چرا حاجیان باید لبیک بگویند؟
«لبیک» یکی از کلیدواژههای حج است که نکات فراوانی درباره این واژه وجود دارد ولی همین مقدار بدانید که رسول خدا (ص) فرمود «جبرئیل نزد من آمد و گفت خدا به تو دستور میدهد که یارانت را فرمان دهی تا صدایشان را به لبیک گفتن بلند سازند؛ چرا که آن شعار حج است».
امروز آخرین گروه از زائران خانه خدا راهی مکه میشوند تا در مراسم حج امسال ۸۳ هزار ایرانی در قالب ۶۲۲ کاروان، مناسک خود را به جا آورند ولی تمتع یعنی چه و عمره به چه معناست؟ میقات و مشعر و منا چیست و چرا میگوییم رمی جمرات؟ در هر یک از این واژهها دریایی از معارف نهفته است که تا به عمق آن راه پیدا نکنیم، متوجه بسیاری از معارف بلند حج نمیشویم. مثلاً واژه لبیک که به آن تلبیه نیز میگویند و به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است و رسول خدا (ص) آن را شعار حج دانستند.
حالا که زائران مشغول به جا آوردن حج واجب هستند و ما محروم از این عبادت، دست کم دلمان را به بررسی بعضی از واژههای مرتبط با این مناسک خوش میکنیم. ممکن است این سوال برای برخی خوانندگان بوجود آید که «دانستن معنای این لغات، چه دردی را دوا میکند؟» بله. شما نه زائر هستید که نیازی به دانستن این واژهها داشته باشید و نه پژوهشگری که به دنبال پایان نامه و مقاله باشید، اما مخاطبان این گزارش از چند حالت خارج نیستند؛ یا قبلا حج به جا آورده یا در انتظار نوبت اعزام خود هستند. برخی هم نه حج رفته اند و نه ثبت نام کرده اند و ۸۳ هزار نفر هم در سرزمین وحی دعاگو هستند.
اگر شما جزو آن دستهای هستید که قبلا عازم سرزمین وحی شده و حج خود را به جا آورده اید با خواندن این مطالب، حال و هوای آن روزها را زنده میکنید. اگر هم تاکنون به حج نرفته یا در انتظار نوبت هستید، آشنایی با این واژهها به شما کمک میکند تا در آینده که به حج خواهید رفت، با معرفت بیشتر مناسک خود را به جا آورید. نمیخواهم شما را با علم مفردات مشغول کنم؛ هر چند این علم، هم ریشه لغات را مشخص میکند و هم معنای واژهها را به شما میگوید.
واژه لبیک در قرآن نیامده است. علی اکبر دهخدا میگوید این واژه، شبه جمله است که در زبان عربی به معنای «قبول میکنم» و «امر تو را اطاعت میکنم» آمده و ذکری است که حاجیان در مراسم حج تکرار میکنند. گاهی در پیامهای تسلیت میگوییم که فلانی دعوت حق را لبیک گفت. یعنی به دعوت حق پاسخ مثبت داد و با دنیا وداع کرد.
امام چهارم زین العابدین (ع) راز لبیک گفتن را چنین بیان میکند که «با خدا پیمان میبندم که از این پس جز با اطاعت تو زبان نگشایم و زبانم را بر همه گناهان میبندم.»
تلبیه یا همان لبیک گفتن یعنی تطهیر زبان از همه گناهان مربوط به آن. زبان زائر بیت الله زبان طاهر است. یعنی هرگز شهادت به دروغ نمیدهد، غیبت نمیکند، تهمت نمیزند و کسی را با زبان مسخره نمیکند. پس سرّ تلبیه زبان به حق گشودن است و از گفتار باطل و معصیت دوری جستن آن هم نه تنها در محدوده زمانی حج و عمره بلکه برای همیشه.
حج که یکی از فروع دین است، دارای ابعاد و احکام فراوانی است و یکی از واجبات آن، احرام است. زائر بیت الله الحرام باید در یکی از میقاتها مُحرِم شود و حاجی با سه چیز محرم میشود؛ یکی نیت، یکی پوشیدن لباس احرام و دیگری ذکر تلبیه یعنی بگوید «لبّیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک و الملک لا شریک لک لبیک».
شخصی از امام صادق (ع) پرسید که لبیک گفتن شخص حاجی چرا جزیی از اعمال حج شده است و امام فرمود که پروردگار عالم پیامی به حضرت ابراهیم داد مبنی بر اینکه اعلان کن تا تمام جهانیان بیایند به طرف کعبه و حج به جا آورند. ابراهیم هم اعلان کرد اشخاصی که در آن زمان معتقد به حقیقت کعبه بودند، بلکه تمام موجودات و جانداران از دور و نزدیک پاسخ مثبت دادند و ابراهیم اولین کسی بود که تلبیه گفت.
امام رضا (ع) نیز فرمود: وقتی مردم احرام میبندند، خداوند ندایشان میدهد و میگویدای بندگان و کنیزان من! شما را بر آتش حرام خواهم کرد؛ آنگونه که شما بخاطر من احرام بستید. آنگاه مردم به عنوان اجابت خداوند که آنان را ندا داد میگویند «لبیک اللهم لبیک».
امام سجاد (ع) هنگام بستن احرام، رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبیک بگوید. کسی گفت «چرا لبیک نمیگویید؟» فرمود «میترسم خداوند در پاسخ من بگوید لا لبیک و لا سعدیک» احرام و لبیک گفتن به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است. از این رو حج گزاران راستین و زائران حقیقی کعبه هنگام تلبیه آنچنان بیمناک میشوند که رنگ آنان زرد شده و صدایشان میگرفت؛ چنانکه گاهی بی هوش میشدند. در روایات تاریخی آمده است هنگامی که امام سجاد (ع) به حج رفت، موقع بستن احرام بر مرکب خویش قرار گرفت ولی رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبیک بگوید. کسی گفت «چرا لبیک نمیگویید؟» حضرت فرمود «میترسم خداوند در پاسخ من بگوید لا لبیک و لا سعدیک»
خداوند دوست دارد با گفتن لبیک، بندگانش را بیامرزد و عفو کند؛ لذا رسول خدا (ص) فرمود «هیچ حج گزاری نیست که روز را به لبیک گفتن به سر آورد مگر آنکه همراه غروب خورشید گناهانش پنهان میشود و کسی که یک روز تا غروب آفتاب، لبیک بگوید گناهانش از بین برود و همچون زمانی میشود که مادرش او را به دنیا آورده است و کسی که در احرامش از روی ایمان و امید به پاداش الهی ۷۰ بار لبیک بگوید، خداوند فرشتگان را شاهد میگیرد که او را از دوزخ و نفاق رهائی داده است».
مولانا نیز در این زمینه تعبیر زیبایی دارد و میگوید «ترس و عشق تو کمند لطف ماست؛ زیر هر یا رب تو لبیک هاست». سخن در این زمینه بسیار است ولی برخی از نکات تلبیه را میتوانید اینجا و اینجا بخوانید.
مرحوم آیت الله محمد محمدی ری شهری در کتاب برکات سرزمین وحی خاطرهای از حجت الاسلام حسین انصاریان را اینگونه بیان کرده است: حاج احمد کاشانی که از حَمَله داران با سابقه است، نقل میکرد «در سالی که مسافران را به کاظمین و عراق میبردم تا پس از زیارت عتبات به مکه ببرم، در میان مسافران زن و شوهری آرام، سنگین و مؤدب بودند که یکی از بدرقه کنندگانشان نزد من آمد و گفت توجه بیشتری به آنها داشته باشم. در آن سال هیچکس، حال این زن و شوهر را در نماز، عبادت، گریه و دعا نداشت. از شهرهای کربلا و نجف و کاظمین و زیارت عتبات فارغ شده به مدینه رفتیم. آن وقتها باغ ملائکه و مرجان بود. حدود ۲۰ روز یا بیشتر در مدینه بودیم. پس از آن، برای عزیمت به مکه، به مسجد شجره که در بیابان بود و آب به زحمت پیدا میشد، رفتیم.
همه مسافران و از جمله همسر ایشان محرم شده، بیرون آمدند و همگی منتظر او بودیم. مثل آدمهای بهت زده در داخل مسجد اشک میریخت و چیزی نمیگفت. جلو آمدم و هر چند نمیخواستم حالش را به هم بزنم ولی چارهای نداشتم، چون اتوبوس در حال حرکت بود. خیلی آرام پرسیدم محرم شده اید؟ گفت نه. گفتم تلبیه را میدانید؟ گفت تلبیه چیست؟ یک بار «لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیکْ…» را برای او تکرار کردم، خیلی آرام و در حالی که اشک میریخت، گفت جناب حاج احمد آقا! لبیک یعنی چه؟ گفتم یعنی خدایا آمدم و بیش از این معنای آن را نمیدانم. گریه اش شدیدتر شد و پرسید واقعاً به این معناست؟ گفتم بله تنها یکبار. گفت خدایا! آمدم و افتاد و از دنیا رفت.»
منبع: ایرنا