وب گردی

ناگفته‌های همسران دریانوردان ناوگروه ۸۶

همان زمان که مهمترین پاسخ عمرش را می‌دهد و می‌گوید «بله»، می‌داند که باید با «صبر» همنشین همیشگی باشد. همسر یک ملوان نیروی دریایی را می‌گویم. وقتی که با شغل همسرش کنار آمده، یعنی می‌داند که باید ماه‌ها نبودن یار را تحمل کند. ماه‌ها از پس مشکلات برآید و ماه‌ها به تنهایی، فرزاندان خود را تربیت کند.

زمانی که تصاویر استقبال خانواده‌های افسران نیروی دریایی ارتش کشورمان پس از بازگشت غرورآفرین از بزرگترین عملیات دریایی یعنی «سفر دور دنیا در ۸ ماه» با ناو‌های مکران و دنا را دیدم، زمانی که اشک‌های سرشار از شوق مادران و همسران دریاداران نیروی دریایی را دیدم، به روحیه قوی و صبر بسیارشان غبطه خوردم.

خانواده کوچک و صمیمی آقای گودرزی

خوشحالم که سال گذشته، قسمت از آن من شد تا در سفرم به بندرعباس، بتوانم با خانواده‌هایی مانند خانواده ناوسروان «احسان گودرزی»، افسر ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ملاقات کنم. یک خانواده سه نفره خونگرم و باصفا. پسر کوچک‌شان «رهام»، ۴ سال دارد؛ پسری با مو‌های فر و طلایی که عاشق پدرش و شغل اوست.

شاید بی‌صبری و جوان بودن، دو صفت نزدیک به هم باشد، اما درمورد همسر جوان آقای گودرزی چنین چیزی وجود ندارد. در همان برخورد اول با او فهمیدم که از چه صبری برخوردار است و در تک تک کلماتش چه آرامشی پیداست. وقتی چگونگی تحمل ۸ ماه دوری از همسر را از او می‌پرسیم، می‌گوید: «نبودن و دوری از همسر، سخت، اما شیرین بود. هر زمان که دلتنگ می‌شدم، ابتدا خودم را جای همسرم می‌گذاشتم و وقتی شرایط سخت‌تری که او روی ناو داشت را به یاد می‌آوردم، متوجه می‌شدم که سختی‌های من در مقابل آنها چیزی نیست. همین باعث می‌شد تا محکم‌تر باشم و بیشتر با پسرمان وقت بگذرانم تا دلتنگیم رفع شود».

خودم را جای همسران شهدا گذاشتم

میان صحبت‌هایش بود که احسنتی در دلم گفتم و مشتاق‌تر به ادامه آنها گوش دادم. همسر آقای گودرزی می‌گفت: «مواقع دلتنگی به این فکر می‌کردم که من در این شرایط تنها نیستم، خانواده‌های بسیاری مانند من درحال تحمل این دوری و مشکلات آن هستند. وقتی خودم را جای مادران و همسران شهدا گذاشتم، گذر از دلتنگی برایم راحت‌تر شد. من همیشه به پایان شیرین این سفر فکر می‌کردم».

خانم گودرزی از بی‌تابی‌های رهام گفت. اینکه این پسر شیرین‌زبان در نبود پدر چگونه هرشب بهانه او و خانه خودشان را می‌گرفت و گریه می‌کرد؛ چراکه آنها در این مدت به شهرستان و خانه پدری‌شان رفته بودند.

همسرم همیشه به من دلگرمی می‌داد

آقای گودرزی می‌گوید: «همسرم همیشه در لحظات سخت، سنگین و بافشار کاری بالا، به من دلگرمی می‌داد و می‌گفت که شما زحمات زیادی کشیده‌اید و باید بتواند آن را به انتها برسانید و نتیجه خوبی بگیرید. دلتنگی‌ها زیاد بود و من در هر زمان که می‌توانستم تصاویر خانواده را می‌دیدم یا خودم را با کار مشغول می‌کردم تا دلتنگیم را فراموش کنم».

تمام تلاش خانم گودرزی این بود که لحظه‌ای آب در دل آقای گودرزی تکان نخورد؛ برای همین اگر اتفاقی در نبود او رخ می‌داد، به تنهایی یا به کمک خانواده‌ها حل می‌کرد و به همسرش چیزی نمی‌گفت.

همسر آقای گودرزی گفت: «هرموقع شوهرم تماس می‎‌گرفت، به او می‌گفتم که همه چیز خوب است و اتفاقی نیافتاده، شما نگران هیچ چیز نباش و فقط به ماموریت و هدف بزرگ خودت فکر کن. اما متاسفانه در موردی همسرم متوجه شد که رهام افتاده و سرش شکسته است. دقیقا در همان روزی که مادرم به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بود و مرخص شد، بعدازظهرش رهام به زمین خورد و سرش آسیب دید و من به کمک خواهرم، پسرمان را به بیمارستان بردم».

قرار بود چند روز بعد یعنی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، اعضای ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش به همراه خانواده‌هایشان برای ملاقات با رهبر معظم انقلاب، فرمانده کل قوا بروند. از حس و حالشان پس از شنیدن این خبر پرسیدیم. آقای گودرزی گفت: «الحمدلله توانستیم کاری انجام دهیم که یک کشور به آن افتخار می‌کند و شخص اول مملکت‌مان می‌خواهد ما را ببیند، یک حس غرور مضاعفی پس از شنیدن این خبر به من دست داد».

خانواده چهارنفره و خونگرم آقای سینایی

در قسمتی دیگر از شهر، خانه‌ای ویلایی در کنار نخل‌های زیبای جنوبی وجود دارد که خانواده ناوسروان «عباس سینایی» تکاور ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی در آن زندگی می‌کنند. آقای سینایی و همسرش، دو پسر بزرگ دارند که از قضا آن روز در خانه حضور نداشتند. یکی از پسرانشان مهندس صنایع غذایی و دیگری سرباز است.

خانواده آقای سینایی

از خانم سینایی درباره سختی‌های نبود همسر طی ۸ ماه و چگونگی صبر او پرسیدیم و در پاسخ گفت: «مسئولیت دو پسر بزرگ به شدت سخت بود و من هم به واسطه بیماری‌ای که داشتم می‌بایست ماهی یک بار به شیراز می‌رفتم. دوری راه و هزینه‌های بالا اذیت کننده بود. پس از رفتن همسرم به این سفر دریایی، متاسفانه بیماری من بدتر شد، اما نگذاشتم که او چیزی بفهمد و تمام تلاشم این بود که مشکلات را به کمک پسرهایم حل کنم».

یک سفر زیارتی به موقع

شنیده بودم که در زمان ماموریت ۳۶۰ نیروی دریایی، به دستور امیر شهرام ایرانی، همه خانواده‌های افسران ناوگروه این ماموریت، عازم سفر مشهد شده‌اند که همسر آقای سینایی هم به این موضوع اشاره‎ای داشته و گفتند: «یکی از اتفاقات شیرینی که برایمان رخ داد، سفر مشهدی بود که توانستیم برویم. این زیارت که دوماه پس از نبود همسر شامل حالمان شد، خیلی روی روحیه من و شرایط بیماری‌ام اثر مثبت گذاشت».

حدود چهار الی پنج ماه که از سفر آقای سینایی می‌گذرد؛ روزی به همسرش زنگ می‌زند و می‌گوید که صدقه بزرگی بده. همسرش ماجرا را که از او می‌پرسد، می‌فهمد زمانی که دریا به شدت مواج و طوفانی شده، آقای سینایی به زمین خورده و از نواحی بینی، گردن و پیشانی آسیب دیده است.

مصدومیت یک تکاور دلاور

ناوسروان تکاور سینایی در توضیح مصدومیت خویش می‌گوید: «هنگام خروج از اقیانوس آرام بودیم که دریا مواج شد و طول موج‌هایش به ۲۰ متر می‌رسید. از آنجا که آن منطقه نزدیک قطب جنوب بود، سطح ناو لغزنده شده بود و بخاطر طوفان، ناو به شدت تکان می‌خورد. همان جا بود که وقتی خواستم سر پستم حاضر شوم، به زمین خوردم. همکارانم سریع به تیم پزشکی اطلاع دادند و مرا به بیمارستان داخل ناو مکران منتقل کردند. فردای همان روز داخل مکران، پزشکان بینی من را عمل کرده و پیشانی‌ام را بخیه زدند».

رسیدن به ماجرای دلتنگی پسران آقای سینایی در فراق پدر، مادر این خانواده را متاثر می‌کند؛ به حدی که صدایش بغض‌آلود شده و اشک در چشمانش حلقه می‌زند. این مادر دلسوز و صبور می‌گوید: «پسر کوچکم در یگان آقای سینایی مشغول به خدمت سربازی است. او به شدت ناراحت بود و بی‌تابی می‌کرد. به من می‌گفت وقتی که می‌روم و جایگاه خالی ناو مکران را می‌بینم، نمی‌توانم تحمل کنم، جای خالی پدرم احساس می‌شود و من دلتنگم».

زمانی که آنجا بودم، خانواده آقای سینایی قرار بود یک‌شنبه آینده به دیدار رهبر معظم انقلاب بروند. شنیدن حس و حالشان نسبت به این موضوع جالب بود. خانم سینایی گفت: «من خیلی خوشحالم، دیدن رهبر انقلاب اسلامی سعادت هرکسی نمی‌شود».

تابلوی نقاشی دختری کوچک که تقدیم رهبر انقلاب شد

تابلوی نقاشی دختری کوچک که تقدیم رهبر انقلاب شد

میانه صحبت با این خانواده خونگرم بودیم که ناوسروان «مرادی» به همراه همسر و دختر کوچکش وارد خانه آقای سینایی شدند. این افسر نیروی دریایی هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده بود مثلا اینکه در زمان نبودنش، پدرش فوت می‌کند و او نمی‌تواند پدرش را ببیند. اما نکته زیبایی که پس از ورودشان به منزل، توجه‌مان را جلب کرد؛ یک تابلوی نقاشی از ناو مکران در دستان دختر کوچک آقای مرادی بود. از او پرسیدیم که ماجرای نقاشی چیست. دخترک که کمی خجالت کشیده می‌گوید: «این نقاشی را خودم کشیده‌ام و می‌خواهم برای رهبر انقلاب ببرم و به ایشان هدیه دهم».

نقش دفتر معین در پشتیبانی از خانواده‌های نیروی دریایی

در این سفر، توانستم با خانمی ملاقات کنم که به او می‌گفتند از مرکز معین آمده، از خودش جویا شدم و فهمیدم که مسئول مرکز (دبیرخانه) معین در بندرعباس است. او «قدم‌خیر بدیعی» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی بود و توضیح داد که چگونه توانستند به کمک فرماندهان نیروی دریایی به خانواده‌ها خدمات برسانند.

بدیعی گفت: «خدمات مرکز معین، خدمات مشاوره‌ای است که به خانواده‌ها از نظر روحی و روانی مشاوره می‌دهیم و پشتیبانی می‌کنیم. به عنوان مثال وقتی مسئولیت چند بچه روی دوش مادر یک خانواده است و از خانواده خودش هم دور است، درحالی که همسرش به سفر چندین ماهه رفته؛ این فشار روحی سنگینی را به این خانم وارد می‌کند و ممکن است دچار استرس فراوان یا افسردگی شود که در این صورت ما به کمکشان می‌رویم.

در کنار این خدمات مشاوره‌ای، مرکز معین خدمات عمومی، فنی و تاسیساتی هم برای خانواده‌ها در نظر گرفته است. مثلا زمانی که برق خانه‌ای قطع شود، حل این مشکل از پس یک مادر برنمی‌آید، در اینجا نیز ما نماینده خود را برای کمک به منزلشان می‌فرستیم. همچنین خدمات درمانی هم داریم و اگر کسی بیمار شود، با بیمارستان هماهنگ میکنیم که یا دارو تهیه کنیم یا خدمات دیگری ارائه دهیم».

خانواده‌های ناوگروه ۸۶ تنها نبودند

پرسیدم چطور توانستید ذره‌ای از غم فراق و مشکلات دوری خانواده‌ها از همسران و پدرانشان را کم کنید، خانم بدیعی پاسخ دادند: «زمانی که اعضای ناوگروه دنا و مکران در سفر بودند، ما با آنها تماس می‌گرفتیم. حتی یک کانال برای هماهنگی با خانواده‌ها ایجاد کردیم و آنجا برنامه‌ها، مراسمات و کلاس‌های آموزشی خود را اطلاع می‌دادیم.

در این مدت، بهترین حامی در کمک کردن به خانواده‌ها، امیر «قادر وظیفه» بود. ما توانستیم به کمک ایشان، هرماه مراسم یا جشن برگزار کنیم، حتی امیر برای همه خانواده‌ها بلیط کنسرت تهیه کرد و آنها را به کنسرت فرستاد. همچنین امیر «شهرام ایرانی» شخصا می‌آمدند به خانواده‌ها سر می‌زدند و مشکلات‌شان را حل می‌کردند. در برنامه‌ای هم همه خانواده‌ها را به سفر زیارتی مشهد فرستادند».

پس از شنیدن این نکات، واقعا خوشحال و امیدوار شدم که فهمیدم خانواده‌ها و سختی‌هایشان یک لحظه هم از نظر فرماندهان دور نبوده است. هرچند درد فراق و دلتنگی با چیزی پر نمی‌شود، اما بسیار تسلی‌بخش بود.

تعهد و خانواده‌مداری ایرانی‌ها قابل مقایسه است؟

از بندرعباس که به تهران برگشتم، فکرم خیلی مشغول افسران نیروی دریایی و خانواده‌هایشان بود. با خودم می‌گفتم چقدر خوب است که تعهد و خانواده‌مداری ایرانی‌ها به واسطه اصالت و دینداری‌مان زبانزد است؛ اما اگر بخواهم این ماجرا را با برخی از کشور‌های غربی و اروپایی مقایسه کنم، به چه نتیجه‌ای می‌رسم؟

پس از کمی گشت و گذار در سایت‌های مختلف خارجی مانند سایت پرسش و پاسخ Quora نظراتی را از کاربرانی پیدا کردم که خودشان عضوی از افسران یا کارکنان نیروی دریایی ارتش در کشور‌های دیگر بودند. آنها تایید کردند که افسران خیانت‌کار و همجنس‌باز در سطح کشتی وجود دارد و همچنین نوشتند که مکان‌هایی برای روابط جنسی آزاد در سطح کشتی یا همراه با زنان روسپی در هر اسکله برای افسران نیروی دریایی آنها وجود دارد.

به عنوان مثال، مردی که افسر نیروی دریایی سابق در آمریکا بوده، درباره خیانت‌های افسران متاهل نوشته است. مانند افسر زن متاهلی که با چند افسر دیگر ارتباط داشت.

مرد دیگری که او هم سابقا در نیروی دریایی ارتش آمریکا بوده، درباره وجود روابط آزاد در هر مکانی از سطح کشتی و حتی توسط مافوق‌هایشان نوشته است.

افسر سابق دیگری نوشته است: «ما یک زن در کشتی داشتیم که ۴ بار به دلیل داشتن رابطه جنسی دستگیر شد. نیرو‌های امنیتی شب‌ها با عینک دید در شب در اطراف عرشه‌ها گشت‌زنی می‌کردند تا افراد را در حال رابطه جنسی دستگیر کنند.

اگر از کامنت‌ها بگذریم، در مقاله‌ای به عنوان «زهری در سیستم: اپیدمی تجاوز جنسی نظامی (آمریکا)» که در مجله نیویورک تایمز منتشر شده است، چندین مورد تجاوز به افسران زن نیروی دریایی ارتش را مشاهده می‌کنیم.

هرچه بیشتر تحقیق می‌کنیم، بیشتر به افسران نیروی دریایی خودمان که پاک و شریف زندگی می‌کنند افتخار می‌کنیم.

زمانی که رهبر معظم انقلاب با اعضای ناوگروه ۸۶ و خانواده‌هایشان در ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ دیدار کردند، فرمودند: «یک مسئله‌ی دیگر در این کار شما، نقش خانواده‌هاست؛ عزیز شما روی آب در دریا، هشت ماه نگرانی، دلهره، دلواپسی، دلتنگی، جواب بچه‌ها را دادن، پدرمادر‌ها یکجور، همسر‌ها یکجور، اینها صبر کردند، تحمل کردند. احساس افتخار کردند.

وقتی که ناوگروه آمدند، به ساحلِ ما رسیدند و وارد شدند، من فیلمِ تصویر خانواده‌ها را دیدم. آدم احساس می‌کند که خانم‌ها، همسران، پدرها، مادر‌ها از اینکه جوانشان این کار بزرگ را انجام داده احساس افتخار می‌کنند؛ این احساس افتخار خیلی مهم است.

این احساس افتخار است که انگیزه می‌دهد، هم به خود شما، هم به دیگران، که این کار‌های بزرگ را انجام بدهند. اگر خانواده‌ها نق میزدند، اظهار ناراحتی میکردند، اظهار نارضایتی میکردند، همان [کسی]هم که رفته بود پشیمان میشد. بحمدالله خانواده‌هایتان امتحان خوبی دادند، صبر خوبی کردند، احساس افتخار کردند، این افتخار را نشان دادند».

بله ماهم به آنها افتخار می‌کنیم و به امید موفقیت‌های روزافزون تک تک اعضای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هستیم.

منبع: ایرنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا