پلنگ سیاه پهلوی چگونه غرق فساد و بی بندباری شد؟
اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضاشاه پهلوی، که نام اصلی او زهرا است و پس از به سلطنت رسیدن پدرش، رضاشاه، به اشرفالملوک ملقب شد، یکی از تاثیرگذارترین افراد دربار پهلوی است که علاوه بر نقشآفرینیهای سیاسی، به عنوان سرسلسله رانتخواری و فساد، با کمک شبکه گستردهای از دوستانش، در امور اقتصادی کشور هم دخالت میکرد. رد پای او را در قاچاقها، فروش مناصب حکومتی در ازای دریافت پول، اخذ رشوه و … میتوان مشاهده کرد. داستانی از زندگی این زن را با هم میخوانیم:
مطمئن شد دیگر دارد جدیجدی میمیرد؛ آن هم در ۹۶سالگی و موقعی که بیش از هر زمان دیگری آرزوی مرگ کرده است تا از دست کابوسهای همیشگی راحت شود. اطرافیانش چیزی از گذشته او به زبان نمیآوردند، اما خوب میدانست که همگی در دل میگویند این پیرزن فرتوت در جوانی و میانسالی غرق در فساد اخلاقی و بی بندباری بوده است. بارها شنیده بود که پشت سرش همین را میگویند؛ بگویند. حالا به حالش چه فرقی میکند که بعد از مرگش بگویند اشرف بعد از رفتن پدرش رضاخان، روابط بیبند و بار و از نظر فساد، کممانندی را شروع کرد. آن مردک که نمک در خاندان پهلوی خورده، اما نمکدان شکسته بود، هرجا مینشست، میگفت: اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران ۳۷ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، بهرغم دشواری و غیرممکن بودن کار، چون حتی خود اشرف هم ممکن است همه را به یاد نیاورد، مسلما لیست طویلی خواهد شد. بیپدر انگار بیکار بوده که نشسته لیست برای من تهیه کرده و نقل کوچه و بازار کرده که اشرف زمانی معشوقه تقی امامی بود، زمان دیگر عاشق دکتر غلامحسین جهانشاهی شد. آخه به تو چه مردک نمکبهحرام. از پرویز راجی هم نام برده است. حتی گفته اشرف عاشق فردی به نام پالانچیانشد، ولی او به اشرف توجه نکرد و جواب رد به او داد. قصه این مردک فرودست بیپدر، پایان که نداشت. گفته همین موضوع باعث شد اشرف با همدستی مأموران ساواک پالانچیان را به قتل برساند. پشت سرم خیلیها حرف میزدند و به گوش من میرسید. یک روز با گوشهای خودم از یکی از رادیوها شنیدم که مجری داشت میگفت: در زمینه مالی کارهای عجیب اشرف دست کمی از مسائل اخلاقی او نداشت. او به هیچچیز بیش از مرد و پول علاقه نداشت و در این راه تا بدانجا رفته بود که علنا سر برادرش، محمدرضا کلاه میگذاشت؛ اشرف رسما پول میگرفت و شغل میداد؛ از وکالت تا وزارت و سفارت و هیچ ابایی نداشت. سپس دستور میداد که در زمان اشتغالت هر کاری میخواهی بکن و این قدر به من بده! یکی از منابع مهم درآمد اشرف، بلیتهای بخت آزمایی بود که ماهانه ۵-۴میلیون تومان حق و حساب میگرفت. اشرف یک قمار باز حرفهای در حد اعلاء بود و قماربازهای حرفهای را جمع میکرد و وارد محفل خصوصی محمدرضا میکرد یا محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت میکرد و بعد او را تشویق و تحریک میکرد که در پوکر از پس فلانی بر نمیآیی.
محمدرضا هم از روی غرور لج میکرد که من او را داغان میکنم و وارد بازی قمار میشد. اشرف خودش بالای سر محمدرضا میایستاد و دستش را میخواند یا دختری را بالای سر محمدرضا که در حال بازی با افراد باند اشرف ازجمله حاجبی، اسکندری و. بود میگذاشت و خلاصه با تقلب و ردکردن ورق از زیر میز کلک محمدرضا را میکندند. در این بازیها، اشرف چنان محمدرضا را تحریک میکرد که مبالغ بالای ۱۰میلیون و ۲۰میلیون بازی میکردند و در یک شب مثلاً اسکندری۵۰ میلیون میبرد. البته صحنه را بهنحوی درست میکردند که گاهی هم او ببرد. در پایان بازی، اشرف دسته چک محمدرضا را میآورد و به دستش میداد و او هم چک میکشید و امضا میکرد. از این پول، اشرف قسمت عمده را خودش برمیداشت و به حاجبی و اسکندری هم چند میلیونی میداد.
اینها را که از رادیو شنیدم آتش گرفتم. اینها دیگر چه کسانی هستند که به مسائل خصوصی آدم هم کار دارند؟ کاش فقط همینها را نقل مجالس میکردند. طرف، ولکن ماجرا نبود؛ داشت از سفرهایم میگفت.
همینجوری داشت تعریف میکرد. گفت: سفرهای اشرف که هزینههای گزافی را از خزانه دولت ایران برداشت میکرد، بیش از اندازه بود. او در سفرهایش که معمولاً ۱۰ تا ۱۵ نفر را همیشه همراه خود داشت، مبالغ هنگفتی را از دولت دریافت میکرد و دولتهای دستنشانده از قبیل هویدا و… برای اینکه به این خرجتراشیهای سرسامآور که میلیونها تومان بر دولت تحمیل میکرد، چهره قانونی بدهند، آن را بهصورت تصویب نامه هیأت دولت در میآوردند. برای اینکه ارقام تکاندهنده چند صد هزار دلاری و چندین میلیون تومانی را از ملت پنهان بدارند، به دستور شاه و هویدا مهر قرمز محرمانه به هر تصویب نامهای میزدند.
دوباره برگشت به زندگی خصوصیام؛ گفت: در زندگی خصوصی اشرف پهلوی، «لذتجویی و خوشگذرانی، بیاخلاقی و بیاعتنایی به مسائل و مصالح ملی و کشوری» اصولی پذیرفته شده بودند. اشرف که خود فاسد بود، گروهی از افسران و سردمداران فساد را به دور خود گرد آورده بود و آنها را در همه سفرها با خود میبرد. اطرافیان اشرف در زمره غربزدگان لاابالی، مادیگرا، فاقد اخلاق و بوقلمون صفتی بودند که نهتنها از احساسات و عواطف و علائق مذهبی در آنان خبری نبود، حتی دلبستگیهای میهنی و ملی و نیز کمترین احساسی به ایران نداشتند. زندگی آنان، بسته به محیط آموزش دوران جوانی و اقامتهای طولانی مدتشان در خارج، در تقلید از شیوه زندگی انگلیسیها، فرانسویها، آمریکاییها، اهمیت و ارزش قائل شدن بیش از اندازه برای خارجیان و نظرها و نصایح آنان که با ویژگیهای مردم ایران همساز نبود و میگساری، فساد اخلاقی، شب نشینیهای مکرر، قمار بازی و احتمالاً استفاده از موادمخدر خلاصه میشد. آنها ایران را صرفا از آن نظر میخواستند که در ساختار فاسد هیأت حاکمهاش شاغل بودند و منافع و امتیازاتی نامنطبق با شخصیت و ارزش ناچیز آن افراد کوچک و بیاهمیت از طریق باندبازی و وابستگی به این شاهپور یا آن شاهدخت یا اقبال و علم و هویدا، به آنان تعلق گرفته بود و اگر عوامل پشتیبانیکننده نبودند، آنها مردمی بیدست و پا و کاملاً عادی میشدند.
با اینکه حرفهای گوینده رادیو حرصم را در آورده بود، اما گذاشتم تا آخر حرفهایش را بزند. خواستم ببینم دیگر چه از زندگی خصوصی من نقل مجالس کردهاند. گوینده رادیو گفت: در طول ماههای پاییز و زمستان سال ۱۳۵۷، اشرف اغلب اموال گرانبها، تابلوها، فرشها و اندوختههای خود را از ایران خارج کرد. کاخ اشرف مانند بسیاری از کاخهای سلطنتی، از اثاث خالی شد و آنچه باید به خارج، به خانه مسکونی او در نیویورک یا به ویلایش در ژوان لوپن درنیس فرانسه برده شود، با پروازهای مختلف هواپیمای ملی ایران و دیگر خطوط هوایی خارجی به آنجا حمل شد. پس از سقوط رژیم پهلوی اشرف احساس میکرد که گویی از خواب شیرین ۲۵سالهای بیدار شده و به همان روزهای بیپولی و آوارگی و احساس حقارت پاریس در تابستان سال ۱۳۳۲ بازگشته است، با این تفاوت که این بار خیالش دست کم از نظر گذران معاش راحت بود و صدها میلیون دلار که در حسابهای بانکی خود در سوئیس و نیویورک و لندن و پاریس داشت، خاطرش را از بابت آینده آسوده نگاه میداشت، اما از سوی دیگر کاملاً افسرده بود؛ چون این بار برخلاف گذشته، کمترین امیدی به بازگشت وجود نداشت؛ حتی در سالهای پس از انقلاب، تقریبا بیشتر دست پروردگان شاه به ارباب خود پشت کردند و به بدگویی از او پرداختند. انگار جنازه اشرف آه کشید و گفت: «این یکی را درست گفت.»
اشرف در میان فاسدترین زنان جهان
تبعید رضاخان از ایران تغییرات مهمیدر زندگی آزادانه و سرگرمیهای اشرف بهوجود آورد. درباره فساد اشرف در دربار پهلوی مطالب بسیاری گفته شده تا جایی که حسین فردوست از درباریانی که از کودکی با محمدرضا دوست بوده، اشرف را از فاسدترین زنان جهان به لحاظ اعتیاد، قاچاق موادمخدر، عتیقه و واسطهگری در شرکتهای خصوصی، عضو مافیای آمریکا و بیمار جنسی و… مینامد.
درباره فساد جنسی وی همین بس که در حالیکه متاهل بود با مردان زیادی ارتباط داشت و از همسران خویش هم بهزودی خسته میشد تا جایی که پس از یک سال زندگی با بوشهری از وی بیزار شد و تنها اسماً همسر یکدیگر بودند. پول هم از موارد مورد علاقه دیگر اشرف بود. وی حتی محمدرضا را هم فریب میداد و مناصب را نیز با پول به اشخاص میفروخت. برخی هم اشرف را معلم فساد محمدرضا شاه میدانند.
منبع: همشهری آنلاین