گوناگون

انواع استراتژی برندینگ | توسعه برند

توسعه برند، برندسازی فرایندی است برای ایجاد هویت، شخصیت و تصویری منحصر‌به‌فرد از کسب‌وکار که می‌تواند تأثیر مستقیمی بر شناخت، اعتماد و وفاداری مشتریان داشته باشد. یک استراتژی برندینگ صحیح به شرکت‌ها کمک می‌کند تا خود را از رقبا متمایز کنند، مشتریان بیشتری جذب کنند و در طولانی‌مدت موفقیت بیشتری کسب کنند.

راوین خسروی*

در این مقاله، به بررسی ۱۵ استراتژی مهم برندینگ می‌پردازیم که هر کسب‌وکاری می‌تواند از آنها بهره ببرد.

  1. استراتژی تمایز (Differentiation Strategy)

    آنچه می‌خوانید:

استراتژی تمایز به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد ویژگی‌ها و مزایای منحصر‌به‌فردی را به مشتریان ارائه دهند که رقبا نمی‌توانند به راحتی از آن‌ها تقلید کنند. برای مثال، شرکت اپل از این استراتژی برای متمایز کردن محصولات خود، به‌ویژه آیفون، از سایر گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کند. طراحی زیبا، تجربه کاربری روان و سیستم عامل اختصاصی iOS عواملی هستند که این شرکت را از دیگر برندها متمایز کرده است. اپل نه تنها در زمینه محصولات فیزیکی، بلکه در زمینه خدمات پس از فروش و ارتباطات با مشتری نیز برتری دارد که این امر منجر به ایجاد وفاداری طولانی‌مدت در میان مشتریان آن شده است.

مزایای استفاده از این استراتژی شامل ایجاد برتری رقابتی، افزایش وفاداری مشتری و کاهش حساسیت به قیمت است. زمانی که مشتریان به دلیل ویژگی‌های منحصربه‌فرد به یک برند اعتماد کنند، کمتر به فکر تغییر به سوی رقبا می‌افتند و این باعث ایجاد ارتباط بلندمدت میان برند و مشتری می‌شود.

  1. استراتژی رهبری هزینه (Cost Leadership Strategy)

در استراتژی رهبری هزینه، تمرکز بر ارائه محصولات یا خدمات با قیمت پایین‌تر از رقبا است. این استراتژی بیشتر برای کسب‌وکارهایی مناسب است که قادرند از طریق تولید انبوه، بهینه‌سازی فرایندها و کاهش هزینه‌های عملیاتی، محصولات خود را با قیمتی مقرون‌به‌صرفه‌تر به مشتریان عرضه کنند. شرکت وال‌مارت یکی از بزرگ‌ترین نمونه‌های استفاده از این استراتژی است. وال‌مارت با تمرکز بر فروش محصولات با قیمت‌های پایین و استفاده از حجم بالای فروش برای افزایش سود، توانسته است جایگاه قوی‌ای در بازار جهانی خرده‌فروشی کسب کند.

این استراتژی به وال‌مارت کمک کرده تا مشتریان زیادی را که حساس به قیمت هستند به سمت خود جذب کند. مزایای استفاده از این استراتژی شامل جذب مشتریان جدید، افزایش سهم بازار و ایجاد برتری رقابتی بر اساس قیمت است. با این حال، یکی از چالش‌های این استراتژی این است که اگر تنها بر کاهش هزینه تمرکز شود، ممکن است کیفیت محصولات تحت تأثیر قرار گیرد که این امر می‌تواند به مرور زمان به اعتبار برند آسیب برساند.

  1. استراتژی تمرکز (Focus Strategy)

کسب‌وکارها می توانند که بر یک بخش خاص از بازار تمرکز کنند. این استراتژی برای برندهایی که نمی‌خواهند در همه بخش‌های بازار رقابت کنند و ترجیح می‌دهند به جای آن، روی نیازها و خواسته‌های یک گروه خاص از مشتریان تمرکز کنند، مناسب است. برند رولکس نمونه‌ای از این استراتژی است. رولکس به جای رقابت در بازار گسترده ساعت‌ها، بر تولید و فروش ساعت‌های لوکس تمرکز کرده است که تنها بخش خاصی از مشتریان توانایی خرید آنها را دارند. این تمرکز بر کیفیت بالا، طراحی منحصربه‌فرد و ارائه محصولات لوکس به رولکس کمک کرده است تا خود را به‌عنوان یک برند پریمیوم در جهان معرفی کند.

استفاده از استراتژی تمرکز به برندها کمک می‌کند تا در بازارهای خاص تخصص پیدا کنند و به عنوان یک رهبر شناخته شوند. از مزایای این استراتژی می‌توان به کاهش رقابت مستقیم، تقویت ارتباط با مشتریان هدف و افزایش وفاداری مشتریان اشاره کرد. البته چالش این استراتژی این است که برند به شدت به یک بخش خاص وابسته می‌شود و اگر نیازها یا خواسته‌های آن بخش تغییر کند، برند ممکن است دچار مشکل شود.

  1. استراتژی تنوع محصول (Product Diversification Strategy)

استراتژی تنوع محصول زمانی استفاده می‌شود که برندها قصد دارند با ارائه محصولات یا خدمات جدید به بازارهای جدید وارد شوند یا خط تولید خود را گسترش دهند. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا وابستگی خود به یک محصول یا بازار خاص را کاهش دهند و ریسک‌های مرتبط با نوسانات بازار را مدیریت کنند. شرکت نستله با ارائه محصولات متنوع در زمینه‌های مختلف مانند نوشیدنی‌ها، مواد غذایی و محصولات بهداشتی یکی از نمونه‌های موفق این استراتژی است. نستله از طریق این استراتژی توانسته است بازارهای مختلف را تحت پوشش قرار دهد و درآمد خود را از منابع متعددی تأمین کند.

استفاده از استراتژی تنوع محصول به برندها این امکان را می‌دهد که در صورت کاهش فروش یک محصول یا خدمت خاص، با استفاده از سایر محصولات خود درآمدزایی کنند. این استراتژی همچنین به افزایش سهم بازار و جلب مشتریان جدید کمک می‌کند. البته باید توجه داشت که تنوع بیش از حد بدون مدیریت صحیح می‌تواند منجر به کاهش تمرکز برند بر کیفیت محصولات اصلی خود شود.

  1. استراتژی ارتباطات برند (Brand Communication Strategy)

استراتژی ارتباطات برند شامل استفاده از ابزارهای مختلف مانند تبلیغات، روابط عمومی، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال برای برقراری ارتباط مؤثر با مشتریان است. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا پیام‌های خود را به‌صورت مؤثر و هدفمند به مخاطبان خود منتقل کنند و ارتباطی پایدار با آن‌ها ایجاد کنند. شرکت کوکاکولا با استفاده از کمپین‌های تبلیغاتی خلاقانه و پرشور، توانسته است ارتباط عاطفی قوی با مشتریان خود برقرار کند. یکی از نمونه‌های موفق این استراتژی کمپین “Share a Coke” است که مشتریان را ترغیب به خرید بطری‌های شخصی‌سازی‌شده کوکاکولا کرد و باعث افزایش تعاملات اجتماعی و وفاداری به برند شد.

کوکاکولامزیت این استراتژی در ایجاد ارتباط مستمر با مشتریان و تقویت شناخت برند است. با این حال، برندها باید دقت کنند که پیام‌های خود را به‌طور مداوم و منسجم به مخاطبان ارسال کنند و از ایجاد پیام‌های متناقض جلوگیری کنند. در غیر این صورت ممکن است، اعتبار برند تحت تأثیر قرار گیرد.

  1. استراتژی وفاداری به برند (Brand Loyalty Strategy)

استراتژی وفاداری به برند بر ایجاد و تقویت رابطه طولانی‌مدت با مشتریان متمرکز است. برندهایی که این استراتژی را به‌کار می‌گیرند، از برنامه‌های وفاداری، تخفیف‌های ویژه، خدمات پس از فروش مناسب و تجربیات شخصی‌سازی‌شده استفاده می‌کنند تا مشتریان خود را به خریدهای مکرر تشویق کنند. برای مثال، برنامه آمازون پرایم نمونه‌ای از این استراتژی است که به مشتریان مزایای ویژه‌ای مانند ارسال رایگان و دسترسی به محتواهای اختصاصی ارائه می‌دهد. این برنامه نه تنها باعث افزایش وفاداری مشتریان شده، بلکه آن‌ها را به خریدهای مکرر ترغیب می‌کند.

پرایماستفاده از این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا هزینه‌های جذب مشتریان جدید را کاهش دهند و درآمد خود را از طریق مشتریان فعلی افزایش دهند. ایجاد وفاداری به برند همچنین می‌تواند منجر به تبلیغات دهان به دهان شود و برند را به عنوان یک نام معتبر در بازار معرفی کند.

  1. استراتژی توسعه برند (Brand Extension Strategy)

استراتژی توسعه برند زمانی استفاده می‌شود که یک برند قصد دارد از اعتبار و شناخت فعلی خود برای ورود به دسته‌بندی‌های جدید محصولات یا خدمات استفاده کند. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا با کمترین هزینه تبلیغاتی به بازارهای جدید وارد شوند و سهم بیشتری از بازار را به‌دست آورند. به عنوان مثال، شرکت نایک که در ابتدا تنها به تولید کفش‌های ورزشی مشغول بود، با استفاده از استراتژی توسعه برند به دسته‌بندی‌های جدیدی مانند لباس‌های ورزشی، لوازم جانبی و تجهیزات ورزشی ورود پیدا کرده است. این استراتژی به نایک کمک کرده است تا از شناخت و اعتبار برند خود بهره‌برداری کند و دامنه فعالیت‌های خود را گسترش دهد.

استفاده از استراتژی توسعه برند به برندها این امکان را می‌دهد تا با کمترین هزینه و ریسک، به بازارهای جدید وارد شوند. با این حال، اگر محصول یا خدمت جدید با انتظارات مشتریان تطابق نداشته باشد یا به‌درستی مدیریت نشود، ممکن است به اعتبار کلی برند آسیب برساند.

نایک

  1. استراتژی برند احساسی (Emotional Branding Strategy)

استراتژی برند احساسی بر ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با مشتریان تمرکز دارد. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا فراتر از نیازهای عملکردی مشتریان رفته و به احساسات، آرزوها و ارزش‌های آن‌ها پاسخ دهند. برندهایی مانند دیزنی به‌خوبی از این استراتژی استفاده کرده‌اند. دیزنی با خلق داستان‌ها و شخصیت‌های به‌یادماندنی، توانسته است ارتباطی عاطفی و عمیق با مخاطبان خود ایجاد کند. این ارتباط احساسی باعث شده است که مشتریان وفادار دیزنی به‌عنوان یک برند برتر در صنعت سرگرمی نگاه کنند و به‌طور مستمر از محصولات و خدمات آن استفاده کنند. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا ارتباطی قوی‌تر و بلندمدت‌تر با مشتریان خود برقرار کنند. ایجاد احساساتی مثبت و به‌یادماندنی در مشتریان می‌تواند باعث افزایش وفاداری و تعاملات بیشتر با برند شود. با این حال، اجرای موفق این استراتژی نیازمند دقت در انتخاب پیام‌ها و ارتباطات احساسی است.

دیزنی

  1. استراتژی برندینگ همکاری  (Co-Branding Strategy)

استراتژی برندینگ همکاری یا Co-Branding به همکاری دو یا چند برند برای ایجاد یک محصول یا خدمت جدید اشاره دارد. این استراتژی به برندها کمک می‌کند تا از نقاط قوت و مخاطبان یکدیگر بهره‌برداری کنند و بازاریابی خود را تقویت کنند. یک نمونه موفق از این استراتژی همکاری میان نایک و اپل در زمینه ساعت‌های هوشمند است. این همکاری به اپل کمک کرد تا از تکنولوژی پیشرفته نایک در زمینه تجهیزات ورزشی بهره ببرد و در عین حال نایک نیز توانست از شهرت اپل در زمینه تکنولوژی استفاده کند. این نوع همکاری‌ها می‌تواند منجر به افزایش شناخت برند، جلب مشتریان جدید و تقویت جایگاه رقابتی شود.

اپل

  1. استراتژی برندینگ پایدار (Sustainable Branding Strategy)

در سال‌های اخیر، مصرف‌کنندگان بیش از پیش به مسائل زیست‌محیطی و پایداری توجه کرده‌اند و برندهایی که به این مسائل اهمیت می‌دهند، توانسته‌اند جایگاه خود را در میان مشتریان تقویت کنند. استراتژی برندینگ پایدار بر تأکید بر ارزش‌های زیست‌محیطی، اجتماعی و اخلاقی تمرکز دارد. برند پاتاگونیا نمونه‌ای از این استراتژی است. این شرکت با تأکید بر تولید محصولات با استفاده از مواد بازیافتی و پایدار، به‌عنوان یکی از برندهای پیشرو در زمینه حفظ محیط‌زیست شناخته شده است. پاتاگونیا همچنین مشتریان خود را تشویق می‌کند که به‌جای خرید محصولات جدید، از محصولات موجود خود نگهداری کنند و در صورت نیاز به تعمیرات، از خدمات تعمیرات رایگان این برند استفاده کنند.

پاتاگونیا

  1. استراتژی ری-برندینگ  (Rebranding Strategy)

ری-برندینگ زمانی انجام می‌شود که یک برند نیاز به تغییر یا بهبود هویت و تصویر خود دارد. این استراتژی معمولاً زمانی استفاده می‌شود که برند به دلایلی مانند تغییر جایگاه در بازار، تغییر نیازهای مشتریان یا مشکلات در شناخت برند و یا نیاز به تجدید نظر در هویت خود دارد. به عنوان مثال، شرکت بریتیش ایرویز در دهه ۱۹۹۰ میلادی با تغییر کامل لوگو، پیام‌های تبلیغاتی و فرهنگ سازمانی خود توانست جایگاه خود را به‌عنوان یک شرکت هواپیمایی لوکس تقویت کند. این استراتژی به بریتیش ایرویز کمک کرد تا از مشکلات مربوط به خدمات ضعیف گذشته عبور کند و با یک تصویر جدید و بهبود‌یافته به بازار بازگردد.

استفاده از استراتژی ری-برندینگ به برندها امکان می‌دهد تا با تغییر در هویت و تصویر خود، مشکلات گذشته را پشت سر بگذارند و با چهره‌ای جدید به بازار بازگردند. با این حال، این فرآیند ممکن است زمان‌بر و پرهزینه باشد و نیازمند برنامه‌ریزی دقیق باشد تا از سردرگمی مشتریان جلوگیری شود.

بریتیش ایرویز

  1. استراتژی برندینگ داستان‌محور (Storytelling Strategy)

برندینگ داستان‌محور یکی از مؤثرترین روش‌های ایجاد ارتباط عمیق با مشتریان است. این استراتژی شامل استفاده از داستان‌ها و روایت‌های معنادار برای تعریف هویت، تاریخچه و ارزش‌های برند است. برند هارلی-دیویدسون از نمونه‌های موفق استفاده از استراتژی داستان‌محور است. این برند با استفاده از داستان‌های مرتبط با آزادی، ماجراجویی و تجربه‌های هیجان‌انگیز، توانسته است ارتباط عاطفی عمیقی با مشتریان خود برقرار کند. داستان‌هایی که این برند در تبلیغات و کمپین‌های خود روایت می‌کند، به مشتریان این احساس را می‌دهد که با خرید محصولات هارلی-دیویدسون، به یک جامعه خاص از موتورسواری‌های عاشق آزادی پیوسته‌اند.

استفاده از استراتژی داستان‌محور به برندها کمک می‌کند تا با مشتریان خود ارتباطی انسانی‌تر و عاطفی‌تر برقرار کنند. داستان‌های خوب می‌توانند تأثیرات ماندگاری بر مشتریان بگذارند و باعث تقویت شناخت برند و افزایش وفاداری مشتریان شوند.

هارلی دیویدسون

  1. استراتژی جایگاه‌یابی مجدد (Repositioning Strategy)

جایگاه‌یابی مجدد یکی دیگر از استراتژی‌های کلیدی برندینگ است که برای تغییر جایگاه برند در ذهن مشتریان استفاده می‌شود. این استراتژی معمولاً زمانی استفاده می‌شود که برند با تغییراتی در بازار یا نیازهای مشتریان مواجه شده و نیاز دارد جایگاه خود را تغییر دهد تا با شرایط جدید همخوانی داشته باشد. برای مثال، برند اوبر که در ابتدا به‌عنوان یک سرویس حمل‌ونقل اشتراکی شناخته می‌شد، در طول سال‌های اخیر موقعیت خود را تغییر داده و به‌عنوان یک شرکت فناوری با تمرکز بر حمل‌ونقل هوشمند معرفی شده است. این تغییر موقعیت به اوبر کمک کرده است تا با ورود به حوزه‌های جدید مانند حمل‌ونقل عمومی و تحویل غذا، دامنه فعالیت‌های خود را گسترش دهد و با تغییرات بازار همگام شود.

اوبر

استفاده از استراتژی موقعیت‌یابی دوباره به برندها امکان می‌دهد تا با تغییر در جایگاه خود در ذهن مشتریان، از فرصت‌های جدید بازار بهره‌برداری کنند و با تغییرات بازار سازگار شوند. این استراتژی می‌تواند منجر به جذب مشتریان جدید و افزایش شناخت برند شود.

  1. استراتژی نفوذ در بازار (Market Penetration Strategy)

استراتژی نفوذ در بازار بر افزایش سهم برند در بازاری که از قبل در آن فعالیت دارد، تمرکز می‌کند. این استراتژی معمولاً از طریق کاهش قیمت‌ها، افزایش تبلیغات و بهبود کیفیت محصولات به‌کار گرفته می‌شود. برند مک‌دونالد با استفاده از استراتژی نفوذ در بازار و از طریق ارائه تخفیف‌ها، افزایش تبلیغات و گسترش فروشگاه‌های خود، توانسته است سهم بیشتری از بازار فست‌فود جهانی را به‌دست آورد. مک‌دونالد همچنین با ارائه منوهای جدید و به‌روز و تمرکز بر تجربه مشتری، موفق به افزایش رضایت مشتریان و جلب مخاطبان جدید شده است.

مک دونالد

  1. استراتژی برند مبتنی بر نوآوری (Innovation-Based Branding Strategy)

استراتژی برند مبتنی بر نوآوری بر ارائه محصولات و خدمات جدید و پیشرو در بازار تمرکز دارد. برندهایی که از این استراتژی استفاده می‌کنند، تلاش می‌کنند تا همواره از رقبا یک قدم جلوتر باشند و با ارائه نوآوری‌های جدید، مشتریان را به‌سوی خود جذب کنند. شرکت تسلا یکی از نمونه‌های بارز استفاده از این استراتژی است. تسلا با تمرکز بر تولید خودروهای الکتریکی پیشرفته و استفاده از فناوری‌های نوین در زمینه خودران‌ها و انرژی‌های تجدیدپذیر، توانسته است خود را به‌عنوان یک برند پیشرو در صنعت خودروسازی معرفی کند.

تسلا

در این مقاله به بررسی ۱۵ استراتژی برندسازی پرداختیم که می‌توانند به کسب‌وکارها کمک کنند تا خود را در بازار متمایز کنند، ارتباطی قوی‌تر با مشتریان خود برقرار کنند و در نهایت موفقیت بیشتری به‌دست آورند. انتخاب و اجرای استراتژی مناسب می‌تواند به تقویت شناخت برند، افزایش وفاداری مشتریان و بهبود جایگاه رقابتی کمک کند.

 

یادداشت

یادداشت

راوین خسروی، مشاور و استراتژیست برند

سایت توسعه برند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا