وب گردی

وقتی مدعی تقلب در انتخابات زیر همه چیز می‌زند!

از انقلابی‌نمایی تا سیاه‌نمایی جمهوری اسلامی؛

 آنچه پیش‌رو دارید، سیاهه‌ای از افکار و رفتار‌های سیاسی- انتخاباتی احمد مدنی، از کاندیدا‌های نخستین دوره از انتخابات ریاست جمهوری است. مقاله حاضر درصدد بازنمایی این نکته است که رفتار‌های متناقض برخی کاندیدا‌های اکنون ریاست جمهوری، پدیده‌ای نوظهور تلقی نمی‌شود و در تاریخ نظام اسلامی، مسبوق به سابقه است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

 احمد مدنی که بود؟
در آغاز سخن بهنگام است که بر ادوار گوناگون حیات احمد مدنی گذری داشته باشیم. ملخصی از زندگی سیاسی و نظامی او به این ترتیب است: نامبرده در مرداد۱۳۰۸، در سیرجان به دنیا آمد و در ۲۳بهمن۱۳۸۴، در کلرادوی امریکا چشم از جهان فروبست. وی نظامی و از اعضای جبهه ملی بود. مدنی در سال۱۳۴۸ به درجه دریاداری در نیروی دریایی ایران رسید، اما در سال۱۳۵۱ از ارتش برکنار شد. مدنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرمانده نیروی دریایی و اولین وزیر دفاع در دولت مهدی بازرگان شد. او در بهمن سال۱۳۵۸، در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کرد و با حمایت جبهه ملی ایران و کسب ۹/۱۵ درصد آرا، حائز رتبه دوم شد. مدنی در انتخابات مجلس اول نیز از حوزه کرمان به نمایندگی مجلس انتخاب شد، اما اعتبارنامه او در مجلس تصویب نشد. وی در سال۱۳۵۹ به امریکا مهاجرت کرد و تا زمان مرگ، در آنجا زیست. مدنی در خارج از کشور، سال‌ها رهبری جبهه ملی را بر عهده داشت و در زمره اپوزیسیون جمهوری اسلامی به شمار می‌آمد. 

 اکثر مسائل مذهبی ناسخ و منسوخ است!
از گفته‌های احمد مدنی در گفتگو با حبیب لاجوردی، چنین برمی‌آید که وی از آغاز دوران سیاست‌ورزی خویش، درباره قدرت دین در ادامه جامعه دچار تردید بوده است. وی بخشی از چالش‌های خویش با اعضای نهضت آزادی در این باره را اینچنین باز می‌گوید:

«من آنچه از آقایان می‌دیدم در طول زمان و آنچه در آنجا می‌دیدم، می‌دیدم این آقایان یک مذهبی بسیار معتقد هستند نه عوام‌فریبی. بسیار معتقدانه قدم برمی‌دارند، هیچ‌گونه مذهب را دکان نکرده‌اند. باورشان هست. بحثی که من با آقایان می‌کردم، این است که ما مسائل مذهبی را اگر بخواهیم در جزئیات امر حکومت دخالت بدهیم، آن وقت اکثر مسائل مذهبی ناسخ و منسوخ است. امور کشور بر مبنای ناسخ و منسوخ که نمی‌تواند اداره بشود، کشور یک نظم استوار می‌خواهد. وانگهی برخی از مسائل مسائلی است که مبتلا‌به آن زمان است نه این زمان. هر روز زمان مسائل خودش را دربردارد، نمی‌توانیم ما احوال دیروز را با امروز هماهنگ نیست، مبنا قرار دهیم. یکسری معنویات هست، راستی و درستی و تجاوزنکردن به حقوق مردم و اخلاق و این قبیل مسائل، طبیعی است که باید اجرا بشود. آدم درست‌کردن، آنی که هدف غایی و نهایی مذهب هست… می‌گفتند که می‌شود، اشکالی نیست، هماهنگی می‌تواند داشته باشد احکام اسلام. البته یک‌چیزشان که من می‌گفتم خیلی خوب است، درست است، پس رویش چیز کنیم، مسئله اجتهاد است، یعنی احکام را با روز هماهنگ کردن. چون منظور از اجتهاد، یعنی جست‌وجو کنند، بررسی کنند و احکام را با روز هماهنگ کنند، نه بر مبنای همان احکام، یعنی آن رساله عملیه آقایان. نباید آنچه که امروز نوشته می‌شود، با آنچه که ۱۰۰ سال قبل از این نوشته شده، با آنکه ۲۰۰ سال قبل از این نوشته شده، یکی باشد. این آن‌وقت اجتهاد بهش نمی‌گویند، این را مجتهد بهش نمی‌گویند، این یک آدم کورکورانه دارد رونویسی می‌کند، نوشته‌های هزار سال قبل از اینها. موقعی این‌ها را باهم مقایسه کنید، رونویسی است، کورکورانه و همه یکی است، عبارتش همه یکی است. پس این به معنای مجتهد نیست، یعنی نرفته تحقیق نکرده و با روز احکام را هماهنگ نکرده. به این اعتقاد داشتند که اجتهاد هست و احکام با روز باید هماهنگ بشود، این را، این بحث‌ها را، چون این بحث مذهبی است، دیگر می‌رسیدیم بهش و این را قبول داشتند…». 

