ماجرای واقعی داستان فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه
جدیدترین فیلم گای ریچی با خشونت تکنیکالر، اکشن مهیج و داستانی جسورانه، با نام وزارت جنگ ناجوانمردانه (The Ministry Of Ungentlemanly Warfare) منتشر شده و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. این فیلم یک بلاک باستر جنگی مربوط به جنگ جهانی دوم است که روایت آن حتی برای جیمز باند هم دور از ذهن به نظر می رسد.
پنج سرباز باهوش و کاربلد با یک کشتی ماهیگیری چوبی به نام Maid Honour مسیری بسیاری طولانی را می پیمایند تا سه کشتی را که مسئول تامین مجدد آذوقه و تجهیزات زیردریایی های یوبوت مرگبار آلمان نازی هستند به سرقت ببرند.
آنها باید در مقابل چشمان نیروهای آلمانی و ایتالیایی که این کشتیها را در یک جزیره استعماری اسپانیایی در نزدیکی گینه استوایی در غرب آفریقا اداره میکنند، عملیات متهورانه خود را انجام دهند- بدون اینکه دخالت بریتانیا در این عملیات ذره ای فاش شود، زیرا در غیر این صورت اسپانیای بی طرف نیز به جنگ کشانده خواهد شد.
بینندگان این فیلم جنگی متهورانه با داستانی ظاهراً مضحک، از این که بفهمند این ماجراجویی بعید بر اساس یک عملیات واقعی در جنگ جهانی دوم با اسم رمز Operation Postmaster است، شگفت زده خواهند شد.
آنها همچنین متوجه خواهند شد که یان فلمینگ، نویسنده داستان کتاب ها و فیلم های جیمز باند، که در آن زمان فرمانده اطلاعات نیروی دریایی و یکی از برنامه ریزان این مأموریت فوق سری بود، بعداً از آن جنگجویان بی اعتنا به قانون به عنوان الهام بخش رمان های جاسوسی مامور ۰۰۷ خود استفاده کرد.
اما تاریخ نگاران حساس به حقایق تاریخی ممکن است آزادی هایی را که ریچی در روایت این داستان واقعی داشته، فریاد بزنند، فیلمی پر اکشن که هنری کویل بریتانیایی، ایزا گونزالز مکزیکی و آلن ریچسون آمریکایی نقش های اصلی آن را بازی می کنند.
اما دیمین لوئیس، نویسنده کتاب غیرداستانی ای که این فیلم بر اساس آن ساخته شده است، فیلم ریچی را دوست دارد. او در این باره می گوید: «هر چه تعداد افرادی که فیلم را تماشا میکنند و ترغیب می شوند تا آن حقیقت باورنکردنی را کشف کنند، دانش و اطلاعات در مورد اینکه در این جنگ چه رخ داد را بیشتر می کند».
ریسک عملیات بسیار بالا بود
لوئیس در ادامه تصریح می کند: « با توجه به آنچه که در اوکراین اتفاق میافتد و ظهور جناح راست در فرانسه و جاهای دیگر، ما باید به خاطر داشته باشیم که کسانی که برای مبارزه با نازیها جان خود را به خطر انداختند، چه فداکاریهایی انجام دادند و چه خطراتی را به جان خریدند. هر چیزی که این پیام را منتقل کند خوب است».
همچنین دیمین، که در صحنه فیلمبرداری با بازیگران فیلم ریچی نیز ملاقات کرده، معتقد است که آنها ماهیت شبه دزدان دریایی این حمله را به خوبی به تصویر کشیده اند. او می گوید: «آنها واقعاً ماهیت [عملیات] را درست تصویر کرده اند. پسرها و ایزا نیز، به نحوی حس یکی از آن مهاجمان در جنگ جهانی دوم را بازسازی کرده اند. یک حس آزادی، سرگرمکنندگی، دیوانه وار، به هر چیزی فکر کنید، هر چیزی را امتحان کنید، وجود داشت، که همان چیزی بود که در آن زمان در نیروهای Maid Honor وجود داشت، و من فکر میکنم که این موضوع روی صفحه نمایش دیده می شود».
تابستان سال ۱۹۴۱ بود که جنگ در صحرای شمال آفریقا به حالت تعادل رسید و تلاش های بریتانیا برای رساندن هواپیماها و قطعات یدکی حیاتی به نیروهای خود از طریق بنادر دوست در غرب آفریقا در معرض تهدید شدید حملات یوبوت های آلمان قرار گرفت.
اگرچه اسپانیا رسماً در جنگ بی طرف بود، رهبر نئوفاشیست آن، ژنرال فرانکو، از نیروهای محور حمایت می کرد و بندر سانتا ایزابل در جزیره استعماری فرناندو پو (اکنون بیوکو) مظنون به سوخت گیری مخفی این یوبوت ها و مکانی برای انبار کردن تجهیزات نظامی این زیردریایی ها بود.
یک کشتی ایتالیایی ۸۰۰۰ تنی به نام Duchessa d’Aosta که مملو از تجهیزات نظامی بود به طور دائم در بندر لنگر انداخته بود. یک قایق یدک کش آلمانی ۲۰۰ تنی، به نام لیکومبا و یک کرجی موتوری به نام بیبوندی نیز در این بندر پهلو گرفته بودند.
یک سال پیش از آن، در پی فاجعه دانکرک، وینستون چرچیل اداره عملیات ویژه بسیار محرمانه ای را برای «به آتش کشیدن اروپای تحت کنترل دشمن» تأسیس کرده بود. این نیرو که مورد نفرت و انتقاد ارتش رسمی بریتانیا قرار داشت، به ارتش مخفی چرچیل یا وزارت جنگ ناجوانمردانه معروف شد و نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا مأموران خود را از حضور در تمام صحنه های نبرد در اروپا منع کرده بود، البته نه آفریقا.
برای اولین عملیات مخفی این تیم، سرتیپ کالین مک وین گوبینز، مدیر عملیات این نیروی ویژه که به نام «ام» (M) شناخته می شد، درست مانند شخصیت اصلی فیلم های جیمز باند در سالها بعد، حمله فرناندو پو را طراحی کرده بود. او یک سروان بریتانیایی، گاس مارچ فیلیپس، ۳۳ ساله، به عنوان شخصیتی غیرمعمول و کهنه سرباز زخم خورده دانکرک، را برای رهبری این ماموریت و انتخاب تیمش استخدام کرده بود.
به نوبه خود، او ستوان ۲۳ ساله ای به نام جفری اپلیارد را که در دانکرک با او همراه بود به عنوان یکی از اعضای اصلی تیم انتخاب کرد. دوست اپلیارد، ستوان گراهام هیز، ۲۷ ساله؛ و آندرس لاسن، ملقب به “وایکینگ” و ۲۰ ساله، اشراف زاده ای دانمارکی مصمم به مبارزه با آلمانی ها که سرزمین مادری اش را اشغال کرده بودند نیز دیگر اعضای گروه بودند.
هر چهار نفر دریافتند که در صورت دستگیری، دولت بریتانیا هر گونه ارتباط با آن ها را تکذیب کرده و به حال خودشان رها خواهند شد. به آنها قرص هایی برای خودکشی داده شده بود تا در صورت اسیر شدن با آن ها خودکشی کنند و به آنها گفته شده بود: «در صورت امکان از درگیری بپرهیزید، تا آخرین لحظه در مقابل اسارت مقاومت کنید».
همچنین مارچ فیلیپس، یک سرباز ۱۷ ساله به نام فرانک «باز» پرکینز، پسر یکی از دوستانش را به خدمت گرفته بود تا در صورت مواجهه قایقشان در مسیر غرب آفریقا با نیروهای دشمن، به داستان پوششی آنها مبنی بر اینکه یک گروه سوئدی در یک سفر تفریحی هستند، کمک کند.
دیمین می گوید: «ریسک به قدری بالا بود که تقریباً غیرقابل باور بود که چرچیل به آن چراغ سبز داده باشد. شانس اینکه این عملیات بد پیش برود بسیار زیاد بود و اگر چنین میشد، بیطرفی اسپانیا نقض شده و احتمالاً برای پیوستن به قدرتهای محور آلمان و ایتالیا در جنگ تحریک میشد. اگر اسپانیا به نازیها دسترسی میداد تا به جبل الطارق حمله کنند، دریای مدیترانه به روی کشتیرانی بریتانیا بسته شده و مسیر جنگ تغییر پیدا می کرد».
این موضوع اما گواهی بر اعتقاد چرچیل به عملیاتهای ویژه در مقیاس کوچک بود که پیش رفت – علیرغم نظر فرماندهان ارشد نظامی و سیاستمداران ارشدی که سعی کردند این مأموریت را ناکام گذاشته و در نهایت آن را لغو کردند.
پنج جنگجوی کارکشته به لاگوس، نیجریه رسیدند، دو یدککش را که قرار بود برای سرقت کشتیهای دشمن از آنها استفاده کنند، برداشته و با ۱۲ مامور سرویس عملایت ویژه برای مأموریت خود ارتباط برقرار کردند. اما تعداد اندکی از سربازان بریتانیایی که بدون آنها اعضای گروه نسبت به دشمن در موقعیت ضعف بیشتری قرار می گرفتند، برخلاف برنامه ریزی ها، هرگز به آنها نپیوستند.
دیمین می گوید: «فرمانده کل ارتش بریتانیا در غرب آفریقا از ارائه هر نیرویی خودداری کرد. گفت نه، تو هیچی نداری! [این ماموریت] نباید اتفاق بیفتد!. بنابراین آنها نزد فرماندار بریتانیا در نیجریه رفتند و او گفت: “مشکلی نیست”، و او پیامی را برای کارکنان بخش خدمات دیپلماتیک خود ارسال کرد – “داوطلبانی برای یک عملیات خطرناک مورد نیاز است” – و همه این کهنه سربازان جنگ جهانی اول پیش قدم شدند».
«معلمان، مهندسان، پزشکان – آنها ۴۸ ساعت در دریاهای آزاد آموزش دیدند، به کمک نیروهای Maid Honour، و عازم شدند تا عملیات را انجام دهند. بسیار هوشمندانه بود، با این حال آنها همچنان آن را لغو کردند».
دیمین همچنین از عملیات فریب توسط عوامل فرماندهی نیروهای ویژه می گوید.
تلاش برای غرق کردن کشتیها هیچ یک از گزینه ها نبود، زیرا آنها در بستر کم عمق بندر غرق شده و به راحتی به سطح آب بازگردانده می شدند، بنابراین آنها – و خدمهشان – باید در پوشش تاریکی تصرف میشدند. برای اطمینان از حضور نداشتن فرماندهان آلمانی و ایتالیایی هنگام حمله نیروهای مید آنر، یک مهمانی در ساحل توسط ریچارد لیپت، مامور مخفی نیروهای ویژه برگزار شده بود.
او حتی موفق شده بود شک یک دکتر محلی آلمانی برجسته، به نام هاینریش لوهر – که در فیلم ریچی در قالب یک افسر آلمانی به تصویر کشیده می شود- را نیز برطرف کند، اما وقتی در آخرین لحظه، رستوران رزرو شده در دسترس نبود، لیپت مجبور شد از تراس کازینوی شهر که به بندر مشرف بود، اشاره کند.
او میزها را طوری چیده بود که افسران پشت به بندر باشند، و نور را طوری تنظیم کرد که وقتی چراغهای شهر در نیمهشب خاموش میشد، کشتیها دیده نشوند. در این فیلم، ایزا گونزالس نقش یک زن زیبای مرگبار عضو نیروهای ویژه به نام مارجری استوارت را بازی میکند که برای پرت کردن حواس لوهر آورده شده بود، اگرچه هیچ زنی از تیم نیروهای ویژه نقش برجستهای در عملیات واقعی Postmaster نداشته است. البته این بدان معنا نیست که رابطه جنسی در داستان واقعی این عملیات نقشی نداشته است.
فرماندار اسپانیایی جزیره، که یک فاشیست سرسخت بود، مردانی را به پاییدن کنسولگری بریتانیا گماشته بود در حالی که نیروهای ویژه عکس هایی از او را در حالت عریان در حمام و همراه با معشوقه محلی اش بدست آورده بودند. سپس آن ها او را تهدید کرده و خواستند تا افرادش را عقب بکشد و حتی او را وادار کردن تا هواپیمای شخصیاش را برای انجام شناسایی هوایی بندر به آنها قرض بدهد.
اگرچه در حمله Postmaster هیج زنی حضور نداشت، اما تعداد بیشماری مامور زن شجاع در سرویس ویژه وجود داشت و شخصیت گونزالس نماینده آنهاست.
در واقع، مارجری استوارت، که برای نیروهای ویژه بریتانیا کار می کرد، با مارچ فیلیپس ازدواج کرد. دیمین لوئیس در این باره می گوید: «من فکر می کنم عملکرد ایزا گونزالس به طرز شگفت انگیزی خوب بود. وقتی به مهمانی بعد از اولین نمایش فیلم در نیویورک رفتم، برای هر یک از بازیگران چند سکه یادبود از باشگاه نیروهای ویژه لندن برده بودم. وقتی سکه ایزا را به او دادم، به او گفتم، این از طرف باشگاه SF در لندن است که در جنگ جهانی دوم برای افرادی مانند شخصیتی که شما بازی میکنید شکل گرفت».
«او بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این یک افتخار و یک لطف بود که نقش یک مامور زن جنگ جهانی دوم را بازی کنم، زیرا آن افراد شجاعترین شجاعان بودند و برای انجام کارهایی که من به تصویر کشیدم همه چیزشان را به خطر میانداختند. آنها این کارها را در حالی انجام دادند که هیچ محافظتی از آن ها وجود نداشت، مگر زیرکی و زیبایی و هوش و شجاعتشان.»
دیمین از قبل با آلن ریچسون در صحنه فیلمبرداری صحبت کرده بود و در این باره گفت: «او ۱۹۰ سانتیمتر قد دارد و تقریباً به همان اندازه پهن است، بنابراین من از پایین به بالا به او خیره شده بودم و پرسیدم: بازی در نقش یک مرد دانمارکی لاغر مانند اندرس لاسن چگونه است؟” . او مردی دوست داشتنی است و گفت: لهجه من احتمالا بیشتر آلمانی به نظر می رسد تا دانمارکی، و از نظر بدنی کاملاً مناسب نیستم. . . اما با تیر و کمان عالی کار می کنم!»
در این فیلم، لاسن آلمانیهای زیادی را با کمان خود میکشد و در زندگی واقعی، این قهرمان نیروهای ویژه، یک تیرانداز چیره دست بود. اما وزارت جنگ، در حالی که به سربازانش اجازه کشتن با چاقو، بمب، شعله افکن و تفنگ را می داد، تیر و کمان را «غیر انسانی» می دانست و لاسن را از استفاده از آن منع کرد.
قابل توجه است که علیرغم قتلهای موجود در فیلم، نیروهای Maid Honor حمله Postmaster را بدون حتی یک تلفات انجام دادند و تنها باعث کوفتگی و کبودی بدن چند خدمه ایتالیایی شدند.
پس جای تعجب نیست که یان فلمینگ، رابط بین نیروهای ویژه و فرماندهی نیروی دریایی، پس از جنگ، مارچ-فیلیپس را به عنوان الگوی اولیه جیمز باند، و همچنین جنبه هایی از لاسن، اپل یارد و هیز، و افسر ایستگاه MI6 در زمان جنگ در پاریسبه نام ویلفرد “بیفی” داندردیل برای این شخصیت انتخاب کرد.
دیمین می گوید که پس از دستیابی به مدارک آرشیوی جنگ جهانی دوم دریافته که نام رمز مارچ فیلیپس برای این عملیات، WO1 بوده است – «W» به معنای منطقه غرب آفریقا، «۱ » به عنوان اولین مامور نیروهای ویژه که در آنجا به کار گرفته شد و “۰” نمادی از آموزش ها و مجوزهای او برای استفاده از هر ابزاری برای از بین بردن دشمن بود.
او می گوید: «مارچ فیلیپس جزو اولین عوامل «۰۰» بود. هنری کویل که نقش او را عالی بازی میکند، یک جنتلمن واقعی است.»
سرگرد مارچ-فیلیپس، سروان اپل یارد و سرگرد هیز همگی در ماموریت های بعدی کشته شده یا پس از دستگیری، اعدام شدند. اما لاسن پیش از مرگ، یک ماه قبل از پایان جنگ، بیش از هر سرباز دیگری در رسته خود موفق به کشتن سربازان آلمانی شد.
بنابراین طرفداران گای ریچی می توانند منتظر دنباله های فیلم وزارت جنگ ناجوانمردانه باشند. دیمین در این باره می گوید: «تعداد زیادی عملیات دیوانه کننده و دیوانه وار وجود دارد که باید دنبال شوند، آنها اطلاعات بسیاری دارند که می شود در آن ها غرق شد».
منبع: روزیاتو