چرا رژیم صهیونیستی سر از کرانه باختری درآورد؟
۱۲:۰۵ – ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
رژیم صهیونیستی از چهارشنبه هفته قبل بزرگترین عملیات خود در کرانه باختری از سال ۲۰۰۲ را با ادعای تلاش برای «از بین بردن زیرساختهای تروریستی»، با مشارکت ارتش، سرویس امنیتی شین بت و پلیس مرزی در این منطقه آغاز کرد. منطقهای که از سال ۱۹۶۷ تحت اشغال این رژیم بوده است ولی در پی توافقات اسلو بخشی از مسئولیت اداره آن را به تشکیلات خودگردان فلسطین سپرده است. در این رابطه ذکر نکاتی حائز اهمیت است:
شیوه این عملیات (تخریب گسترده زیرساختها شامل خیابانها و شبکههای آب، برق و تلفن) نشان میدهد که بیش از آنکه با ماهیت نظامی واقعی و مبارزه با مقاومت فلسطین در این منطقه داشته باشد کارکردهای غیرنظامی مدنظر است. چرا که تخریب خیابان نه سنخیتی با مقاومت مسلحانه فلسطین در این منطقه و نه تاثیری بر آن دارد.
ظاهراْ این اقدام در پی عملیات انتحاری اخیر در تلآیو آغاز شده است. در واقع رژیم صهیونیستی با این ادعا که منشا این نوع عملیاتها کرانه باختری به ویژه مناطق شمالی و بالاخص جنین به عنوان قلب مقاومت در کرانه باختری است میخواهد نشان دهد با پیشدستی و از بین بردن هستههای مقاومت در این منطقه، مانع وقوع عملیات مشابه در سرزمینهای اشغالی میشود.
با اینحال اهداف رژیم فراتر از این است. یک دلیل مهم، قدرت گرفتن بیشتر طیف راست افراطی و وابستگی فزاینده نتانیاهو به آنهاست. بخش زیادی از پایگاه اجتماعی این طیف را شهرکنشینهای صهیونیست در کرانه باختری (بالغ بر ۷۰۰ هزار نفر) و دیگر تندورهای حامی گسترش شهرکها تشکیل میدهد. با نزدیک شدن به پایان جنگ و احتمال فروپاشی کابینه، تندروهای صهیونیست در پی پیشبرد راهبرد بلندمدت بیرون راندن فلسطینیها و تداوم تصرفات اراضی آنها و همزمان تقویت پایگاه رأی خود است.
دلیل مهم دیگر نقش کرانه باختری در جنگ اخیر است. پس از عملیات طوفان الاقصی بر خلاف تصور عموم کرانه باختری نقش مهمی در جنگ اخیر ایفا کرده است.
از عملیات طوفان الاقصی تاکنون طی درگیریهای متعدد بیش از ۶۶۰ فلسطینی در کرانه باختری شهید شده و حدود ۱۲ هزار نفر بازدداشت شدهاند. در مقابل رژیم صهیونیستی نیز حداقل ۱۵ نیروی خود را در این منطقه از دست داد.
این امر رژیم صهیونیستی را با یک تنگنا روبرو ساخته است. در حالیکه بخشی زیادی از تمرکز این رژیم بر جبهه جنوبی در غزه و بخشی دیگر بر جبهه شمالی در مرز با لبنان بوده از یکسو علیرغم سرکوب گسترده امنیتی علمیاتهای مقاومتی متعددی در کرانه باختری به وقوع میپیوست و از سوی دیگر رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از سرریز این پدیده به سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ محدودیتهای گستردهای بر ورود فلسطینیها به این سرزمینها ایجاد کرد که خود منجر به یک فشار اقتصادی دوسویه شده است.
از یک سو خود با لغو ۱۶۰ هزار مجوز برای کار در اراضی اشغالی با کمبود نیروی کار مواجه شده و از سوی دیگر با تضعیف اقتصاد و کاهش منابع درآمدی فلسطینیها زمینه همسویی آنها با مقاومت را گسترش میدهد.
در حالی که به نظر نمیرسد یک راهکار نظامی بتواند این چالش را برطرف کند این رژیم با این عملیات تخریب گسترده دنبال اثرگذاری روانی بر فلسطینیهاست. در واقع با تمرکز بر تخریب زیرساختها به نظر میرسد هدف اصلی رژیم تغییر افکار عمومی به ضرر حماس با ایجاد هزینه سنگین برای فلسطینیها و نسبت دادن آن به رویکرد حماس و مقاومت فلسطین به منظور کاهش همسویی با آن در کرانه باختری است.
همچنین در حالی که عملاْ در غزه دیگر فضایی برای عملیات وجود ندارد این اقدام میتواند بخشی از کارزار فشار بر حماس برای پذیرش آتشبس با شروط این رژیم باشد.
منبع: اندیشکده راهبردی تبیین