داستان سیدحسن نصرالله-۱۳|تشییع جنازه جنجالی؛ مقدمه جنگ داخلی

خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و محور مقاومت میپردازد. در این شماره، به تشریح «فرمان آمریکا برای شروع جنگ داخلی لبنان» میپردازیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و محور مقاومت میپردازد. در این شماره، به تشریح «فرمان آمریکا برای شروع جنگ داخلی لبنان» میپردازیم.
خبرگزاری تسنیم طی سلسلهیادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و حالا قسمت سیزدهم آن پیش روی شماست.
در قسمتهای پیشین توضیح دادیم که ریشهیابی علل اجتماعی و تاریخی جنگ داخلی لبنان و فراز و فرودهای آن، از این منظر برای بحث ما (زندگی و زمانه شهید سیدحسن نصرالله) اهمیت دارد که بسترهای شکل͏گیری مقاومت اسلامی لبنان را بهتر درک کنیم. آیا مقاومت اسلامی لبنان یک پدیده خلقالساعه بود یا با انباشت تجارب ملت لبنان طی دهه͏های مختلف شکل گرفت؟ پیش͏تر توضیح داده͏ایم که جنگ داخلی لبنان را باید نقطه عطف زمانه «سیدحسن نصرالله» دانست که مسیر زندگی وی را تغییر داد. اولاً «حزبالله لبنان» و شمایل فعلی «مقاومت اسلامی لبنان» نتیجه مستقیم – و به تعبیری: فرزند – جنگ داخلی لبنان است؛ ثانیاً شخص سیدحسن نصرالله نیز زندگیاش در اثر این جنگ داخلی کاملاً دگرگون شد. در اثر این جنگ، خانوادهاش از بیروت به جنوب بازگشتند و نهایتاً سیدحسن راهی عراق شد تا با شهید «سیدعباس موسوی» آشنا شود و در مسیر جهاد و مقاومت قرار گیرد.
تصویری از جنگ داخلی لبنان
جنگ داخلی لبنان، توطئهای خارجی به دستور آمریکا و اسرائیل و پیمانکاری احزاب راستگرای افراطی مارونی لبنان بود؛ اما باعث شد تا «مقاومت اسلامی لبنان» به میدانداری شیعیان شکل بگیرد. این جنگ به دو جهت تأثیر قابل توجهی در حیات شهید سیدحسن نصرالله داشت
از قسمت چهارم، به فصل دوم زندگی سید حسن نصرالله، یعنی «جنگ داخلی لبنان» وارد شدیم و طی ۵ قسمت، به «ریشههای شکلگیری این جنگ» پرداختیم. از قسمت نهم از نظر تاریخی وارد مقطع جنگ داخلی لبنان شدیم و ماجرای «فاجعه عین الرمانه» را به عنوان مبدأ شروع جنگ داخلی تشریح کردیم. جنگ لبنان، یکی از مهم͏ترین مقاطع تاریخ لبنان است؛ جنگی که بیش از ۱۵۰ هزار کشته و صدها هزار زخمی را به دنبال داشت و نزدیک به ۱۵ سال به طول انجامید. بزرگترین زخمی این جنگ، کشور لبنان بود که دچار چنان جراحتهایی شد که التیام آن زمان زیادی برد.
در قسمتهای دهم و یازدهم، توضیح دادیم که چرا رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد جنگ داخلی در لبنان بود؟ در این زمینه مشخصاً چهار فراز تاریخی «پیامدهای میدانی جنگ ۶۷ برای لبنان و اشغال جنوب آن توسط اسرائیل»، «همزمان اعلام موجودیت “پیمان سهجانبه” در بیروت»، «معاهده قاهره» و «ناکامی در مقابله با فلسطینیها از طریق ریاست جمهوری فرنجیه» را مورد توجه قرار دادیم. در پایان قسمت دهم توضیح دادیم که حزب کتائب، بهترین گزینه برای اسرائیل بود تا لبنان را به چاه جنگ داخلی بکشاند. در این قسمت نشان خواهیم داد که تلاشهای حزب کتائب برای آغاز جنگ داخلی لبنان از سال ۱۹۶۸ شروع شد و فاجعه عین الرمانه نیز صرفاً تلاشی در همین راستا بود که سرتاسر آتش جنگ داخلی سرتاسر کشور لبنان را بسوزاند!
جنگجویان زن در صفوف نیروهای شبهنظامی مارونی همپیمان اسرائیل
گروههای مسلح وابسته به احزاب راست افراطی مارونی در سال ۱۹۶۸ (هفت سال پیش از جنگ داخلی) تأسیس شدند و در سال ۱۹۷۲ ارتش لبنان تحت فشار آمریکا، تسلیح و تجهیز آنان را در دستور کار قرار داد
از قسمت دوازدهم به نقش ایالات متحده اشاره کردیم. تأسیس شاخههای نظامی توسط احزاب راستگرای افراطی مارونی، بدون حمایت آمریکا ممکن نبود؛ زیرا مشی افراطی این گروهها باعث بروز بحرانهای امنیتی متعددی در لبنان میشد. در این قسمت، به صورت خاص به ماجرایی میپردازیم که آمریکا را به این اقناع رساند که حتماً باید به سمت ایجاد جنگ داخلی در لبنان برود!
تشییع جنازه بزرگ؛ وحشت مشترک «راستهای افراطی مارونی» و «رژیم صهیونیستی»
پیشتر در قسمت یازدهم این سلسلهیادداشت پیرامون «جنگ داخلی لبنان؛ سفارش صهیونیستها» پیرامون معاهده قاهره صحبت کردهایم که در سال ۱۹۶۹ به وساطت مصر، به امضای مقامات بیروت و سازمان آزادیبخش فلسطین رسید. طبعا رژیم صهیونیستی زیر بار این وضعیت نمیرفت.
تصاویر سه رزمنده فلسطینی شهید شده در قلب بیروت توسط جوخههای ترور ارتش اسرائیل
حضور ده درصد جمعیت لبنان در مراسم تشییع این سه نفر، باعث نگرانی جناح راست لبنان و همراهی راستهای میانه با راستهای افراطی شد
در روز ۹ آوریل ۱۹۷۳ (۲۰ فروردین ۱۳۵۲)، سه فرمانده فلسطینی به نامهای «کمال عدوان»، «محمد یوسف النجار» و «کمال ناصر» در خیابان فردان در قلب بیروت طی یک عملیات چریکی اسرائیلیها ترور شدند. فرماندهی این عملیات بر عهده «امنون شاحاک» بود و در آن «ایهود باراک» (نخستوزیر اسرائیل طی سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱)، «یوناتان نتانیاهو» (برادر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر فعلی اسرائیل)، «عوزی یائیر» و تعدادی از نظامیان سرشناس صهیونیست حضور داشتند. نکته قابل توجه این است که در خلال عملیات چریکی اسرائیلیها، درگیری میان نیروهای جوخههای ترور ارتش اسرائیل و شبهنظامیان فدائی فلسطینی صورت گرفت؛ و نیروهای نظامی لبنانی کمترین واکنشی نشان ندادند و صرفاً نقش تماشاچی را ایفا کردند!
ایهود باراک در کنار بیل کلینتون و یاسر عرفات در مذاکرات صلح
ایهود باراک – که بعدها به وزارت دفاع، خارجه، ریاست ستاد کل ارتش و نهایتا نخستوزیری اسرائیل رسید – یکی از عناصر جوخههای ترور در عملیات الفردان در قلب بیروت بود
در مراسم تشییع جنازه این سه فرمانده فلسطینی، صدها هزار لبنانی حضور داشتند. به نوشته روزنامه «النهار» – که در آن زمان روزنامه راستهای لبنان به حساب میآمد – در این مراسم حدود ۲۵۰ هزار لبنانی شرکت کردند. در آن زمان، کل لبنان حدود ۲.۵ میلیون نفر جمعیت داشت و در این مراسم، ۱۰ درصد کل جمعیت حضور پیدا کرده بود که یک رویداد بیسابقه در فضای سیاسی وقت این کشور به حساب میآمد. جمعیت لبنانی حاضر در مراسم تشییع، علاوه بر تأکید بر حمایت از مبارزان فلسطینی، به شدت از بیتفاوتی و بیعملی ارتش و نهادهای امنیتی لبنان گلایه کرده و خواستار حمایت پررنگ لبنان از فلسطین شدند.
یوناتان نتانیاهو و بنیامین نتانیاهو
برادر بیبی، یکی از عناصر عملیات الفردان بود که «محمد یوسف النجار» را ترور کرد
پنج سال پیش از آن، در ۲۸ فوریه ۱۹۶۸ (۹ اسفند ۱۳۴۶) رویداد مشابهی در اردن به وقوع پیوست و حضور صدها هزار نفر در مراسم تدفین «عبد الفتاح حمود» (ابوصلاح) در امان باعث نگرانی مقامات نظامی و امنیتی اردن شد و باعث شد تا برخورد با فدائیان فلسطین را در دستور کار قرار دهند. تکرار این وضعیت در لبنان باعث شد تا «لوئیس دین براون» (L. Dean Brown) سفیر وقت واشنگتن در امان به مقامات کاخ سفید پیشنهاد بدهد تا مقامات لبنان را برای تکرار تجربه اردن تحت فشار قرار دهند. «اسعد ابو خلیل» در کتاب «أمیرکا أشعلت حرب لبنان» (ترجمه: آمریکا، لبنان را به جنگ داخلی کشاند) این ماجرا را با اسناد مکتوب و موثق تشریح کرده است.
پس از آن بود که ایالات متحده تمام قد به میدان آمد و ارتش لبنان را تحت فشار قرار داد تا ضمن لغو معاهده قاهره، به اردوگاههای فلسطینی حمله کرده و نیروهای موسوم به «فدائیان فلسطین» را اخراج کند. این در حالی است که همزمان اسرائیل در جنوب لبنان حضور داشت و ایالات متحده ادعا میکرد تهدید وجود فدائیان فلسطینی، میتواند باعث شود تا ارتش اسرائیل بیروت را اشغال کند!
ائتلاف جناح راست با راستگرایان افراطی برای مقابله با فلسطینیها و جناح چپ
«جاناتان راندل» نویسنده کتاب «حرب الألف سنه حتى آخر مسیحی» نیز این نکته را تأیید میکند که بعد از مراسم تشییع مذکور، ایالات متحده و احزاب راستگرای مسیحی به شدت نگران شدند و تصمیم گرفتند «به هر قیمتی» طومار فدائیان فلسطینی را در لبنان بپیچند! به این ترتیب نهتنها افراطیون جناح موسوم به «پیمان سهجانبه»، بلکه عموم احزاب راست میانه – شامل رئیس جمهور وقت (سلیمان فرنجیه) و بخش مهمی از جناح شهابیها – در این زمینه با ایالات متحده به توافق رسیدند. استدلال راستهای میانه این بود که در سال ۱۹۶۷ ایالات متحده وساطت کرد تا ارتش اسرائیل بیروت را اشغال نکند و حالا بیروت چارهای جز تمکین در برابر خواسته واشنگتن ندارد! {در قسمت دهم این سلسلهیادداشت، ماجراهای «پیمان سهجانبه»، «تهدید به اشغال بیروت از طرف ارتش اسرائیل» و «جناح شهابیها» را شرح دادهایم.}
«جاناتان راندل» دارای گرایشات رادیکال مسیحی است و اساساً این کتاب را در کوران جنگ داخلی (۱۹۸۴) برای تحریک جوانان مسیحی نوشته است. او در مورد خطری که جناح راست بعد از ماجرای تشییع جنازه احساس کرد، از تعبیری استفاده میکند که در زبان فارسی به یک شعر معروف و ضرب المثل تبدیل شده است: «سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل». راندل در این کتاب مینویسد: «مقامات نظامی و امنیتی [راستگرای مارونی] لبنان به این نتیجه رسیدند که مسئله فدائیان فلسطین را اگر همین حالا رفع و رجوع نکنند، بعداً خاک لبنان به قلمرو عملیات آنان تبدیل خواهد شد!»
حافظ اسد در کنار انور سادات
سوریه و مصر، مهمترین ضامنهای معاهده قاهره بودند و به بیروت بابت حمله به اردوگاههای فلسطینیان هشدار دادند
به این ترتیب، در فاصله کمتر از یک ماه، ارتش لبنان در چند نوبت به اردوگاههای فلسطینی حمله کرد. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا کرد که حکومتهای «مصر» و «سوریه» – که خود را برای جنگ ۱۹۷۳ آماده میکردند – به این مسئله ورود کرده و به حکومت لبنان اخطار میدهند. در روز ۵ می ۱۹۷۳ (۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۲)، در جریان سفر «عبدالحلیم خدام» (وزیر خارجه وقت سوریه)، مقامات بیروت تعهد دادند که به معاهده قاهره پایبند هستند و هیچگونه تعرضی به اردوگاههای آوارگان نخواهند کرد؛ اما دو روز بعد فرمانده ارتش لبنان بعد از دیدار با سفیر آمریکا دستور حمله به یکی از اردوگاههای فلسطینی را داد! این موضوع باعث واکنش شدید سوریه شد و نهایتا این پرونده موقتا به حالت تعلیق درآمد!
در چنین وضعیتی ارتش لبنان از سویی تحت فشار ایالات متحده قرار داشت تا علیه گروههای فلسطینی وارد عملیات شود. از سوی دیگر، تحت فشار مصر و سوریه بود تا به معاهده قاهره پایبند بماند و از تعرض به اردوگاههای فلسطینی خودداری کند! در فضای سیاسی داخلی لبنان نیز از سویی تحت فشار «پیمان سهجانبه» قرار داشت تا علیه فلسطینیها دست به عملیات بزند و از سوی دیگر جناح چپ (جنبش ملی لبنان/ الحرکه الوطنیه اللبنانیه) در پایان سال ۱۹۷۲ به صورت رسمی مجموعه «الجبهه العربیه المشارکه فی الثوره الفلسطینیه» (جبهه عربی فعال در انقلاب فلسطین) را راهاندازی کرده بود و خواستار حمایت و پشتیبانی ارتش لبنان از گروههای فلسطینی برای عملیاتهای فدایی بود.
این دوگانگی حتی در داخل دولت هم وجود داشت؛ «سلیمان فرنجیه» رئیس جمهور خواهان الغای معاهده قاهره بود و در مقابل «امین الحافظ» نخستوزیر وقت بر همراهی با سوریه و مصر تأکید میکرد. در روز ۸ ژوئن ۱۹۷۳ (برابر با ۱۸ خرداد ۱۳۵۲)، «تقی الدین الصلح» به نخستوزیری رسید و هیئت وزیران – در مقایسه با نهادهای نظامی و امنیتی – در موضع ضعف قرار گرفت.
تقیالدین الصلح در کنار عبدالحلیم خدام
توافق نهایی برای تسلیح گروههای افراطی مسیحی
در چنین بستری، در فاصله کمتر از یک ماه از نخستوزیری تقی الدین الصلح، جلسهای در کاخ بعبدا (کاخ ریاست جمهوری) به ابتکار سلیمان فرنجیه تشکیل شد که رهبران راست افراطی مارونی یا پیمان سهجانبه (پییر الجمیل و کمیل شمعون) در کنار فرمانده وقت ارتش، رئیس سازمان امنیت ملی، رئیس اداره رکن دوم (حفاظت اطلاعات ارتش)، دبیر شورای امنیت ملی لبنان و یکی از سران دادستانی لبنان حضور داشتند. نکته قابل توجه این است که در جلسه مذکور، کلیه حاضران از جناح راست مارونی بودند و از مقامات رسمی دولتی و حتی مسئولین اصلی قضائی کسی حضور نداشت! نکته دوم اینکه رئیس وقت رکن دو ارتش و دبیر وقت شورای امنیت ملی، در سایه تغییر دولتها و عدم انسجام کافی، توسط رئیس جمهور وقت انتخاب شده بودند و در واقع گزینه مورد اجماع جناحهای سیاسی لبنانی نبودند!
در این جلسه مقرر شد تا ارتش لبنان از طریق اداره رکن دوم، گروههای شبهنظامی افراطی وابسته به دو حزب «کتائب» (به رهبری پییر الجمیل) و «الوطنیین الاحرار» (به رهبری کمیل شمعون) را تسلیح و تقویت کند و آنها با حمایتهای غیرمستقیم سازمانهای امنیتی و حتی مصونیت قضایی، مأموریت حمله به گروههای فلسطینی را بر عهده بگیرند. در واقع این راهحل، ابتکاری بود تا از طرفی ارتش در برابر دولت و کشورهای عربی (خصوصاً سوریه و مصر) ادعا کند که نقشی در حمله به اردوگاههای فلسطینی ندارد و از سوی دیگر ارتش از زیر فشار ایالات متحده خارج شود. ضمن اینکه بستر مهیا میشود تا رئیس جمهور اعلام کند معاهده قاهره باعث ناامنی و بیثباتی در لبنان شده و باید ملغی شود!
مهمترین خروجی این جلسه چنین بود که سه گروه مسلح افراطی «حزب الکتائب»، «حزب الوطنیین الأحرار» و «جیش التحریر الزغرتاوی» به صورت جدی توسط ارتش لبنان تسلیح شوند تا مأموریت «حمله به اردوگاههای فلسطینی و ایجاد آشوب در کشور» را بر عهده بگیرند. اما مسئله این بود که بخشی از حاضران در جلسه، پشت صحنه ماجرا را نمیدانستند و خبر نداشتند که این مأموریت، میتواند مقدمهای برای جنگ داخلی لبنان شود! به نوشته «جیمز استاکر» (James Stocker) استاد روابط بینالملل در کالج ترینیتی واشنگتن در کتاب “Spheres of Intervention: US Foreign Policy and the Collapse of Lebanon, 1967-1976.” – که با عنوان «میادین التدخل: السیاسه الخارجیه الأمیرکیه وانهیار لبنان ۱۹۶۷ – ۱۹۷۶» (عرصههای مداخله؛ سیاست خارجی ایالات متحده و فروپاشی لبنان/ سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۶) در سال ۲۰۱۶ به زبان عربی در لبنان منتشر شد – ارتش اسرائیل از آن زمان خود را برای جنگ داخلی لبنان آماده کرده و نقشهای برای پیشروی (اشغال) بیروت طراحی شده بود.
به گفته «مارون مشعلانی» از فرماندهان ارشد فالانژهای حزب کتائب و فرمانده گردان موسوم به «میلیشیا الشباب» (میلیشیای جوانان) – که نقش پررنگی در جنایت بزرگ «صبرا و شتیلا» داشت – نتایج این جلسه دارای طبقهبندی اطلاعاتی «سری» بودند. مقرر شد تسلیحات از طریق کشتی به بندر «الکسلیک» در جونیه برسد و در آنجا در دیرهای مذهبی و مناطق مقدس مذهبی زیرزمینی نگهداری شود تا در روز مبادا مورد استفاده سه گروه افراطی فوقالذکر (الکتائب، نمور الاحرار و جیش التحریر) قرار گیرد. او این موارد را در مصاحبه با «کبریال الجمیل» بیان کرده و در کتاب «مارون مشعلانی: صلیب الحرب» ثبت شده است.
به گفته مارون مشعلاتی، حتی بخش مهمی از تمرینات نظامی در دیرهای مذهبی برگزار میشد. هدف از این کار، اولا درگیر کردن بخشی از رهبران مذهبی مارونی (به ویژه « الاباتی شربل قسیس») بود تا اینها به تهییج و تحریک جوانان مارونی بپردازند؛ ثانیاً هزینه برای برخورد با این گروهها هم در ارتش و هم برای گروههای مقابل آنان بالا برود. زیرا حمله به اماکن مقدس مسیحی میتواند باعث تحریک عواطف کلیه مسیحیهای لبنان شود.
جمعبندی
در قسمت دوازدهم به تأسیس گروههای شبهنظامی توسط احزاب راست افراطی مارونی پرداختیم. در این قسمت نشان دادیم که از نیمه سال ۱۹۷۲، به صورت رسمی تسلیح و تجهیز گسترده آنان با مأموریت «حمله به اردوگاههای فلسطینی به منظور خلع سلاح رزمندگان موسوم به فدائیان فلسطین» در دستور کار اداره رکن دوم ارتش لبنان قرار گرفت. ارتش لبنان نیز تحت فشار ایالات متحده و با بزرگنمایی تهدید «امکان اشغال بیروت توسط اسرائیل» به این تصمیم تن داد.
ارتش اسرائیل در حال لشکرکشی به لبنان
ایجاد جنگ داخلی لبنان، بستر را مهیا میکرد تا ارتش اسرائیل بیروت را اشغال کند
اما مسئله بزرگ این بود که راستهای میانه و ریاست جمهوری وقت نمیدانستند که همین تهدید به اشغال بیروت و فشار ایالات متحده، جزئی از یک پازل بزرگتر است: «ایجاد جنگ داخلی لبنان». در واقع، هدف این جلسه را «خلع سلاح فدائیان فلسطین» میپنداشتند؛ اما نمیدانستند که حمله به اردوگاههای فلسطینی، گام مهمی در راستای ایجاد جنگ داخلی است و حتی جنگ داخلی نیز نه هدف نهایی، بلکه صرفاً بستری است تا ارتش رژیم صهیونیستی بیروت را اشغال کند.
تحولات سالهای بعد نشان داد تنها طرفی که تا آخرین مرحله را در جریان بود، همین حزب کتائب بود که از قسمت نهم به تفصیل در مورد آنها صحبت کردهایم. آنها حتی برای ورود ارتش اسرائیل به بیروت هم آماده شده بودند و امیدوار بودند به پشتوانه اشغالگری اسرائیل بتوانند ریاست جمهوری لبنان را در اختیار بگیرند! از قسمت آینده، به معادلات ماههای ابتدای جنگ داخلی لبنان در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میپردازیم و وارد فصل جدیدی از سلسلهیادداشتهای زندگی و زمانه شهید سیدحسن نصرالله خواهیم شد.
پایان