وقتی حقیقت سرانجام برملا می‌شود، به شدت بی‌رحمانه است و کاملاً ویرانگر. به‌ویژه سکانس پایانی، ضربه‌ای ناگهانی به شکم بیننده است که کل روایت را بازتعریف می‌کند.

برجک دفاعی ۱۹۸۳

۳. The Keep (۱۹۸۳)

دژ یا برجک دفاعی یک شکست سینمایی جذاب است (و یک توهم بصری ناشی از تب شدید). به کارگردانی مایکل مان، این فیلم ترسناک ماوراءالطبیعه که در دوران جنگ جهانی دوم روایت می‌شود، ترکیبی آشفته از عرفان گوتیک، اتمسفر آغشته به موسیقی مصنوعی و وحشت الدریچ است. گروهی از سربازان نازی، قلعه‌ای اسرارآمیز در رومانی را اشغال می‌کنند، اما ناخواسته موجودی باستانی و فراجهانی را که درون آن مهر و موم شده، بیدار خواهند کرد. این روایتی عجیب است (مثل چیزی که از یک تریلر جعلی در فیلم‌ گرایندهاوس بیرون آمده باشد)؛ بخشی فیلم هیولایی، بخشی کابوس متافیزیکی.

در حالی که روایت فیلم تکه‌تکه و بی‌نظم است (عمدتاً به‌دلیل تدوین استودیویی)، فضای حاکم بر آن انکارناپذیر است؛ سراسر ترسناک، سوررئال، و اغلب چشمگیر. برجک دفاعی اغلب طوری به‌نظر می‌رسد که صرفاً بر پایه‌ی حس و حال مخاطب را می‌ترساند، و این الزاماً چیز بدی نیست. مان و تیمش چشم‌های قرمز درخشان، راهروهای غرق در مه، و موسیقی رؤیایی ساخته‌ی Tangerine Dream را در این فیلم ارائه می‌دهند. نتیجه‌ی نهایی درهم و پرنقص است، اما درعین‌حال به‌یادماندنی، و نوعی وحشت افسانه‌ای را تداعی می‌کند که در سینمای جریان اصلی به‌ندرت دیده می‌شود. حداقلش این است که برای تکمیل فیلموگرافی مایکل مان، دیدنش ارزش دارد.

کالبدشکافی جین دو ۲۰۱۶

۲. The Autopsy of Jane Doe (۲۰۱۶)

لوگان روی در برابر مردگان متحرک؟ بله لطفاً. این جواهر مینیمالیستی ژانر ترسناک تقریباً به‌طور کامل در یک سردخانه روایت می‌شود. یک پدر و پسر کالبدشکاف (با بازی برایان کاکس و امیل هیرش) کالبدشکافی زنی ناشناس را آغاز می‌کنند که نیمه‌مدفون در صحنه‌ی جنایت پیدا شده است. آن‌ها بدن زن قربانی را می‌شکافند، اما هیچ‌چیز منطقی به‌نظر نمی‌رسد. اندام‌های داخلی‌اش علائم آسیب دارند، در حالی که ظاهر بدن کاملاً سالم است. و سپس اوضاع به‌شدت به‌هم می‌ریزد. این فیلم یک معمای درون اتاق‌بسته است که در دل وحشتی ماوراءالطبیعی پیچیده شده. ساده، ترسناک و با روایتی درخشان.

کارگردان فیلم کالبدشکافی جین دو، آندره اُورِدال تعلیق را با دقتی جراحی‌‌گونه خلق کرده، و هر برش را به سرنخی شوم تبدیل می‌کند. لوکیشن و میزانسن تغییر نمی‌کند، اما حس خطر با هر نفس بالا می‌گیرد. فضای حاکم سنگین است، ترس‌ها خلاقانه هستند، و افشای تدریجی ماهیت واقعی جین دو، هم ترسناک است و هم غم‌انگیز. در نهایت، کالبدشکافی جین دو ثابت می‌کند که گاهی بهترین ترس، در بسته‌های کوچک به‌شکل جسد از راه می‌رسد.

دریاچه مانگو ۲۰۰۸

۱. Lake Mungo (۲۰۰۸)

دریاچه مانگو فیلمی ترسناک و پرجزییات است که به‌آرامی به زیر پوستتان نفوذ می‌کند. این فیلم به‌ شکل یک مستند ساخته شده و داستان خانواده‌ای عزادار را روایت می‌کند که درگیر مرگ ناگهانی دختر نوجوان‌شان، آلیس (تالیا زوکر)، بر اثر غرق‌شدن می‌شوند. اما در هفته‌های پس از آن، اتفاقات عجیبی از راه می‌رسند؛ عکس‌های ترسناک، صداهای غیرقابل توضیح، و شک‌های باقی‌مانده. این فیلم فراتر از یک داستان ارواح است؛ آنچه پس از مرگ آلیس می‌آید، مطالعه‌ای درباره‌ی اندوه، رازها، و ناشناختگیِ کسانی که دوست‌شان داریم است. تعداد کمی از آثار ترسناک تا این حد چندلایه و تأمل‌برانگیز هستند.

جنبه زیبایی‌شناسی فیلم کاملاً در خدمت مضامینش است. دریاچه مانگو از قالب مستند به‌شکلی مؤثر استفاده می‌کند و عناصر ماورایی را با مصاحبه‌ها، ویدیوهای پیداشده و شهادت‌های احساسی خام پیوند می‌زند. ترس‌ها عمدتاً بی‌صدا هستند (به‌جز یک پرش ترسناک تکان‌دهنده)، لحظاتی از سکون غریب که بسیار واقعی احساس می‌شوند. پرده‌ی آخر فیلم به‌ طور ویژه، ویرانگر است و افشاگری‌ را موجب می‌شود که همه‌ اتفاقات قبل از آن را در نوری تازه قرار می‌دهد.

منبع: روزیاتو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا