وب گردی

نتانیاهو یک گام تا سقوط

«مسئله فلسطین» قرار بود از روی میز مذاکره تل‌آویو-ریاض برداشته شود یا دست‌کم «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل، وقتی در دوربین خبرگزاری «بلومبرگ» چشم دوخت و گفت که «هنگام مذاکره با عربستان، موضوع فلسطین خیلی کمتر از آنچه فکر می‌کنید، مورد بحث قرار می‌گیرد»، به این قضیه باور داشت.

حتی پنج روز بعد از طرح این ادعا، وقتی در تاریخ ۱۳ اگوست ۲۰۲۳، عربستان سعودی نزد تشکیلات خودگردان سفیر غیرمقیم تعیین کرد، «الی کوهن» وزیرخارجه وقت اسرائیل، جدی بودن این حرکت دیپلماتیک را با گفتن این جمله زیر سوال برد که «سعودی‌ها فقط می‌خواهند این پیام را به فلسطینی‌ها منتقل کنند که آن‌ها را فراموش نکرده‌اند».

در آن مقطع، اسرائیلی‌ها خوش‌بین بودند که مانند سایر توافق‌های ابراهیمی، این بار هم مسئله فلسطین سد راه توافق با ریاض نخواهد بود. سعودی‌ها نیز با تنزل دادن مطالبه خود به پیش شرط «تشکیل دولت فلسطینی در سایه مصالحه با تل‌آویو» به اجرای این سناریو روی خوش نشان دادند.

قطعاً همین به اصطلاح «مصالحه» بود که به مذاق مقاومت خوش نیامد؛ نه تا وقتی که نتانیاهو آن را در چارچوب «تضمین برتری امنیتی اسرائیل» ترسیم می‌کند.

نتانیاهو یا آنگونه که مخالفان سیاسی «بی‌بی» صدایش می‌کنند، پس از آنکه بعد از ۱۲ سال نخست وزیری مداوم، در ژوئن ۲۰۲۱ از قدرت کنار گذاشته شد، خطاب به موافقانی که «شاه بی‌بی» صدایش می‌کردند، وعده داد که «باز می‌گردم».

۱۸ ماه بعد، او به راستی به قدرت بازگشت و این بار راستگراترین کابینه تاریخ رژیم صهیونیستی را همراه خود به صحنه آورد و اولین زهر چشم را از دیوان عالی گرفت تا قضات آن دیگر نتوانند آن بخش از تصمیمات کابینه را که «غیرمعقول» تشخیص می‌دهند، لغو کنند. او در قدم بعدی، اعلام کرد که «مردم یهود حق انحصاری و غیرقابل انکار بر تمام مناطق سرزمین اسرائیل را دارند» که این شامل کرانه باختری هم می‌شد و نهایتاً به هتک حرمت مکرر مسجدالاقصی چراغ سبز نشان داد.

شاید بعد از ۶ دور نخست وزیری، این توهم «شکست‌ناپذیری» بود که چشم و گوش بی‌بی را به روی هشدار‌های آن روز‌های حماس بست که در پاسخ به هتک حرمت مکرر مسجدالاقصی موج جدیدی از عملیات‌های شهادت‌طلبانه را آغاز کرده بود و تهدید می‌کرد که «آینده سخت‌تری در انتظار رژیم اشغالگر است».

نتانیاهو هم متقابلاً «صالح العاروری» نایب رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و رهبر این گروه در کرانه باختری را تهدید به ترور کرد.

درست ۵ ماه بعد، العاروری ترور شد، اما «مسئله فلسطین» هم به میز مذاکره تل آویو-ریاض بازگشت.

کمتر از سه ماه قبل از شهادت فرماندۀ در سایه حماس، یعنی در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳، گردان‌های عزالدین القسام با اجرای عملیات «طوفان الاقصی» از دیوار هوشمند حائل میان غزه و سرزمین‌های اشغالی عبور کردند و این آغازی شد بر پایان افسانه شکست‌ناپذیری بی‌بی.

در یکصد و ۱۲ روزی که از این تاریخ می‌گذرد، اسرائیل با جدیدت پروژه «خشکاندن ریشه‌های حماس» را پیش گرفت. اما حماس آنگونه که «وال استریت ژورنال» مدعی است، فقط ۲۰ تا ۳۰ درصد کوچک شده است حال آنکه منابع مقاومت رقم واقعی را بسیار کمتر از این می‌دانند.

هرچه جنگ طولانی‌تر می‌شود و فریاد «پیش به سوی پیروزی» نتانیاهو بلندتر، اجماع نظر جامعه جهانی مبنی بر لزوم حصول آتش‌بس برای پایان دادن به جنگ هم قوی‌تر می‌شود تا آنجا که روز پنجشنبه ۲۵ ژانویه (۵ بهمن)، «دیوید کامرون» وزیر خارجه انگلیس در مصاحبه با «الجزیره» از مردود بودن راه‌حل نظامی سخن گفت و مدعی شد: «باید به فلسطینی‌ها کشوری داده شود که در آن احساس امنیت کنند». اما بین فلسطینی‌ها و این «باید» که از زبان یکی از متحدان اصلی تل‌آویو بیرون آمد، فاصله‌ای بود که با خون و جنازه پُر شد. 

اتفاقاً کامرون استفاده به جایی از واژه «امنیت» کرد. معنای کلمات بسته به جغرافیای زندگی تغییر می‌کند. اهل خاورمیانه که باشی دایره لغات تنگ‌تر می‌شود و بسته به اینکه کدام سوی مرز بایستی معنای آن‌ها با هم فرق دارد. برای مثال اگر در رژیم صهیونیستی کشته شدن ۱۴۰۰ نفر ناامنی تلقی شود، در باریکه غزه ۲۶ هزار نفر باید بمیرند تا حق امنیت‌شان از سوی محافل بین‌المللی به رسمیت شناخته شود. 

بیایید برای یک بار هم که شده از تعریف‌های رسانه‌ای فاصله بگیریم و این به اصطلاح شبه نظامیان حماس یا به قولی بازوی نیابتی ایران در منطقه را از چشم مردم غزه تماشا کنیم. خود را جای آن مردی بگذاریم که چشم در دوربین «بی‌بی‌سی» می‌دوزد و فریاد می‌زند که «چرا هیچ‌یک از کشور‌های عرب به داد ما نمی‌رسند» و بلافاصله پشت‌بندش می‌افزاید: «فقط مقاومت به فکر ماست». 

برای مردمی که امنیت را در مرگ می‌بینند، حماس یعنی «مقاومت» و این مقاومت به ازای هر یک نفری که در غزه می‌میرد، تکثیر می‌شود. برای همین است که «گادی آیزنکوت» از اعضای کلیدی کابینه جنگ اسرا‌ئیل، نتانیاهو را متهم به دروغگویی می‌کند و می‌گوید: کسانی که از «نابودی مطلق» حماس حرف می‌زنند، راست نمی‌گویند. 

العاروری پیش از شهادت در یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود «ما صاحب حقیم و مقاومت گزینه ماست». از او خوشتان بیاید یا نه، تروریست خطابش کنید یا شهید راه مقاومت، فرقی در این واقعیت ایجاد نمی‌کند که با گذشت سه ماه و اندی از جنگ غزه، دوست و دشمن بی‌آنکه بدانند با تکرار حرف او از «حق ملت فلسطین» سخن می‌گویند؛ مثل وقتی که «جوسپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به پافشاری نتانیاهو برای ادامه جنگ و مخالفت او با «راه حل دو دولتی» می‌گوید: «اسرائیل نمی‌تواند حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین را وتو کند»؛ یا وقتی که می‌گوید، جامعه بین‌المللل باید در صورت لزوم، راه حل دو کشوری را «حتی برخلاف میل اسرائیل، از خارج تحمیل کند».

مشابه اظهارات بورل را با لحنی محتاطانه‌تر می‌توان از زبان «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت کاخ سفید شنید وقتی که در مواجهه با سماجت نخست وزیر اسرائیل مبنی بر طفره رفتن از ادای حق فلسطینی‌ها، می‌گوید: «دولت نتانیاهو محافظه‌کارترین دولت تاریخ اسرائیل در رابطه با راه حل دو کشوری برای مسئله فلسطینیان است» و بعد هم در جایی دیگر یادآوری می‌کند که «واشینگتن و تل آویو نگاه متفاوتی به موضوع فلسطین دارند».

آیا می‌توانیم نارضایتی علنی کاخ سفید از محافظه‌کار بودن کابینه نتانیاهو را با توصیه اتحادیه اروپا مبنی بر لزوم اینکه راه حل دو دولتی باید از سوی جامعه بین الملل بر اسرائیل تحمیل شود، جمع ببندیم و به این نتیجه برسیم که «بی‌بی باید برود»؟

نظرسنجی‌ها می‌گویند که به باور ۵۳ درصد از ساکنین فلسطین اشغالی، انگیزه نتانیاهو از ادامه جنگ، منافع شخصی است و چنانچه همین امروز انتخابات کنست برگزار شود، تعداد کرسی‌های «لیکود» حزب متبوع او به ۱۶ عدد تنزل پیدا می‌کند.

«ان‌بی‌سی نیوز» از کاهش شدید اعتماد به نتانیاهو در بین احزاب آمریکایی خبر می‌دهد و گزارش رسانه‌ها پر است از خبر‌های مربوط به اعتراضات خیابانی که در یک مورد به محاصره خانه نتانیاهو هم منجر شد. «یائیر لاپید» رهبر اپوزیسیون به دنبال سلب اعتماد از کابینه است و به صراحت واژه «برکناری» نتانیاهو را به کار می‌برد و «جروزالم پست» کشته شدن اسرا، ضربه مهلک به اقتصاد و فاجعه راهبردی در تنش با دولت بایدن را از تبعات جبران‌ناپذیر جنگ طولانی‌مدت برمی‌شِمُرد.

به نظر می‌آید که بالاخره فروغ ستاره اقبال بی‌بی در سپهر سیاسی اسرائیل رو به خاموشی می‌رود و به قول «حسین امیرعبداللهیان» وزیر خارجه ایران، نتانیاهو طوری به پایان راه رسیده که دیگر «هیچ کپسول اکسیژنی نمی‌تواند او را احیا کند».

اکنون که «مسئله فلسطین» به صدر جدول اولویت‌های جامعه جهانی بازگشته، سقوط نتانیاهو نخستین گام در حل و فصل سیاسی آن است.

در دنیای سیاست گاه لحظه‌های نادری پیش می‌آید که اضداد با هم جمع می‌شوند و «اجماع نظر علیه بی‌بی» برای حل و فصل سیاسی مسئله فلسطین یکی از این موارد است تا آنجا که «دیوید کامرون» وزیر خارجه انگلیس می‌گوید، «جنگ معمولاً با راه حل سیاسی خاتمه می‌یابد» و همتای ایرانی او هم با اینکه در جبهه مخالف ایستاده با گفتن اینکه «نتانیاهو باید بفهمد که جنگ راه حل نیست» نظر مشابهی را ارائه می‌دهد.

البته این اتفاق نظر تصادفی نیست و نتیجه هم‌افزایی جبهه مقاومت از عراق و سوریه گرفته تا لبنان و یمن است که از یک سو اعتبار نظامی آمریکا و اسرائیل را به چالش کشیده‌اند و از سوی دیگر با هدف گرفتن شریان اقتصاد جهانی در دریای سرخ، اراده غرب برای تداوم حمایت از جنگ را خدشه‌دار می‌کنند. 

اقدام انصارالله در دریای سرخ که به مداخله نظامی مستقیم انگلیس و آمریکا منجر شد و معادلات تجاری هند و چین را برهم زد، تهدیدی هدفند بود برای اینکه تبعات جنگ غزه را فراتر از منطقه ببرد و به آن ابعادی جهانی ببخشد.

البته به طور قطع، تعریف ایران و محور مقاومت از تشکیل کشور فلسطین، در چارچوب طرح دو دولتی نمی‌گنجد؛ چراکه از نگاه تهران اساساً کشور و دولتی به اسم اسرائیل وجود ندارد و همه آنچه که هست، سرزمین فلسطینی است که از سوی صهیونیست‌ها غصب شده است.

اما آنچه جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته در دایره تنگ محدودیت‌ها و پشت میز‌های مذاکره آموخته بازی گام به گام متناسب با موقعیت است.

به تأخیر افتادن روند عادی‌سازی روابط تل‌آویو-ریاض از دستاورد‌های طوفان الاقصی و جنگ غزه بود؛ اما پاسخ به این سوال که آیا بعد از توقف درگیری‌ها، این روند از سر گرفته خواهد شد، «مشروط» است. 

«فیصل بن فرحان» وزیر امور خارجه عربستان سعودی در تاریخ ۲۲ ژانویه شروط این کشور برای عادی‌سازی مناسبات با رژیم صهیونیستی را اعلام و در گفتگو با شبکه خبری «سی‌ان‌ان» تصریح کرد: «تا زمانی که یک نقشه راه باورپذیر در ارتباط با یک کشور مستقل فلسطین ارائه نشود، عربستان در بازسازی غزه مشارکت نخواهد کرد».

همچنین، عربستان می‌گوید که شرطش برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، پذیرش تشکیل دولت فلسطینی از سوی تل‌آویو است.

با این اوصاف، «عادی‌سازی» همچنان یکی از گزینه‌های ریاض است؛ اما با توجه به پیش‌شرط‌هایی که واقعیت‌های عملیات الاقصی و جنگ غزه بر میز مذاکره تحمیل کرده است، بعید است که این روند با سرعت اتفاق بیفتد.

سوال بعدی این است که آیا مردم فلسطین، محور مقاومت و ایران با عادی‌سازی کنار می‌آیند؟ قطعاً «نه».  در نقطه‌ای که اکنون ایستاده‌ایم، به لطف مقاومت یکصد و ۱۲ روزه مردم غزه، حق فلسطین برای برخورداری از یک کشور مستقل، بعد از آنکه سال‌ها به بوته فراموشی سپرده شد، دوباره به رسمیت شناخته می‌شود. همزمان، «هلوکاست» که افسانه مظلومیت رژیم صهیونیستی است، در سایه پرونده دیوان بین‌المللی دادگستری درباره اتهام نسل‌کشی اسرائیل علیه مردم غزه رنگ می‌بازد و در نهایت، محور مقاومت آزمون انسجام خود را پس داده است.

خوشمان بیاید یا نه، تا اینجای کار، ایران به عنوان اصلی‌ترین حامی محور مقاومت، خوب بازی کرده است و با شناختی که از آن داریم، بعد‌ها در فرصت مناسب برای هر یک از سنگ‌اندازی‌هایی که «آرمان فلسطین» را به نفع خود مصادره کند، چاره‌ای خواهد اندیشید.

اما در گام اول، نتانیاهو باید برود. «شاه بی‌بی» در صفحه شطرنج منطقه مات است و برای همین زیر بار توقف کامل جنگ غزه نمی‌رود؛ اما این تقدیری است که برای او نوشته شده و تحقق آن مشمول زمانی نه چندان طولانی است.

حتی شاید وقت آن رسیده که برای خواندن شعر خداحافظی با او لحظه‌شماری کنیم: یک، دو، سه .. س. ق. و. ط…

منبع: آنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا