وب گردی

ماجرای بایکوت سلبریتی‌ها در فضای مجازی؛ سایبری‌ها مشغول کارند!

چطور ممکن است  شهروندی در قامت کاربر فضای مجازی، آن هم میان هموطنان خود احساس غریبگی کند و نتواند آنطور که می‌خواهد حرف دلش را به زبان بیاورد و پیامش را به گوش دیگری برساند؟ این تنها بودن زمانی نمود بیشتری پیدا می‌کند که یک بازیگر معروف سینما نظرش را در رابطه با مسائل مربوط به جنایات اسرائیل در غزه با مخاطبانش در میان می‌گذارد و پس از آن به دلیل هجوم ارتش فحاش سایبری مجبور به عقب‌نشینی از مواضع خود می‌شود!

چند روز پیش الناز شاکردوست، بازیگر سینما در واکنش به روز جهانی مادر پستی در فضای مجازی منتشر کرد و به این بهانه با انتقاد از سکوت جامعه جهانی در قبال مردم و مادران فلسطینی نسبت به جنایات رژیم‌صهیونیستی واکنش نشان داد و موضعش را بیان کرد. اما با هجوم دار و دسته قداره‌بند مجازی به بخش کامنت‌ها ترمز خود را کشید و با پاک کردن این پُست از مواضعش کوتاه آمد! بحث بر سر احقاق حقوق سلبریتی‌ها و افراد معروف در فضای مجازی نیست، آنها در این دوره و زمانه آنقدر وکیل مدافع و ولی و قیم و دلسوز دارند که غصه‌شان را بخورند و به وقت لزوم در حد لایک و کامنت از ایشان دفاع کنند؛ اما وقتی مرزبندی‌ها مشخص است و هر گروه سعی می‌کند واقعیت خود را در این دوران به‌واسطه رسانه تاسیس کند، نباید ما عقب بنشینیم و تنها نظاره‌گر انجام امور به دست غرب فرهنگی و امپریالیسم باشیم. اینکه یک شخص حقیقی صرفا به دلیل ابراز نظر به حاشیه رانده شود و هزاران کامنت مملو از توهین و ناسزا به سمت روان وی هجوم ببرد نه‌تنها انسانی و اخلاقی نیست، بلکه از بخشی از مردم ما پیاده‌نظامی برای غرب معرفتی درست می‌کند. حال برای بیرون آمدن از این وضعیت چه باید کرد؟ آیا باید شهروندان را به حال خویش رها کرد یا به فکر بود تا در این زمینه اقدام عاجلی صورت بگیرد؟ تکلیف ما با رسانه و حواشی مربوط به آن چه می‌شود؟

پست الناز شاکردوست

به عصر برجسته‌سازی خوش آمدید

رسانه‌های ارتباط جمعی می‌توانند بر ادراک و تفکر مخاطبانشان اثر بگذارند و حتی در راستای این اثرگذاری بر ادراک سوژه تا جایی کار را پیش ببرند که ذهنیت تازه‌ای را روی مغز و تفکر مخاطب استوار سازند. مارشال مک‌لوهان یکی از مهم‌ترین آثار رسانه‌ها را این می‌داند که گردانندگان آنها می‌توانند بر عادات، افکار و همین‌طور ادراک افراد تاثیر بگذراند و عادت‌واره‌های جدیدی را به وجود بیاورند. درواقع رسانه می‌تواند با چینش اخبار، موضوعی که خود می‌خواهد بدان توجه بیشتری شود را برگزیند و مردم را نیز به پیروی از پیامش مجبور کند. با این کار هم نظم فکری مخاطبان در یک راستا قرار می‌گیرد و هم دنیای پیرامون عاری از چیزهایی می‌شود که مردم نمی‌بایست نسبت به آن موضعی داشته باشند! به‌زعم برخی از نظریه‌پردازان حوزه رسانه و وسایل ارتباط جمعی همچون شاو و مک‌کوبز، رسانه‌ها شاید نتوانند به ما بگویند چگونه فکر کنیم ولی در این خصوص که ما به چه چیز فکر کنیم به موفقیت دست پیدا می‌کنند. 

در رابطه با قضیه فلسطین نیز این‌گونه است که کاربران فضای مجازی با حضور در رسانه‌ای همچون اینستاگرام تنها به تماشای آن بخش از واقعیت جهان پیرامون‌شان می‌نشینند که غرب برایشان تدارک دیده و بخش دیگر واقعیت تقریبا به دلیل آنکه با دنیای تاسیس‌شده توسط غربی‌ها در تعارض است از اساس به‌عنوان یک عنصر مزاحم تلقی می‌شود و هر اقدامی برای منکوب کردن آن بدون هیچ ترس و واهمه‌ای توجیه‌پذیر جلوه می‌کند. در نظر مدافعین رژیم‌صهیونیستی که روح خود را به شیطان فروخته‌اند، جبهه مقاومت در برابر غرب باید از صحنه حذف شود چون با اعمال زور می‌خواهد طرف دیگر ماجرا را که از قرار معلوم صلح‌طلب نیز هست از صحنه خارج کند، اما حمله نظامی آمریکا به عراق و افغانستان به‌وسیله رسانه‌های نان‌خور غرب عملی عادی در جهت دفاع از امنیت جهانی محسوب می‌شود و دیگران هم نباید سخنی خلاف آنچه جماعت آزادیخواه و به‌اصطلاح لیبرال پرچم‌دارش هستند بیان کنند! وضعیت نابسامان اقتصادی در کشور و فهم ناقص مسئولان از قدرت نرم رسانه نیز به این اتفاق دامن زده و موجب شده تا کاربران فضای مجازی بدون اینکه در غالب موارد فهمی در مورد نتایج کارهای‌شان داشته باشند عملا به بیراهه بروند و فرمان ذهن خود را در جهت آنچه غرب معرفتی می‌خواهد بچرخانند!

رسانه و خدمت آن به نظم سرمایه‌سالار

هنگامی‌که ریزش اطلاعات به‌واسطه رسانه‌ها افزایش می‌یابد، آن بخش از جامعه که در مقام و جایگاه بالاتر اقتصادی قرار دارد بیشتر از دیگران که در مرتبه پایین‌تری از این حیث جای می‌گیرند و از اطلاعات و اخبار باخبر می‌شوند؛ به‌گونه‌ای که شکاف عمیقی میان آگاهی دو طیف وسیع از مردم به وجود می‌آید و افراد کم‌برخوردارتر عملا جایگاه خاصی در میان مخاطبان اخبار و رسانه، جز شعاردهنده پیدا نمی‌کنند. این اتفاق را می‌توان از آثار نابرابری اجتماعی و اقتصادی میان افراد و طبقات مختلف برشمرد و اینگونه عنوانش کرد که هرقدر وضع اقتصادی فرد در مواجهه با اطلاعاتی که به سمت وی روانه می‌شود بهتر باشد، برخورداری‌شان از محتوای ارائه‌شده بیشتر خواهد بود و او را نسبت به تغییر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیرامونش آگاه می‌کند و در حاشیه امنی که انتظارش را دارد قرار می‌دهد.

 اما مردمی که با مصائب زندگی مدرن دست‌وپنجه نرم می‌کنند نه فقط مصرف‌کننده صرف هستند، بلکه با هجوم امپریالیسم به زندگی و حیات اجتماعی خود در خط مقدم ناتوی فرهنگی قرار می‌گیرند و با الفاظ رکیک، خشم‌شان را نسبت به شخصی که همچون آنها نمی‌اندیشد بیان می‌کنند! در رابطه با داستان حمایت الناز شاکردوست از مردم غزه نیز می‌توان این مساله را دنبال کرد؛ اغلب کامنت‌گذارانی که در زیر پست حمایت شاکردوست از مادران فلسطینی نظرات توهین‌آمیزی نوشتند به‌مراتب از وضع اقتصادی پایین‌تری نسبت به صاحب پست برخوردار بودند و همین شکاف آگاهی که در نتیجه وضع بد اقتصادی پدیدآمده به غرب این فرصت را داده تا با ناتوئیزه کردن ذهن مردم، کار را به نفع خود پیش ببرد و امنیت روانی جامعه ایران را به خطر بیندازد. گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹ نشان می‌دهد سهم فضای مجازی در زندگی ایرانیان با افزایش چشمگیری مواجه شده است و میزان عضویت در شبکه‌های اجتماعی از ۵۳ درصد در سال ۱۳۹۶ به ۶۵ درصد در سال ۱۳۹۹ رسیده و متوسط حضور روزانه در شبکه‌های اجتماعی نیز از حدود ۳۰ دقیقه در سال ۱۳۹۶ به یک ساعت و ۳۲ دقیقه در روز افزایش یافته است و این مهم باعث شده تا اینستاگرام و دیگر پلتفرم‌ها در مقام یک مرجع فکری در نزد مخاطبان شناسانده شوند. از دلایل وابستگی شدید مردم به فضای مجازی می‌توان به کاهش امنیت شغلی در فضای واقعی و همینطور سرگرم شدن افراد در امکانی که این رسانه‌ها برایشان به وجود می‌آورند اشاره داشت. اقتصاد بد می‌تواند افراد را از جلد اصلی‌شان خارج کند و در مرتبه‌ای قرار دهد که هم دور از شأن آنهاست و هم باعث خطای شناختی نسبت به پدیده‌ها و هم عدم توانایی تشخیص سره از ناسره می‌شود.

 گردانندگان صفحات پربازدید در فضای مجازی در قالب پلتفرم‌هایی که می‌شناسیم نیز با قرار دادن افراد در محیطی که توهم آزاد بودن را به آ‌نها می‌دهد ماهی خودشان را از آب گل‌آلود صید می‌کنند و با آماده کردن شرایط، نارضایتی مردم را به نفع کارفرمایان غربی‌شان کانالیزه و درنهایت مصادره می‌کنند. امیرمحمود حریرچی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی از عوامل بالا رفتن خشونت در جوامع انسانی را اعمال محدودیت‌ها و کمبودهای اقتصادی می‌داند و بالا رفتن قیمت اجناس و هزینه زندگی در شهر را با این موضوع پیوند می‌دهد. اظهار خشونت در میان مردم چندبعدی و گسترده است و این مساله تنها به بروز خشم در نزاع‌های خیابانی و خانوادگی خلاصه نمی‌شود و حتی خشم در فضای مجازی را نیز دربر می‌گیرد. از همین روست که سنگ بنای ذهن جدید در میان کاربران رسانه گذاشته می‌شود و مردم را به جان هم‌نوعان خود می‌اندازد.

کنترل قدرت افکار عمومی توسط ایلان ماسک

کنترل قدرت افکار عمومی توسط ایلان ماسک

کنترل بر رسانه‌های گروهی از دیرباز تاکنون ادامه داشته و ثروتمندان تا جایی که در توان داشته‌اند از این وسایل برای منعکس کردن افکار و منافع اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی خود به دیگری بهره برده‌اند. در دوران تازه اما این ایلان ماسک است که از میان میلیاردرها علاقه بیشتری به فضای مجازی از خود نشان داده و در معامله‌ای به ارزش ۴۴ میلیارد دلار غول رسانه‌ای توییتر را به خدمت خویش فراخوانده است. او هدفش از این خرید را در قالب یک توییت این‌طور بیان کرده بود: «علت اینکه توییتر را خریدم این است که وجود یک میدان همگانی در شهری دیجیتالی، برای آینده تمدن مهم است تا در آن طیف گسترده‌ای از عقاید به سلامت و بدون توسل به خشونت بتوانند به بحث گذاشته شوند.» او این پیام را در همان ابتدای دوران ریاستش بر توییتر به گوش همگان رسانده بود که این رسانه قرار نیست همیشه به‌عنوان یک پلتفرم رایگان باقی بماند و استفاده مجانی از آن دیگر محلی از اعراب ندارد ولی فارغ از بحث‌ها در رابطه با طمع‌کاری ایلان ماسک در بهره‌برداری از منافع توییتر یا همان ایکس لاحق، سپردن کلید قدرت یک شهر دیجیتالی به دست شخصی ثروتمند می‌تواند چه عواقبی در پی داشته باشد؟  جمیل جفر، مدیر اجرایی موسسه متمم اول نایت در دانشگاه کلمبیا دست داشتن تنها یک شخصی حقیقی در کار مدیریت توییتر را تهدیدی برای دموکراسی قلمداد می‌کند و سپردن عنان کار به یک فرد ثروتمند را برنمی‌تابد؛ درواقع این سطح از کنترل بر یک شبکه اجتماعی حتی برای کسانی که به‌ظاهر مخالفتی با دنیای آزاد ندارند و حتی در جهت ترویج آن نیز می‌کوشند هم پذیرفته نمی‌شود و پیوسته نسبت به پیامدهای منفی آن هشدار می‌دهند.

 اما لانسو، مدیر پروژه free expression در مرکز دموکراسی و فناوری آمریکا گفته که: «الگوریتم‌های توییتر پیش از آنکه ایلان ماسک آن را خریداری کند به شنیدن شدن صدای او کمک کرده بودند و شاید او به خاطر همین مساله برای بلندتر کردن صدای خودش دست به خرید توییتر زده است. اما اثر این معامله قادر خواهد بود تا به شکلی کلی‌تر حتی معین کند که بیان چه حرف‌هایی در این سرویس مجاز خواهد بود و چه حرف‌هایی را نمی‌توان در این رسانه بیان کرد و اساسا چه کسی تصمیم خواهد گرفت که حرف‌ها و همچنین رویکردهای مردم مورد قبول قرار بگیرند؟» تلاش‌های دولت‌های غیرمردمی منطقه برای حضور در فضای مجازی در قامت سهامدار نیز طبیعتا نمی‌تواند در راستای احترام به ارزش‌های انسانی و حقوق طبیعی افراد در برخورداری از مواهب رسانه‌هایی نظیر توییتر قرار بگیرد و این نگرانی وجود دارد که حضور این افراد در قامت کسانی که برای رد و بدل شدن پیام‌ها و توییت‌ها تصمیم می‌گیرند از اساس برای پوشاندن برخی مسائل و بزرگ کردن دیگر رویدادها پا به این میدان گذاشته‌اند.

ولید بن طلال، شاهزاده سعودی با پرداخت ۱.۹ میلیارد دلار بزرگ‌ترین شریک ایلان ماسک در راه اداره توییتر است و اهداف خود و دولتش را در این مسیر دنبال می‌کند؛ اهدافی که طبعا نمی‌تواند نسبتی با آزادی بیان و گردش آزادانه اطلاعات داشته باشد. دولت‌هایی نظیر عربستان سعودی با پول‌پاشی و حضور بی‌وقفه در اقتصاد پلتفرم‌هایی نظیر توییتر مخالفان‌شان را از صحنه به در کرده و در نهایت حساب‌شان را می‌رسند. پس از ماجرای قتل جمال خاشقچی به دست بن‌سلمان، مستندسازی به نام برایان فوگل تصمیم گرفت تلاش‌های دولت سعودی در سرکوب کردن آزادی بیان را در قالب فیلم مستند «مخالف» به تصویر درآورد اما نتیجه آنگونه که وی می‌خواست نشد و دولت سعودی با ایجاد یک کارزار اینترنتی اوضاع را به نفع خویش تغییر داد.

با توجه به بررسی‌هایی که در گذشته صورت گرفت حجم بالای ستاره‌های پایین کاربران به این فیلم در سایت IMDB عجیب به ‌نظر می‌رسید و مبین این نکته بود که سعودی‌ها می‌توانند برای فیلم‌هایی که به مذاق‌شان خوش نمی‌آید جهنم بسازند و حتی تصویر مستندی همچون «مخالف» را در میان استقبال مردم آمریکا از این فیلم تحت‌الشعاع قرار دهند.  اما در عصر سوژگی رسانه‌ها چه کاری از دست ما ایرانیان برای به زیر کشیدن ناتوی فرهنگی برمی‌آید؟ جز میدان دادن به میکرو رسانه‌ها و تریبون دادن به افراد عادی برای شکستن هیمنه و قدرت رسانه‌ای غرب و ترویج وسایل ارتباط جمعی کوچک به دست مردم با لحاظ کردن امر ملی و احترام به پرچم نسخه دیگری نمی‌توان یافت که هم استقلال فکری افراد را تضمین کند و هم با انتقال اطلاعات درست جلوی هرج‌ومرج و خشونت لجام‌گسیخته افراد در شنیدن صدای مخالف را بگیرد.

منبع: روزنامه فرهیختگان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا