روایت ایثارگری رئیسجمهور و نخستوزیر شهید در دهه ۶۰
۰۸:۱۳ – ۰۷ شهریور ۱۴۰۳
شهدای ۸ تیرماه سال ۱۳۶۰ در حیات سیاسی خود نهتنها بنا بر مصلحتاندیشیهای آنزمان، دست از مبارزه با انحراف سیاسی داخلی و مقابله با توطئهانگیزیهای خارجی برنداشتند، بلکه در مسیر تحقق دولت اسلامی و تقویت بنای جمهوری اسلامی، از هیچ تلاشی برای خدمت خالصانه به مردم شریف کشورمان دریغ نکردند.
فضای سیاسی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فرایند تکوین و تثبیت خود، مراحل پرخطری را پشت سر نهاد. یکی از مراحل مهم و تأثیرگذار این دوره، حضور و عملکرد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در رویارویی با انقلاب و سوءاستفاده این سازمان از اختلافات موجود میان نهادهای مختلف از جمله ریاستجمهوری سیدابوالحسن بنیصدر و دیگر نهادها مانند مجلس شورای اسلامی و حزب جمهوری اسلامی بود که در نهایت به برکناری بنیصدر از ریاستجمهوری منتهی شد.
جنایتهای فراموشنشدنی سازمان منافقین در سال ۶۰
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در پایان خرداد ۱۳۶۰، پس از برکناری بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح و طرح عدم کفایت وی در دستور کار مجلس شورای اسلامی، در اطلاعیهای بهصورت رسمی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام و از عصر سیام خرداد با بستن خیابانها و ایجاد درگیری در تهران و چند شهر بزرگ، اقدامات مسلحانه را آغاز کرد و با قصد شورش مسلحانه، به کشتار مردم بیگناه اقدام کرد.
سازمان منافقین از تیر ۱۳۶۰ دست به اقدامات تروریستی گسترده زد که ترور نافرجام آیتالله سیدعلی خامنهای بهعنوان نماینده مجلس و عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی در ششم تیر ۱۳۶۰، بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰، ترور شخصیتها و شهادت بیشاز ۵۰۴ نفر از عموم جامعه در طول سال ۱۳۶۰ از جمله اقدامات تروریستی سازمان منافقین بود، البته این سازمان با اقدامات جنایتکارانه دست خود را به خون بیشاز ۱۷ هزار ایرانی آغشته کرده است که هیچگاه از حافظه تاریخی مردم شریف و شهیدپرور ایران پاک نخواهد شد.
پس از برکناری بنیصدر، دومین انتخابات ریاستجمهوری در ۲ مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و «محمدعلی رجایی» با بهدست آوردن اکثریت مطلق آراء رئیسجمهور شد. وی «محمدجواد باهنر» را برای نخستوزیری به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد که چهاردهم مرداد همان سال از مجلس رأی اعتماد گرفت. سازمان مجاهدین خلق در ادامه اقدامات تروریستی خود، نخست تلاش کرد امکان بمبگذاری در بیت امامخمینی (ره) را بیابد. به گفته سیداحمد خمینی، در زمان جلسه رئیسجمهور، نخستوزیر و گروهی دیگر از مسئولان با امامخمینی (ره)، مسعود کشمیری که جانشین دبیر شورای امنیت ملی بود، به همراه کیف مشکوک به بمبگذاری حاوی وسایل ضبط و یادداشت مطالب، قصد ورود به جلسه را داشت که به دلیل جلوگیری مأموران از ورود وسایل به داخل بیت، به حالت اعتراض آنجا را ترک کرد. بنابر برخی نقلقولها همان کیف، هشتم شهریور ۱۳۶۰ ساعت سه بعد از ظهر در جلسه شورای امنیت کشور در اتاق ۱۰۵ نخستوزیری منفجر شد.
مسعود کشمیری، موثرترین نفوذی منافقین در جمهوری اسلامی
جلسه شورای امنیت کشور، روزهای یکشنبه هر هفته با حضور مسئولان کشوری و لشکری در محل کار نخستوزیری تشکیل میشد. رجایی در طول دوره نخستوزیری و نیز چند جلسه پس از انتخابشدن به ریاستجمهوری از جمله جلسه هشت شهریور، ریاست جلسه را بر عهده داشت. قرار بود پس از جلسه هشت شهریور باهنر ریاست جلسه را بر عهده بگیرد. در این جلسه، رجایی رئیسجمهور، باهنر نخستوزیر، هوشنگ وحید دستجردی سرپرست شهربانی کشور، سیدموسی نامجو وزیر دفاع، اخیانی معاون ژاندارمری، مهدی کتیبه نماینده ستاد مشترک، محمدحسین سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری، یوسف کلاهدوز قائممقام سپاه پاسداران، شرفخواه جانشین فرمانده نیروی زمینی، وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی، احمد وحیدی قائممقام واحد اطلاعات سپاه پاسداران، سرهنگ مجتبی وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک و نیز مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت حضور داشتند.
حدود نیم ساعت پس از آغاز جلسه، صدای انفجار شدیدی منطقه را لرزاند. طبق نظر کارشناسان، بمب از نوع خاص تخریبی آتشزا بود که از حدود دو پوند «تی. ان. تی» و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی یا ضبط صوت روی میز جاسازی شده بود، بر اثر این انفجار که تا ساعت ۲۴ همان شب هشت شهید و ۲۳ مجروح بر جای گذاشت، رجایی و باهنر به شهادت رسیدند. وحید دستجردی رئیس شهربانی نیز پس از مدتی به علت جراحات شدید شهید شد. سوختگی اجساد شهدای فاجعه به حدی بود که شناسایی را دشوار میکرد، به نحوی که خانواده رجایی و باهنر از روی علائمی که روی دندانهای هر یک از آن دو بود، آنان را شناسایی کردند. از آنجا که اثری از کشمیری پیدا نشد، خاکسترهای مکان نشستن او جمع شد و نام او در فهرست شهدا قرار گرفت.
آقایان شرفخواه، وصالی، اخیانی، کتیبه، سرورالدینی و عدهای از کارکنان دفتر نخستوزیری هم بهسختی مجروح شدند. خسرو تهرانی و یوسف کلاهدوز جراحات مختصری داشتند، کلاهدوز یکماه بعد در ۷ مهر ۱۳۶۰ در سقوط هواپیمای ارتش به شهادت رسید. افزونبر آنان، سیدعبدالحسین دفتریان مدیرکل امور مالی نخستوزیری، به دلیل خفگی ناشی از دود جمعشده در آسانسور و نیز زن مسنی از عابران جلوی ساختمان نخستوزیری بر اثر پرتاب آوار به شهدا پیوستند.
خلاصه بیوگرافی مسعود کشمیری عامل بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و شهادت محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر وقت، در کتاب خاطرات حجتالاسلام ریشهری اولین وزیر اطلاعات کشور بهشرح ذیل است:
«مسعود کشمیری، فرزند سعید با شماره شناسنامه ۴۰۱ متولد ۱۳۲۹ از کرمانشاه دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۵۱ تا اواخر سال ۱۳۵۳ با قراردادهای ششماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بود. وی قبل از پیروزی انقلاب در یک شرکت خارجی (انگلیسی) کار میکرد که با پیروزی انقلاب به کشور بازگشت و در جهاد سازندگی آغاز به کار کرد. وی قبل از انقلاب توسط پسردایی خود به نام ابوالفضل دلنواز (برادر همسرش) جذب منافقین شد. ابتدا در بحثهای خانوادگی از منافقین حمایت میکرد، ولی به مرور زمان چهرهای حزباللهی و حمایت از نظام را یافت، مدتی در نیروی هوایی شاغل شد و تا دبیر شورای امنیت ملی ارتقای شغلی پیدا کرد، بعد از انفجار دفتر نخستوزیری از بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات و اسناد طبقهبندی کشف شد، پدر مسعود بازنشسته شرکت نفت بود که در سال ۱۳۷۷ به علت سرطان در انگلیس فوت و دفن شد.»
بنا بر اصل ۱۳۰ قانون اساسی، هنگام غیبت یا بیماری رئیسجمهور، اداره امور بر عهده شورای موقت ریاستجمهوری متشکل از نخستوزیر، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور قرار میگیرد؛ بنابراین عصر روز یکشنبه شورای موقت ریاستجمهوری با حضور اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی تشکیل شد. این شورا در اطلاعیهای که دوشنبه نهم شهریور ساعت شش صبح به اطلاع مردم رسید، ضمن اعلام خبر شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر به مردم، دوشنبه را تعطیل و تا آخر هفته را عزای عمومی اعلام کرد.
تشییع پیکر شهدا نیز ساعت ده صبح دوشنبه ۹ تیرماه از جلوی مجلس شورای اسلامی و با حضور بیش از یک میلیون تن انجام شد. در این مراسم شماری از مسئولان ارشد کشور از جمله هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنهای، محمدمهدی ربانی املشی، همچنین دختر شهید رجایی و افراد دیگر سخنرانی کردند و همزمان جمعیت بسیاری برای عرض تسلیت به امامخمینی (ره) به سوی جماران حرکت کردند. مراسم بزرگداشت شهدا در دانشگاه تهران، مسجد اعظم قم و نیز در سراسر کشور برگزار شد.
شهید رجایی پرچمدار انقلاب اسلامی در میان انحرافات داخلی و توطئههای خارجی
«محمدعلی رجایی» در سال ۱۳۱۲ در قزوین متولد شد و تحصیلات خود را تا ششم ابتدائی در قزوین به پایان برد و پس از آن تحصیل و کار را با هم انجام میداد. او در تهران با فدائیان اسلام آشنا شد و در مسجد هدایت به درسهای تفسیر سیدمحمود طالقانی علاقهمند شد و با چهرههای مبارز مذهبی مانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی آشنا شد. او در سال ۱۳۳۲ دیپلم ریاضی خود را گرفت و در سال ۱۳۳۴ به شغل دبیری پرداخت و پس از آن با ادامه تحصیل، کارشناسی ارشد گرفت. او به سبب آشنایی با سحابی به عضویت نهضت آزادی درآمد و به خاطر فعالیت سیاسی دستگیر و بازداشت شد. رجایی در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به چهار سال حبس محکوم شد و شکنجههای گوناگوی را تحمل کرد تا اینکه در آبان ماه ۱۳۵۷ آزاد شد.
محمدعلی رجایی در سال ۱۳۵۸ به عنوان سرپرست آموزش و پرورش در دولت موقت فعالیت داشت و در ادامه به وزارت آن رسید. وی در دوره اول انتخابات مجلس شورای اسلامی، نامزد حزب جمهوری اسلامی بود و به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و در ریاستجمهوری بنیصدر به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی انتخاب شد. شهید رجایی پس از برکناری و فرار بنیصدر در دومین انتخابات ریاستجمهوری به این سمت انتخاب شد و به عنوان رئیسجمهور مکتبی شناخته شد، او در کمتر از یکماه پس از انتخاب به سمت ریاستجمهوری با بمبگذاری یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به همراه محمدجواد باهنر نخستوزیر خود، به شهادت رسید
لازم به ذکر است، از آغاز نخستوزیری رجایی میان وی و بنیصدر برای معرفی وزیران به مجلس شورای اسلامی، اختلافاتی بهوجود آمد که موجب شکوائیه رئیسجمهور نزد امامخمینی (ره) شد، اما ایشان با ابراز اینکه وزیران باید از میان افراد مؤمن به انقلاب، مدیر، مدبّر و فعّال انتخاب شوند، حاضر به دخالت به نفع رئیسجمهور نشدند. با اینحال، بنیصدر در هر فرصت ممکن از تضعیف و تحقیر شخصیت رجایی در افکار عمومی خودداری نمیکرد، اما شهید رجایی در برابر اهانتهای وی، تمامی این تلخیها و اهانتها را با کمال صبر، بردباری و متانت، تحمل میکرد و در مواقع لزوم با ارائه استدلالهای محکم و منطقی به ایرادهای پیاپی او پاسخ میداد. امامخمینی (ره) در شهریور ۱۳۵۹ رجایی را با حفظ مسئولیت نخستوزیری، به سرپرستی بنیاد مستضعفان منصوب کرد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران، رجایی در ۲۵ مهر ۱۳۵۹ به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران در جمع اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد حضور یافت و ماهیت سازمانهای بینالمللیِ حامیان حقوق بشر را افشا کرد. او با نشاندادن آثار شکنجه نیروهای ساواک و رژیم پهلوی بر بدن خود، از اعتراض به اشغال سفارت آمریکا و حمایت آمریکا از محمدرضا پهلوی، انتقاد و از حیثیت انقلاب اسلامی بهخوبی دفاع کرد. با توجه به نبود توافق میان رجایی و بنیصدر برای معرفی وزیر امور خارجه و پیرو مصوبه مجلس شورای اسلامی، رجایی از ۲۰ اسفند ۱۳۵۹ تا ۱۴ تیر ۱۳۶۰ علاوهبر سمت نخستوزیری، مسئولیت وزارت امور خارجه را نیز بر عهده داشت. سرانجام اختلافات بنیصدر با رجایی و نیروهای انقلاب موجب تعیین هیأت حلاختلاف از سوی امامخمینی (ره) شد، اما به نتیجه مطلوبی نرسید و قضایا به عزل بنیصدر از ریاست جمهوری انجامید.
شهید باهنر، یار بهشتی و رجایی در مقابل پهلوی و منافقین
«محمدجواد باهنر» در سال ۱۳۱۲ در کرمان به دنیا آمد. او در یازده سالگی تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه معصومیه کرمان آغاز کرد و پس از ده سال روانه حوزه علمیه قم شد و از درسهای اساتید بزرگ آن، چون سیدحسین بروجردی، امامخمینی (ره) و محمدحسین طباطبائی بهرههای زیادی برد و تحصیلات دانشگاهی را تا مقطع دکترا گذراند. باهنر پیش از نهضت امامخمینی (ره) هم سخنرانیهای سیاسی و مبارزاتی داشت و هم در رویکرد فرهنگی خود در تهیه مجله مکتب تشیع نقش اساسی داشت، وی از سال ۵۲ تا ۵۷ پنجبار دستگیر و ممنوعالمنبر شد.
شهید باهنر در ماههای اوجگیری مبارزات، با حکم امام به عضویت شورای انقلاب منصوب شد و یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دوستان مبارز خود حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد. او در دولت محمدعلی رجائی سمت وزارت آموزش و پرورش را پذیرفت و در ادامه نخستوزیر او شد، تا اینکه هر دو در حادثه هشتم شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند. آشنائی با اسلام، شناخت اسلام، دینشناسی تطبیقی، رابطه علم و دین بعضی از کتابهایی است که محمدجواد باهنر نوشته است.
امامخمینی (ره)، محمدجواد باهنر را دانشمندی متعهد و برای ملت و نظام اسلامی مفید و ارزنده معرفی کرد و زندگی عادی و مردمیبودن وی را ستود. ایشان از دستدادن باهنر را برای خود مشکل ولی مایه راحتی و رستگاری وی دانست و عزادار شدن یکپارچهی ملت در شهادت او و رئیسجمهور رجایی را، نشان پایگاه مردمی آنان دانست. به باور ایشان، باهنر در زمره مسئولانی بود که به دلیل قوت نفس، تحت تأثیر مقام و ریاست قرار نگرفت و این ویژگی را درسی برای دیگران دانست. ایشان در پاسخ تسلیت برخی از رؤسای دیگر کشورها، شهادت رجایی و باهنر را فاجعهی جانگداز و دلخراش نامید و در سالگرد شهادت آنان نیز، باهنر را مردی دانشمند، متعهد و معلم معرفی کرد و از دستدادن وی را، مایه تأسف دانست و پایگاه مردمی و زیست سادهی او را ستود.
به توجه به مطالب فوق، شهدای دفتر نخستوزیری در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی برای تجلی مردمسالاری دینی در کشورمان، به مبارزه با انحرافات فکری داخل کشور و مقابله با نقشههای شوم دشمنان ایران اسلامی پرداختند، بهنحوی که حیات سیاسی آنها با تکیه بر مبانی امام خمینی (ره) سرشار از اخلاق وحدتآمیز در مسائل داخلی و خط مشی مبارزاتی با کشورهای لیبرالی غربی و کمونیستی شرقی بود و برای تامین امنیت و نیازهای مدنی مردم، از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند، تا اینکه از سوی منافقین و قاتلان مردم بیگناه، به درجه رفیع شهادت رسیدند و خود را بهعنوان الگویی برای سیاستمداران کشورمان در تاریخ ثبت کردند.
روحشان شاد و راهشان پُررهرو باد.
منبع: ایسنا