محمد را مقابل چشمان همسر و فرزندش شهید کردند
استان گیلان با ۸ هزار شهید یکی از چهار استان برتر از لحاظ تعداد شهدا در کشور است که از این میان شهرستان رودبار با ۴۰۰ شهید، دین خود را به انقلاب اسلامی ادا کرده است. سردار شهید «سیدمحمدتقی مخزن موسوی» یکی از نام آورترین شهدای رودبار است که اولین فرمانده سپاه این شهر نیز به شمار میرود. ماجرای شهادت سیدمحمدتقی بسیار عجیب و تأثیرگذار است. او ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در حالی به دست منافقین ترور شد و به شهادت رسید که در کنار همسر و فرزندش قرار داشت. گفتوگوی ما با دکتر سیدابوالحسن مخزن موسوی برادر و سیدمهدی مخزن موسوی فرزند شهید را پیشرو دارید.
فرار از پادگان به فرمان امام
دکترابوالحسن موسوی درباره برادر شهیدش اینگونه میگوید: «سیدمحمدتقی سال ۱۳۳۵ در رودبار به دنیا آمد. در کنار تحصیل کارگری میکرد. سراسر زندگیاش با سختی و مشقت آمیخته شده بود. پس از پایان دوره متوسطه سال ۱۳۵۳ راهی تهران شد و در مدرسه عالی فنی ادامه تحصیل داد. دینداری و وطن خواهی با خونش عجین شده بود. در کنار تحصیل با رژیم سفاک پهلوی مبارزه میکرد و سال ۱۳۵۶ جزو انقلابیونی بود که اعلامیه و نوار سخنرانی امام خمینی (ره) را تکثیر و پخش میکرد. شهید در انسجام دهی به انقلابیون نقش زیادی داشت. همان سال ۱۳۵۶ برای خدمت سربازی به بندرعباس رفت و با پیام امام راحل از پادگان فرار کرد و به تهران رفت. مدتی در حوزه علمیه درس خواند و همزمان به صورت مخفیانه نوارهای امام خمینی را روی کاغذ پیاده و بین مردم پخش میکرد. یک نکته بارز درباره شهید این است که از همان زمان شاه، توجه ویژهای به قضیه فلسطین داشت و به پیاده کردن نوارهای سخنرانی پیرامون فلسطین میپرداخت و در این زمینه تبلیغ میکرد.»
اولین فرمانده سپاه رودبار
برادر شهید ادامه میدهد: «پس از پیروزی انقلاب، سیدمحمدتقی به عنوان عضو اجرایی فعال در کمیته انقلاب اسلامی مدتی به فعالیت پرداخت و پس از گذشت چهار ماه به فرمان امام خمینی در تشکیل جهاد سازندگی در رودبار شرکت کرد. مدتی به عنوان مسئول حزب جمهوری اسلامی در شهرمان خدمت کرد و بعد از آن فرماندهی سپاه پاسداران شهرستان رودبار را به مدت سه سال برعهده گرفت. شهید سید محمدتقی مخزن موسوی به عنوان اولین فرمانده سپاه رودبار، منطقه را از وجود گروهکهای ضد انقلاب و الحادی پاکسازی کرد. همین موضوع باعث شد تا ضد انقلاب او را در سحرگاه ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ کنار همسر و فرزند خردسالش به شهادت برساند. همسر و فرزندش نیز در این حادثه مجروح شدند. بعدها عاملان شهادت برادرم به سزای اعمالشان رسیدند.»
تأسیس ۶۰ انجمن اسلامی به دست شهید موسوی
برادر شهید در مورد سرمنشأ توجه شهدایی، چون سیدمحمدتقی موسوی به نهضت اسلامی حضرت امام میگوید: «ریشه انقلابی بودن مردم ایران امام حسین (ع) است. اوایل پیروزی انقلاب اسلامی مأموریت اول سپاه تأمین امنیت شهرستان رودبار و مأموریت دوم پشتیبانی و اعزام نیرو به جبهه بود. محمدتقی با همکاری مردم مؤمن و انقلابی، شهرستان رودبار را از وجود منحوس گروههای الحادی و ضد انقلاب پاکسازی و با دعوت از معلمان و روحانیون اقدام به تشکیل کلاسهایی از قبیل اصول عقاید، اخلاق، نهجالبلاغه، عربی، قرآن، سوادآموزی و خیاطی در سطح شهر و حومه کرد. برای بالابردن معنویت منطقه با برگزاری دعای کمیل در مساجد و با تأسیس بیش از ۶۰ انجمن اسلامی در شهر و روستا و همچنین با تشکیل بسیج و گروههای مقاومت در ۵۲ روستا، برقراری امنیت شهر و حومه را برعهده گرفت.
در رودبار علاوه بر منافقین انواع گروههای چپ و الحادی علناً تبلیغات میکردند. شهید عرصه را بر آنان تنگ کرد و یکی از اقداماتش تقویت معنوی فضای شهرستان رودبار بود. او با برگزاری دعای کمیل در روستاها و شهر و تشکیل انجمن اسلامی برای آشنایی جوانان با مبانی دینی و انقلاب اسلامی تلاش زیادی کرد.»
شهادت مقابل چشمان خانواده
برادر شهید درباره نحوه شهادت سید محمدتقی بیان میدارد: «برادرم هر شب ساعت معینی میخوابید. منافقین آن شب روی درخت زیتون روبهروی خانهاش کمین کردند تا چراغ خانه خاموش شود! ساعت ۱:۲۰ بامداد هجوم آوردند و، چون درها استحکام نداشت و چوبی بود، با شکستن درها خودشان را به طبقه دوم که محل زندگی شهید بود، رساندند. بعد با اسلحه ژ. ۳ ایشان را مقابل چشمان همسر و کودک شش ماههاش مظلومانه به شهادت رساندند. پدر، مادر، برادر و خواهرها در اتاق دیگری بودند. بر اثر تیراندازی اتاق پر از غبار و دود باروت شده بود. ابتدا همسر شهید فکر کرده بود زلزله آمده است. مقداری زمان گذشت تا متوجه شد چه اتفاقی افتاده است.»
وی میافزاید: «افرادی که برادرم را به شهادت رساندند وابسته به گروه جنگلی منافقین بودند و با وجود او نمیتوانستند عرض اندام کنند. با وجود سیدمحمدتقی فضا برایشان ناامن شده بود و به جنگل و مناطق دور دست متواری شده بودند. آن زمان مسئولان و پاسداران محافظ نداشتند. بعد از این ترورها بود که به مسئولان ارشد اسلحه و محافظ دادند.»
دکترابوالحسن مخزن موسوی میگوید: «بعد از شهادت سیدمحمدتقی سنگر انقلاب اسلامی را خالی نگذاشتیم. من نماینده دوره دوم مردم رودبار در مجلس شورای اسلامی از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ بودم. بعد از آن عضو هیئت علمی دانشگاه شدم و از سال ۱۳۸۹ به مدت هشت سال مسئولیت دانشگاه بینالمللی اهل بیت (ع) را برعهده داشتم.»
برادر شهید با بیان اینکه شهدا اعتقاد داشتند انقلاب اسلامی ایران به انقلاب امام زمان (عج) میرسد، میافزاید: «بحث انقلاب و حکومت جهانی امام زمان (عج) از نظر مرحوم آیتالله حسنزاده آملی عصر تدریجی غیبت برای ظهور و حضور امام زمان (عج) است. در واقع خود طلوع انقلاب اسلامی ظهور صغری امام عصر (عج) است. شهید موسوی هم به مسائل بینش جهانی داشت و در ارتباط با ظهور امام عصر، مبارزه با ظلم و خصوصاً مسئله فلسطین نگاه ویژهای داشت.»
مطیع محض ولایت فقیه باشیم
وی در ادامه میگوید: «شهید سیدمحمدتقی مخزن موسوی از نظر بلوغ سیاسی بصیرت بالایی داشت. میگفت مطیع محض ولایت فقیه باشیم. ایشان راه شهادت را در خانواده ما گشود. سبقه مذهبی و شهادتطلبی در خاندان ما فقط به برادر شهیدم اختصاص ندارد. خواهرزاده ما هم که طلبه بودند در منطقه حاج عمران به شهادت رسیدند و یک سال پیکرش مفقود بود. پسرعمهمان «شهیدعلی اقبالی» جوانترین استادخلبان کشور در سال اول جنگ تحمیلی بود که حین پرواز هواپیمایش سقوط کرد. صدام دستور داد پیکرش را دو شقه کنند. پیکرش چهار سال قبل تفحص و در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.»
مجازات قاتلان
برادر شهید در خصوص محاکمه قاتلان شهید بیان میدارد: «کسانی که برادرم را به شهادت رساندند، تیمشان نفرات زیادی داشت. چند نفر به عنوان دستیار قاتل دستگیر شدند و فرد اصلی اعدام شد. بعد از واقعه ششم بهمن ۶۰ که گروهک جنگل از مردم آمل سیلی محکمی خوردند، آنها در برخی نقاط نفوذ مخفیانه داشتند. در کردستان انواع و اقسام گروهکها بودند که برخی نابود شدند و به فضل خدا نابودی گروه شیاطین نزدیک است.»
دکترسیدابوالحسن مخزن موسوی در پایان میگوید: «آنچه برای نسل جوان مهم است معرفی شهدا به عنوان مدل و الگوست. برخی از شهدا مانند حر در زمان عاشورا یا شاهرخ ضرغام در زمان انقلاب، ابتدا راهشان منفی بود، اما خدا راه توبه را برای شان بازگذاشت و به سمت خدا رفتند. خداوند در قرآن میفرماید: ان الله یحب التوابین»
برقراری امنیت از طریق مسیر فرهنگی
سیدمهدی مخزن موسوی تنها فرزند شهید که هنگام شهادت پدرش تنها شش ماه داشت، درباره مجاهدتهای پدر شهیدش میگوید: «قبل از اینکه بخواهم در باره هندسه فکری پدر شهیدم صحبت کنم، لازم است در خصوص موقعیت شهرستان رودبار محل فرماندهی پدرم در سال ۱۳۵۸ مختصراً توضیح دهم. شهرستان رودبار آن سالها با ۴۰۰ روستا به لحاظ جغرافیایی بزرگترین شهرستان گیلان بود. این شهرستان دارای تنوع آب و هوایی، گرم و خشک، کوهستانی و معتدل است و در عین حال دارای تنوع قومی از کرد، لر، ترک و گیلک است. این تنوع اقلیمی، تدبیر و اداره کردن شهرستان را با مشکلات جدی روبهرو میکند. آن سالها شهرستان رودبار محل ترویج یا بهتر بگویم محل تاخت و تاز گروهکهایی با تفکرات التقاطی، انحرافی و حتی الحادی بود؛ جریاناتی نظیر منافقین (مجاهدین خلق) و کمونیستها. در این شرایط پدرم توانسته بود در مدت حدود سه سال فرماندهی سپاه، با حداقل تنش امنیت کامل را برقرار کند. شاید دلیل اصلی این موفقیت، دنبال کردن برقراری امنیت از مسیر فرهنگی بود.»
اشدا علی الکفار و رحما بینهم
فرزند شهید در ادامه بیان میدارد: «تعبد، اخلاص و رسیدن به یک مبانی فکری درست توحیدی باعث شده بود تا شهید در مواجهه با موضوعات و جریانات پیش رو چه ایجاد شده از سوی نیروهای خودی و چه دشمنان، مسیر صحیح را با تحلیل درست انتخاب کند. پدرم در راستای کار فرهنگی به دنبال گسترش معنویت در شهرستان بود. از جمله برنامههای ایشان برگزاری دعای کمیل در مناطق مختلف شهرستان رودبار بود. او اهل تهجد و تضرع در محضر خداوند متعال بود و این خودسازی باعث ایجاد روحیه لطیف در ایشان و بالتبع مواجهه رحمانی با مردم شده بود.
شهید موسوی در اصول با کسی اهل تعارف و مماشات نبود و نسبت به موضوعات دینی و انقلابی حساس بود. به معنای دقیق کلمه اشدا علی الکفار و رحما بینهم بود.»
شهادت به وقت حاج قاسم
فرزند شهید درباره لحظه شهادت پدر میافزاید: «در زمان این حادثه من شش ماه بیشتر نداشتم، اما پدربزرگم مرحوم سیدافضل صاحب کتاب مخزن المراثی، آن شب را اینگونه روایت میکند: در شب قبل از حادثه حضرت امام زین العابدین (ع) را خواب دیدم که در خانهای خوابیدهاند و اتاق پر از دود است. بالای سر ایشان آمدم و لحاف از سر مبارکشان برداشتم و دیدم از دنیا رفتهاند. در شب حادثه که با صدای مهیب شلیک گلوله از خواب پریدم و وارد اتاق فرزندم شدم، اتاق پر از دود بود و سیدمحمدتقی را غرق به خون دیدم. این صحنه طوری بود که خواب شب قبل برایم تداعی شد.»
فرزند شهید میگوید: «در آن حادثه من و مادرم مجروح شدیم. قاتل پدرم دستگیر شد. بعد از شهادت پدرم، عمو سرپرستی ما را بر عهده گرفت. جا دارد از عموی مرحومم، سیدجواد مخزن موسوی که شاعر و مداح اهل بیت (ع) بودند یاد کنم که ایشان نقش اصلی در تربیتم داشتند.»
منبع: روزنامه جوان