 باید از این عرب‌ها اینقدر بکشیم که این‌ها از ترسشون خلاف نکنند!
مدنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سعی داشت خود را در برابر ضدانقلاب تجزیه‌طلب قاطع نشان دهد. نمونه آن رفتار وی در دوران استانداری خوزستان، در برابر غائله گروه موسوم به خلق عرب بود. محسن کنگرلو در گفتگو با حسین دهباشی، نکات حیرت‌برانگیزی را در این موضوع بیان داشته است:

«مدنی می‌گفت: ما باید از این عرب‌ها اینقدر بکشیم که این‌ها از ترسشان، [به اندازه]یک مو برای ما خلاف نکنند. فقط عرب، فقط ما باید بکشیم. بعد که کشتیم [و]این‌ها سرکوب شدند، اونوقت توی منطقه عربی امکانات می‌گذاریم و خیلی طرح‌هایی داریم، جزیره مینو رو اینجوری بکنیم، اونجا رو اینجوری بکنیم…». 

 تارنمای شبکه العربیه پس از انتشار نکات فوق آمده، آن را اینگونه تفسیر نمود:

«احمد مدنی که در آن زمان خود را برای ریاست‌جمهوری و رقابت با سید ابوالحسن بنی‌صدر آماده می‌کرد، کوشید با سرکوب خلق عرب، از خود تصویر یک قهرمان ملی را برای ایرانیان مرکزگرا بسازد که جدایی‌طلبان را سرکوب کرده است. او روز چهارشنبه ۳۰ می‌۱۹۷۹، با بسیج‌کردن گروه‌های مسلح نقابدار، به مقر کانون فرهنگی شهر خرمشهر (محمره) و مقر سازمان سیاسی خلق عرب در این شهر حمله کرد. فرماندهی این نقابداران را محمد جهان‌آرا برعهده داشت که بعد‌ها به فرماندهی سپاه پاسداران در این شهر رسید و در جنگ میان ایران و عراق کشته شد…». 

 کشور‌های حوزه خلیج‌فارس، از مانور نیروی دریایی وحشت کرده‌اند!
اینگونه شعار‌ها و رفتار‌ها از مدنی اما، در مقام فرماندهی نیروی دریایی ارتش نیز دیده می‌شد. او در پی انجام مانور این نیرو در خلیج‌فارس، به بیان نکاتی مبادرت ورزید که روزنامه کیهان در مورخه ۱۰ مهر ۱۳۵۸، آن را اینگونه بازتاب داد:

«دریادار احمد مدنی، فرمانده نیروی دریایی و استاندار خوزستان که به منظور بازدید از تأسیسات پایگاه نیروی دریایی به انزلی رفته بود، در گفت‌وگویی اعلام کرد: با وجودی که ایران سر جنگ با هیچ کشوری را ندارد، اما کشور‌های حوزه خلیج‌فارس از مانور نیروی دریایی وحشت کرده‌اند. وی افزود: هدف از مانور نیروی دریایی در آب‌های جنوب، تنها آزمایش نیروی دریایی برای حفظ و حراست کشور و پاسداری دریا نه به عنوان ژاندارم خلیج‌فارس، بلکه به عنوان ژاندارم ملت ایران بود. مدنی در قسمتی دیگر از سخنانش گفت: در گذشته مانور‌هایی در خلیج‌فارس انجام می‌شد که این مانور‌ها با همکاری همپیمانان آن روز و مستشارانی بود که این مانور‌ها را تجهیز و رهبری می‌کردند، ولی، چون سیاست این نظام و این روش پس از پیروزی انقلاب مورد قبول ما نبود و می‌بایستی نیروی دریایی خود را بر مبنای نظام جدید جمهوری اسلامی آرایش و مهیا می‌کردیم، به همین منظور عذر بیش از ۱۲۰مستشار خارجی در نیروی دریایی و نیز کلیه مستشاران در نیرو‌های مسلح خواسته شد. وی در مورد واکنش کشور‌های حوزه خلیج‌فارس در برابر مانور نیروی دریایی گفت: ما با هیچ‌کس سر جنگ نداریم، نه به کسی حمله خواهیم کرد و نه به حقوق کسی تجاوز می‌کنیم. برای اینکه این سیاست اسلامی است و این فرهنگ اسلامی است و این از خصوصیات ایران امروز است که حقوق همه جهانیان را محترم می‌شمارد، ولی متأسفانه حضرات از مانور ما وحشت کرده‌اند که این یک شتابزدگی بود و احتیاجی به این واکنش نبود…». 

 رفقا در همه‌جا، عکس من را با آقای خمینی چاپ می‌کردند!
رفتار‌های مدنی در انتساب خود به جبهه امام و انقلاب اسلامی، حتی در رفتار انتخاباتی او نیز بازتاب داشت. معمولاً پوستر‌های تبلیغی وی، همراه با عکسی از بنیانگذار جمهوری اسلامی چاپ می‌شد. نامبرده بعد‌ها و در مصاحبه با لاجوردی، در این فقره به ارائه توجیهاتی نامقبول دست زد:

«رفقا همه‌جا عکس من را با آقای خمینی چاپ می‌کردند. من پرسیدم: آقا من به خودی‌خودم یک خصوصیتی دارم، مرا در سایه دیگران قرار ندهید این‌قدر. من اعتراض می‌کردم به دوستانم. می‌گفتم: چرا عکس مرا هی در سایه دیگران قرار می‌دهید، آخر من یک خصوصیاتی دارم یا این خصوصیات مورد قبول است یا نیست. مرا به عنوان خودم بشناسانید به ملت، این‌قدر مرا در سایه دیگران قرار ندهید. گفتند: آقا این عکس‌ها را دیگران خودشان چاپ می‌کنند، ما هم جلوی‌شان را نمی‌توانیم بگیریم، ما کنترلی نداریم، هرکس به ذوق خودش عکسی چاپ می‌کند. ما هم همچون تمرکزی نداریم که تمام دستورات انتخاباتی از این مرکز داده بشود، هر کسی به سلیقه خودش و امکانات مالی هم ما نداریم که همه‌جا چیز کنیم، چون ما کل پولی که به ما کمک کردند توی انتخابات و تمام برنامه‌های انتخاباتی‌مان انجام گرفت، یک‌میلیون و تقریباً ۳۵۰ هزار تومان پول بود، این بود…». 

 اسناد مدنی در لانه جاسوسی منتشر می‌شود!
در نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، احمد مدنی نفر دوم شد که این رویداد برای عده‌ای غیرمنتظره می‌نمود. وی پس از اعلام نتایج مدعی تقلب در انتخابات گشت؛ امری که هیچ‌گاه به طور جدی از سوی او پیگیری نشد. تارنمای عصر ایران در مورخه ششم بهمن ۱۳۹۶ در تحلیل ماجرا آورده است:

«در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۸ اما، ایرانیان برای نخستین بار امکان انتخاب مستقیم پیدا کردند. در این انتخابات ۴/۶۷ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند که هر چند نسبت به همه‌پرسی جمهوری اسلامی در فروردین همان سال و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی کمتر بود، اما عدد قابل قبولی به لحاظ نرخ مشارکت به حساب می‌آمد. در مجموع ۱۴میلیون‌و۱۵۲هزارو۸۸۷ رأی اخذ شد و ابوالحسن بنی‌صدر با کسب ۱۰میلیون‌و۷۵۳هزارو۷۵۲ رأی و با فاصله بسیار با دریادار سیداحمد مدنی- که پس از وی در جایگاه دوم ایستاد- به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. بعد از بنی‌صدر و مدنی، حسن ابراهیم‌حبیبی رتبه سوم را کسب کرد، در حالی که آرای این نامزد مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به یک‌میلیون هم نرسید و پس از او به ترتیب: صادق طباطبایی، کاظم سامی‌کرمانی، صادق قطب‌زاده و داریوش فروهر، رتبه‌های چهارم تا هفتم را کسب کردند. در حالی که مجموع آرای آنان نیز بسیار کمتر از بنی‌صدر و آرای محمد مکری هم ناچیز بود… از دیگر دیوارنوشته‌های آن دوره، می‌توان به تبلیغات احمد مدنی، فرمانده نیروی دریایی با عنوان: رهبر امام خمینی، رئیس‌جمهور دکتر مدنی اشاره کرد. وی به رغم اشتهار به تیمسار یا دریادار، ترجیح می‌داد بر عنوان دکتری خود تأکید کند و از این منظر بر همه نظامیان بعدی که با عنوان دکتر وارد انتخابات شدند، حق تقدم دارد. افشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام علیه دریادار مدنی، تنها ۲۴ ساعت قبل از انتخابات بود، اما در کاهش آرای او نقش مؤثری ایفا کرد و حتی موجب رد اعتبارنامه‌اش در مجلس شورای ملی (اسلامی بعدی)، به عنوان نماینده کرمان شد! با اینکه احمد مدنی مدعی تقلب در انتخابات شده بود، اما فاصله آرای او با بنی‌صدر چنان بود که خود او هم چندان پیگیر نشد و بیشتر به راهیابی به مجلس می‌اندیشید، هر چند دو ماه بعد انتخاب شد، اما اعتبارنامه‌اش رد شد. بسیاری گمان می‌کنند که مهم‌ترین قربانی افشاگری‌های دانشجویان خط امام، عباس امیرانتظام بوده و احمد مدنی، وزیر دفاع دولت موقت و اولین استاندار خوزستان بعد از انقلاب را از قلم می‌اندازند…».

 گفتم: این افتضاحات است نه انتخابات!
زیر میز زدن از سوی کسانی که نتیجه انتخابات را واگذارده‌اند، امری پرسابقه است. احمد مدنی در میان کاندیدا‌هایی که در دوره برقراری نظام اسلامی به انجام این کار مبادرت کرده‌اند، در زمره متقدمین قلمداد می‌شود! او در خاطره‌گویی‌های خود برای لاجوردی، اذعان دارد که پس از شکست، انتخابات را «افتضاحات» نام نهاده است:

«کسانی که شاهد عینی بودند که هر کس می‌رفت رأی می‌خواست بدهد به نام من، نمی‌گذاشتند و می‌گفتند جز آن به هر کس می‌توانید رأی بدهید. بسیاری از دوستان‌مان را تنبیه کرده بودند، بازداشت کرده بودند، آگهی‌هایی که علیه من داده بودند، اعلامیه‌ای که علیه من داده بودند یا توی چیز گفتند که مدنی منصرف شد، مدنی فرار کرد، این قبیل مسائل و به من اصلاً مجال ندادند که بتوانم بیایم بگویم نه آقا، نه من منصرف شدم نه من فرار کردم، هستم و برای انتخابات هم ماندم. همه‌اش تمام مدت علیه من و مردم را گیج کردند و همه‌جا هم پخش کردند که یک جایی توانستند گفتند بازداشت شده، یک‌جا هم گفتند که انصرافش را اعلام کرد و حتی موقعی که روز قبل از انتخابات چندتا از چیز‌ها را با آن‌ها مصاحبه کردند و اعلامی کردند، یعنی توی اسم‌های‌شان اسم مرا نبردند. به یک ترتیباتی مردم را در ابهامی قرار دادند که من دیگر تقریباً توی دور انتخابات نیستم و آن اعلامیه کذایی را هم منتشر کردند روز قبل. آن افشاگری کذایی که شما لابد نمونه‌اش را دیدید که چه بود.

این‌ها همه دلایلی بود. در نتیجه من مصاحبه‌ای کردم تحت عنوان افتضاحاتی به نام انتخابات که خیلی شدید مرا کوباندند روی این مصاحبه. چون شدید آمدند گفتند: این مقابل امام ایستاده، امام گفته بهترین انتخابات بوده که در تاریخ ایران وجود داشت، بعد من می‌گویم افتضاحاتی به نام انتخابات. با تمام این تفاصیل، موقعی که آیت‌الله خمینی مریض شد، من به عنوان اینکه با تمام نارفاقتی‌هایی که آن‌ها با همه این مسائل، باز من آن جنبه‌های انسانی را محفوظ نگه می‌دارم، رفتم عیادت‌شان در بیمارستان. اول عیادت خمینی رفتم، بعد عیادت اشراقی. توی اتاق آیت‌الله خمینی به اشارت به من گفت: باید مسئولیت را بپذیرید، چیز نخست‌وزیری را، البته او هیچ‌وقت به صراحت چیز نمی‌گوید، به اشارت. رفتم اتاق آقای اشراقی. چندتا از روحانیونی که حالا هم زمامدارند، توی اتاق ایشان بودند. ایشان گفتند: شما چرا نخست‌وزیری را نمی‌پذیرید؟ من به شوخی گفتم: کسی که جاسوس بیگانه است، نه برای رئیس‌جمهوری مناسب است، نه برای نخست‌وزیری. خندید و گفت: آقا، نباید تو برنجی از این حرف‌ها. گفتم چطور شد؟ آن‌جا که چیز هست، همه‌تان صحه می‌گذارید، افشاگری می‌کنید، حتی فرصت دفاع به من نمی‌دهید، چند روز بعدش اصرار دارید من نخست‌وزیر بشوم؟…». 

 نامه سرگشاده به امام، ۳ ماه پس از فرار
ادامه ماجرا، چندان عجیب و غیر قابل حدس نمی‌نماید. کسانی که تکاپوی خود برای به دست گرفتن قدرت را عبث می‌بینند، نهایتاً به سیاه کردن همه کس و همه چیز می‌پردازند! احمد مدنی نیز در پی فرار از ایران و تا پایان عمر، همین رویه را در پیش گرفت. وی به فاصله سه ماه پس از خروج از کشور، در نامه سرگشاده به امام خمینی نوشت:

«این انقلابی که نخست گیتی را به شگفتی واداشت و به دل‌های ناامید محرومان جهان نوید پیروزی و بهروزی داد و دنیایی از افتخار را برای ملت ایران فراهم نمود، حالا بر اثر کج‌روی‌ها، آنچنان پژمرده و چرکین شده که مایه سرافکندگی ملت گردیده‌است… افسوس و صد افسوس که پرتو انقلاب‌مان خوش درخشید، ولی دولت مستعجلی بود. افسوس و صد افسوس که چراغی که به دست ملت روشن شد، اینک به دست عوامل‌تان خاموش گردیده‌است. افسوس و صد افسوس که بنایی را که خودتان برافراشتید و به همت شما شکل و زیور گرفت، اینک به دست خویش اسباب فرو ریختنش را فراهم کرده‌اید. آیا به شما می‌گویند که وضع مملکت چگونه است و ملت چه می‌کشد و کشور به چه ویرانه‌ای تبدیل شده و چه تفرقه و هرج و مرجی بر مردم حکومت می‌کند؟… این ملت کشته نداد و شکنجه و زندان را تحمل ننمود و سپس انقلاب نکرد که از چاله درآید و به چاه فروافتد. این ملت انقلاب نکرد و دگرگونی پدید نیاورد که از چنگال چپاولگران و یغمابرانی چند رهایی یابد و به چنگال چپاولگران و یغمابرانی حریص‌تر گرفتار آید. این ملت انقلاب نکرد و دگرگونی پدید نیاورد که از گزند آدم‌کشانی خونریز و سنگدل وارهد و به گزند آدم‌کشانی خونریزتر و سنگدل‌تر مبتلا شود. مردم کشور ما چه گناهی کرده‌اند که می‌باید این‌قدر سیلی بخورند و این‌قدر زجر بکشند؟…». 

 کلام آخر
در میان کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، کسانی یافت می‌شدند که به مبانی آن اعتقاد راسخ نداشتند. آن‌ها حتی تا نزدیکی مسند ریاست جمهوری نیز پیش آمدند، اما نتوانستند بر آن بنشینند. این رویداد بهانه‌ای شد تا آنان، از باطن عقیدتی و عملی خویش رونمایی کنند. احمد مدنی در زمره این طیف از سیاستمداران به شمار می‌رود که پس از فرار از ایران تا مرگ، در زمره براندازان قرار داشت.

منبع: روزنامه جوان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا