وب گردی

چطور لحظات زندگی خود را خلق کنیم؟

همه ما دوستان نزدیک و اعضای خانواده‌ای داشته‌ایم که از دنیا رفته‌اند. بدن و ذهن ما به‌خوبی قبل عمل نمی‌کند. ما احساس می‌کنیم که به خط مقدم رویارویی اجتناب‌ناپذیر زندگی رانده شده‌ایم.

آینده کوتاه‌تر از گذشته است. گذشته دورتر به نظر می‌رسد و تقویم، حداقل در نگاهی به گذشته، سریع‌تر می‌چرخد. چیز‌هایی که یک سال پیش اتفاق افتاد، انگار فقط شش ماه پیش بود. گاهی با یادآوری خاطرات باورمان نمی‌شود از یک دورهمی یا سفر جذاب، بیست سال گذشته باشد.

برای کسانی که مسن‌تر هستند، چالش ویژه این است که هر روز را خوب زندگی کنند، روابط مهمی را ایجاد کنند و در چالش‌های زمان حال همراه بمانند.

گفته می‌شود ما تنها کسانی نیستیم که درباره زمان وسواس داریم. افراد میان‌سال معمولاً از مشغله کاری شکایت دارند. به نظر می‌رسد ساعات کمی در روز برای دستیابی به همه چیز‌هایی که می‌خواهیم انجام دهیم، وجود دارد. در واقع، آن «خواسته‌ها» معمولاً تابع «نیازها» می‌شوند.

علاوه بر این، فهرست کار‌هایی که باید انجام دهیم، به‌طور برجسته شامل تعهدات به آینده است. پس‌انداز بازنشستگی چگونه پیش می‌رود؟ درباره صندوق سرمایه‌گذاری چطور؟ چه‌کسی با بدترشدن وضعیت سلامتی مادر تلاش می‌کند؟ و…

برای افراد میان‌سال، «مدیریت زمان» که اساساً در موضوع زمان و انرژی است، یک نگرانی غالب است.

بیایید جوانان را فراموش نکنیم. کسانی که گذشته محدود و احتمالاً آینده‌ای نامحدود دارند. روان‌شناسان به ما اطلاع می‌دهند که، چون فرآیند‌های ذهنی جوانان سریع‌تر از افراد مسن‌تر اتفاق می‌افتد، جوانان رویداد‌ها را آهسته‌تر تجربه می‌کنند. پانزده دقیقه در «تایم اوت» برای یک کودک خردسال زمان زیادی است. یک ساعت ساکت نشستن در کلاس مدرسه یا مراسم عبادت خیلی طولانی است.

دلایل دیگری نیز وجود دارد که زمان برای جوانان به‌شدت معطل مانده است. به‌طور معمول، آن‌ها تحت رژیم‌های بزرگ‌سالان قرار می‌گیرند که از آن‌ها انتظار دارند وظایف محوله را انجام دهند و در غیر این صورت، صبورانه تحمل کنند. همچنین تصدیق کنید که دوره‌ای کوتاه در زندگی یک فرد مسن، مثلاً سه ماه، بخش بسیار مهمی از زندگی به یاد ماندنی یک فرد جوان است.

علت هرچه باشد، جوانان به‌طور معمول ادعا می‌کنند که «بی‌حوصله» هستند. حداقل زمانی که با دوستان خود سرگرمی خاصی ندارند یا دنبال سرگرمی‌های انتخابی خودشان نیستند، چنین است.

منظور این است که گروه‌های سنی مختلف به‌طور معمول زمان را چه خیلی کم یا زیاد به‌عنوان مشکل در زندگی خود تشخیص می‌دهند.

محدودیت‌های زمان مدرن: «ساعت»
فیلسوفان بحث می‌کنند که آیا زمان امری «واقعی» یا عینی است یا شیوه‌ای انسانی برای مفهومسازی رویداد‌های در حال تغییر؟ آنچه واضح است این است که عناصر جهان پیوسته روابط خود را با یکدیگر تغییر می‌دهند. یک شاخه در پایین یک نهر شناور است، خورشید طلوع و غروب می‌کند، موجودات به‌طور متناوب بین لحظات استراحت و فعالیت حرکت می‌کنند و هیچ روزی شبیه روز‌های دیگر نیست. زمان راه و روش ما برای علامت‌گذاری این انتقال‌هاست.

بسیاری از ما در دنیای مدرن زمان را بزرگراهی بی‌پایان و مستقیم تصور می‌کنیم که می‌توانیم در آن هر اتفاقی را که تا به حال رخ داده است، در کنار هم قرار دهیم. اتفاقات گذشته ناپدید شده‌اند. حال، لبه چاقویی است که دائماً در حال حرکت است و مناسبت‌های آینده که هنوز وجود ندارد.

ساعت‌ها و تقویم‌ها با ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌هایشان این گذار را ساده می‌کنند. زمان هرگز سرعت نمی‌گیرد یا کند نمی‌شود. این یک تیک‌تیک ثابت است.

با این حال، انواع دیگری از زمان وجود دارد. زمان روانی آگاهی افراد از رویداد‌ها و قرارگرفتن آن‌ها در درون آن‌هاست. به نظر می‌رسد این رویداد‌ها بسیار آهسته می‌گذرند مثل یک هفته در انتظار نتایج آزمایش پزشکی ماندن یا سریع عبور می‌کند مثل تعطیلات دل‌پذیر در ساحل. از این نظر، زمان روان‌شناختی احساس ماست درباره اینکه چیزی شروع شده، اتفاق افتاده و به پایان رسیده است و ما برای لحظه جدیدی از زندگی آماده هستیم.

زمان بیولوژیکی چیز دیگری است. مانند سایر موجودات، بدن ما نیاز‌ها و ریتم خاص خود را دارد. ما به دنیا می‌آییم، به بلوغ می‌رسیم، پیر می‌شویم و می‌میریم. آن فرآیند‌ها و اوج آن‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت.

برای دانشمندان علوم اجتماعی علاقه خاصی به زمان اجتماعی وجود دارد. گروه‌ها و سازمان‌ها طول عمر خود را دارند. مناسبت‌ها و رویداد‌های اجتماعی هم همین‌طور. همه شروع، میانه و پایان خود را دارند. یک مهمانی یا مراسم عروسی تا زمانی که خودش کامل نشود، کامل نمی‌شود.

برخی از رویداد‌های ورزشی مدرن، ساعت‌ها را در بازی گنجانده‌اند؛ اما به‌ویژه، «ساعت بازی» از زمان خارجی یا استاندارد جدا شده است.

همان‌طور که زمان محیطی وجود دارد (به حرکات کیهان یا تغییر خطوط زمین فکر کنید)، زمان فرهنگی نیز وجود دارد. هر جامعه‌ای درک مشترکی از این دارند که چه زمان‌هایی باید مورد احترام قرار گیرد. جوامع مدرن به‌شدت همه را تشویق می‌کنند که از یک زمان و تقویم استاندارد پیروی کنند. تنها در این صورت است که مشاغل، مدارس، کلیسا‌ها و ادارات دولتی می‌توانند اعضای خود را جمع کرده و کار خود را هماهنگ کنند.

اما جوامع سنتی به مناسبت‌ها و آیین‌های اجتماعی گستره وسیع‌تری می‌دهند. رویداد‌های عمومی از مرز‌های مرسوم خود عبور می‌کنند و سایر تعهدات اجتماعی را مختل می‌کنند. به‌عبارتی گذشته برتری خود را بر هر کاری که مردم انجام می‌دهند بیان می‌کند!

همه این‌ها این سؤال را ایجاد می‌کند: اگر قرار است مردم آگاه به زمان باشند، در چه نوع زمان خاصی باید از آن آگاه باشند؟

«ساختن» به‌جای «گذراندن» زمان

بار دیگر، دنیای مدرن ما را تشویق می‌کند که زمان را کالایی کمیاب در نظر بگیریم. فقط چند ساعت در یک روز و چند روز در سال وجود دارد. ما باید انتخاب کنیم که چگونه آن‌ها را خرج کنیم.

ما با تلقین کامل، منطق این گزاره را می‌پذیریم. اما این موضوع را نادیده می‌گیرد که ما با هزینه‌های زمانی خود چه چیزی می‌خریم. اغلب اوقات، زمان با پول برابر است. اما این راه دیگری است برای اینکه بگوییم باید خودمان را وقف ظرفیت تولیدی کنیم.

به‌وضوح، هدایت انرژی‌های زندگی به این طریق به نتایج تأییدشده فرهنگی منجر می‌شود. با این حال، آن فعالیت ممکن است سایر استاندارد‌های مهم زمانی را نیز نقض کند. تعهدات ما به ساعت هرچه که باشد، ادعا‌های بدن، ذهن، روابط اجتماعی و محیط طبیعی ما قابل انکار نیست.

این روحیه سخت‌کوش که اساساً لذت‌های لحظه‌ای را به سود‌های بلندمدت به تعویق می‌اندازد، توصیه‌های زیادی دارد. آینده به‌واسطه افرادی فراهم می‌شود که سخت کار می‌کنند.

با این حال، این روش گذراندن زمان محدودیت‌هایی دارد. اغلب، کارگر به ریتم بدن خود، نیاز ذهن خود به هیجان و الزامات روابط خود با دیگران بی‌توجه است. ایجاد تجربیات و همچنین محصولات مهم است. همان‌طور که ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «کمتر کسی در بستر مرگ آرزو می‌کند زمان بیشتری را در دفتر سپری کرده باشد.»

«زمان باکیفیت» چیزی نیست که به سادگی اتفاق بیفتد؛ شاید با مسدودکردن چند ساعت از هفته کاری. باید «ساخته» شود. زمان با تلاش افراد درگیر ساخته شده است. مشخصاً، آن زمان در معانی روانی، بیولوژیکی و اجتماعی آن، در غیر این صورت وجود نخواهد داشت.

به همین دلیل است که بازی و ارتباط، دو موضوع اصلی این پست، عناصر مهم زندگی هستند. افراد با قطع عمدی خود از سایر تعهدات، خود را به شیوه‌های توجه، خلاقانه و خودجوش به یکدیگر متعهد می‌کنند. آن‌ها احساس کامل‌شدن یا «کمال‌شدن» را تجربه می‌کنند. روابط ساخته و تقویت می‌شود. بهترین نتایج، سرگرمی و شادی است.

آن «زمان» با هم بودن نباید از انرژی تهی شود. آن‌ها باید انرژی بدهند آن‌ها نباید منابع شخصی را مصرف کنند، بلکه باید آن‌ها را تقویت کنند. در نهایت، آن‌ها باید خاطرات خوشی را بسازند که بهترین کمک‌های گذشته به زندگی جاری ماست.

منبع: تبیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا