وب گردی

چرا مناصب حکومتی مختلف در دوره پهلوی دوم، به دست بهائی‌ها بود؟

یکی از پرسش‌های اساسی درباره پهلوی دوم این است که چرا بعضی مناصب بالای کشوری، بین بهائیان توزیع شده بود؟! برای پاسخ به این سوال کمی باید به عقب‌تر برگشت، یعنی نیمه اول قرن سیزدهم هجری شمسی. زمانی که علی‌محمد شیرازی معروف به «باب» ابتدا خود را رابط بین امام زمان و مردم معرفی کرد و بعد از آن، ادعای مهدویت نمود. هرچند علی‌محمد باب به خاطر ایجاد فرقه‌ای ضاله، گمراه‌کردن مردم و ادعای مهدویت به دار آویخته شد، اما جریان به همین سادگی نبود. علی‌محمد شیرازی بر این باور بود که پس از او باید به دنبال مظهر خداوند بر روی زمین باشند. همین تفکر موجب شد یکی از پیروان او به نام میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله، خود را همان مظهر موعود معرفی کند. به این ترتیب در کنار بابیه، فرقه بهائیه نیز شکل گرفت و پیروان‌شان از هم جدا شدند. هرچند قاجار با هر دو فرقه برخورد کردند، اما به‌تدریج با روی کار آمدن پهلوی، دست استعمار نیز از آستین بهائیت بیرون زد. آنچه در ادامه می‌خوانید مقدمه‌ای است درباره ماجرای اتصال بهائیت با صهیونیسم و قدرت‌گرفتن آن‌ها در دوره محمدرضاشاه.

دست استعمار از آستین بهائیت

به این ترتیب که بعد از درگذشت حسینعلی نوری معروف به بهاءالله، فرزندش عباس افندی، جانشین پدر شد و با سفر به مستعمرات کشور‌های بزرگ، به تبلیغ بهائیت پرداخت. هم‌زمان لقب «سِر» را هم از سوی ملکه انگلستان دریافت کرد! در واقع به‌راحتی می‌شد حدس زد که بریتانیا از چه طریقی تصمیم به ایجاد فرقه‌گرایی در تشیع دارد. ضمن اینکه بعد‌ها این فرقه از سوی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها هم مورد حمایت قرار گرفت! به این شکل که اداره امور بهائیان به‌تدریج به دست هیأتی افتاد به نام «بیت العدل» متشکل از ۹ نفر که پایگاه‌شان را در حیفای فلسطین اشغالی قرار دادند. این انتخاب از آن جهت بود که ادعا می‌کردند آینده آنان با آینده صهیونیست‌ها عجین است و این دو ملت شایسته، درنهایت باید در کنار هم به رستگاری برسند! این نوع عقاید عجیب‌وغریب و استعماری و وجود مقر بهائیت در اسرائیل کاملا نشان می‌دهد که تفکرشان نیز به چه منظوری ساخته و پرداخته و تبلیغ شد. حالا با این مقدمه بهتر درک خواهیم کرد که چرا مناصب مختلف در دوره پهلوی دوم، در دست بهائیان بود. در ادامه نگاهی داریم به بررسی این موضوع.

پول و مقام به دست بهائی‌ها

با مقدمه‌ای که در بخش قبلی ارائه دادیم به نظر می‌رسد بهائیان در دوره پهلوی، ارض موعودشان را در ایران پهلوی یافته بودند، چراکه فهرست بلندبالایی از بهائیان وجود دارد که در دوره پهلوی، مناصب مختلف مملکتی را در دست داشتند. حتی بعضی از آن‌ها چهره‌های مشهوری هستند که نام‌شان به گوش‌ها آشناست، ولی کمتر کسی می‌داند که بهائی بودند. به عنوان مثال می‌توان به هژبر یزدانی اشاره کرد که بعد‌ها خواستند او را به نام پدر بانکداری ایران جا بزنند! یا حبیب‌الله ثابت که بزرگ‌ترین سرمایه‌دار ایران بود؛ تا جایی که گفته می‌شد مالک ۱۰درصد از سرمایه‌های موجود در ایران بود. همچنین می‌توان به عبدالکریم ایادی، سپهبد ارتش و پزشک مخصوص شاه اشاره کرد که گفته‌اند تا حدود ۱۰۰ شغل دولتی را در دست داشت. ضمن اینکه از دوستی و روابط نزدیکش با پهلوی دوم و درباریان برای تشویق حضور بهائیان در مشاغل مهم و حساس استفاده می‌کرد و حامی بهائیان در دولت و ارتش و حکومت ایران بود.

۹ وزیر و ۶۵ امیر ارتش بهائی

در دوره محمدرضا پهلوی، به‌ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد، نفوذ بهائیان در ارکان قدرت شدت گرفت تا جایی که در این دوره، ۹ نفر از بهائیان در پهلوی دوم به وزارت رسیدند. ساواک هم به‌دفعات در گزارش‌های خود برای رده‌های بالا و کارشناسان این موضوع را منعکس می‌کرد، اما محمدرضاه پهلوی که می‌دانست بهائیت از سوی اربابانش، آمریکا و اسرائیل، هدایت می‌شود، نه‌تن‌ها نسبت به موضوع واکنشی نشان نمی‌داد، بلکه بیشتر به بهائیان میدان داد. در دوره پهلوی وضعیت این‌گونه بود که در میان امرای ارتش ۶۵ بهائی شناخته‌شده وجود داشت؛ سه ارتشبد در ارتش شاهنشاهی، ۱۷ سپهبد، ۱۱ سرلشکر و ۳۴ سرتیپ. در وزارتخانه‌ها و نهاد‌های مهم هم وضعیت به همین شکل بود؛ تا جایی که مدیرعامل شرکت نفت آن زمان گفته است: «تعداد بهائی‌ها در شرکت نفت بسیار زیاد است.»

دختران بهائی برای تبلیغ!

ماجرای بهائی‌ها در دوره پهلوی را ارتشبد حسین فردوست، از نزدیکان محمدرضاشاه، در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» شرح داده و گفته است آن‌ها ایران را ارض موعودشان می‌دانستند! همچنین نوشته است: «رضاشاه با بهائیت روابط حسنه داشت تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود به آجودانی مخصوص ولیعهد خود منصوب کرده بود… در دوران محمدرضا، بهائیت در ایران توسعه عجیبی یافت و آن‌ها برمبنای انگیزه و نقاط ضعف، به‌شدت افراد را جذب می‌کردند. چند مورد مطمئن به اطلاعم رسید که فرد مقروض بوده و سازمان بهائیت قروض او را پرداخته تا بهائی شد. زن نیز از وسایل مهم جلب افراد بود و ترتیبی می‌دادند و از طریق دختران بهائی به عنوان مبلغ عمل می‌کردند!»

زمان شکل‌گیری نفوذ بهائیت در پهلوی.

اما نفوذ اصلی بهائیت در دوران عبدالکریم ایادی بود. ایادی از خانواده طراز اول بهائیت بود. او به این دلیل نام فامیل «ایادی» داشت که پدرش از «ایادی امرالله»، یعنی چند نفر خواص اطراف عباس افندی (از پیروان و مبلغان بهائیت) بود. ایادی با نفوذی که نزد محمدرضا کسب کرد، بهائی‌ها را به مقامات عالی رساند. در این میان تنها یک بار موقعیت بهائیت به خطر افتاد و آن زمانی بود که محمدتقی فلسفی (واعظ معروف) حملات شدیدی را علیه بهائیت شروع کرد. در این زمان بود که شاه به ایادی دستور داد مدتی از ایران خارج شود. او نیز حدود ۹ ماه به ایتالیا رفت، اما وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، دوباره به ایران برگشت.

مرکز دستور: اسرائیل!

فردوست در کتابش می‌نویسد: «بهائیان بدون اجازه عکا [مرکز بهائیان در عکا در فلسطین اشغالی]حق ندارند مشاغل سیاسی را بپذیرند و تنها باید تلاش کنند که در فعالیت‌های تجاری و کشاورزی پیشرفت کنند. بر اساس همین اصل، روزی از سپهبد صنیعی پرسیدم چگونه شما شغل سیاسی پذیرفته‌اید؟ پاسخ داد: از عکا سوال شده و اجازه داده‌اند که در موارد استثنایی و مهم این نوع مشاغل پذیرفته شود. به این ترتیب، زمانی که بهائیان به مقامات حساس می‌رسیدند، از موقعیت خود برای ثروتمندشدن جامعه بهائیت استفاده می‌کردند تا از این طریق اقتصاد، مملکت را به دست گیرند.»

تجاوز هژبر به چوپان‌ها

فردوست همچنین می‌نویسد: «به یاد دارم در حوالی سال ۱۳۵۴، شکایتی از دفتر مخصوص شاه (به ریاست معینیان) به دستم رسید مبنی بر اینکه هژبر یزدانی در سنگسر به مراتع چوپان‌ها تجاوز کرده و برای آنان مزاحمت ایجاد می‌کند… دو افسر دفتر را به همراه عکاس ساواک به منطقه اعزام کردم. در مراجعت، گزارش آنان حاکی از این بود که اهالی [یکی از دهات]… در ارتفاعات سنگسر همه بهائی‌ها هستند و رئیس آن‌ها هژبر یزدانی است و آن‌ها همه مراتع ده مجاور را که مسلمان‌نشین است، به زور تصرف کرده‌اند. مدارک مستند جمع‌آوری شد و آلبومی نیز تهیه و ضمیمه گزارش شد و مستقیما به اطلاع محمدرضا رسید. فردای آن روز سپهبد ایادی تلفن کرد و گفت شاه گزارش را به من نشان داده، گزارش سراپا مغرضانه است و به شاه هم گفتم و ایشان دستور داده که مجددا هیأت بی‌غرضی را اعزام دارید. پاسخ دادم گزارش هیأت مستند است و اعزام مجدد مفهومی ندارد… به هر حال یزدانی به کار خود ادامه داد.»

سهام بانک را می‌خواهم!

فردوست در بخش دیگری از خاطراتش آورده است: «یک سال بعد، متوجه شدم که او در تهران معاملات بزرگ انجام می‌دهد و همیشه دو مرد مسلح او را همراهی می‌کنند. چند مورد از معاملات یزدانی را شخصا شنیدم… یک روز سمیعی، رئیس بانک توسعه کشاورزی، به من شکایت کرد که فرد بی‌تربیتی با دو گارد مسلح به مسلسل، بدون اجازه وارد دفتر کارم شده و گفته نامش یزدانی است و می‌خواهد سهام بانک با ساختمان و وسایل به او واگذار شود… به هر حال، هژبر یزدانی با حمایت ایادی به قدرتی تبدیل شد و اراضی وسیعی را در باختران و مازندران و اصفهان و … در اختیار گرفت و برای من معلوم شد که تمام این وجوه متعلق به بهائیت است و این معاملات را یزدانی برای آنها، ولی به نام خود انجام می‌دهد. ایران بعد از آمریکا بیشترین تعداد بهائی‌ها را داشت. بهائی‌ها در آمریکا بسیار قوی هستند و مراکز متعددی از جمله در شیکاگو دارند.»

پرویز ثابتی: مظلوم‌نمای بهائی

از دیگر چهره‌های بهائی که در سیستم حکومتی پهلوی صاحب نفوذ بودند می‌توان به پرویز ثابتی اشاره کرد؛ ثابتی که از پدر و مادری بهائی متولد شده بود، تلاش‌های خود را در سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی و به طور مشخص ساواک به کار گرفت. او که ابتدا شغل معلمی داشت پس از اخذ مدرک لیسانس در علوم قضائی، وارد ساواک شد. اما دیری نگذشت که از کارمندی جزء به ریاست اداره سوم ساواک ارتقا یافت و بر سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور مسلط شد! از این طریق تبدیل به یکی از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی ـ امنیتی کشور شد. ثابتی در سال‌های قدرت خود در ساواک، انقلابیون بسیاری را به مسلخ شکنجه و اعدام کشاند. چندی پیش هم در مستندی مفتضح و وارونه تلاش کرد از سیاه‌کاری‌های خود سفیدشویی کند. هرچند همان زمان هم بسیاری به ارتقای عجیب درجه او در ساواک اشاره کردند که از قدرت صهیونیست‌ها در دوره شاه، حکایت دارد.

منبع: شهروند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا